ویژگی‌ها و مزیت‌های مطالعات مدیریتی دانشمندان شیعی

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 

ویژگی‌ها و مزیت‌های مطالعات مدیریتی دانشمندان شیعی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن رضایی makarem news

Chekideh: شیوه رهبری و مدیریت، تابعی از ارزش‌های حاکم بر بافت سازنده یک جامعه (تمدن) است، بدیهی است چگونگی ماهیت عناصر تشکیل‌دهنده یک جامعه، خود نوع خاصی از نظام ارزشی و شیوه خاص مدیریت را اقتضا می‌کند. در جوامع غربی، به‌دلیل تفکر مادی صرف، غالب ارزش‌گذاری‌ها بر پدیده‌های حیات انسانی و سلسله‌ای از مفاهیم و ارزش‌های اومانیستی بنا شده است. در مکتب اسلام، برخلاف دیگر مکاتب، ارزش‌ها نسبی نیست و زمان و مکان در تبدیل و تغییر مفاهیم ارزشی دخیل نیستند؛ زیرا وضع‌کننده ارزش‌ها در مکتب اسلام، دریافت‌های ناقص بشری نیست، بلکه واضع خداوندی حکیم و علیم است، که علم سرمدی دارد. بنابراین، نظام ارزشی اسلام که تعیین‌کننده مقبول‌بودن یا نبودن یک فعل از دیدگاه خداوند است، نزد مسلمانان، برمبنای منابع مشخص تدوین شده است. در این نظام ارزشی، سهم هریک از عوامل دخیل به‌صورت معین تعیین و به‌آن توجه شده است؛ ریشه این‌گونه تفاوت‌ها و تمایزها در مبانی، منابع، رویکردها و روش‌هاست که در مطالعات مدیریتی و پژوهش‌های مربوط به‌آن منعکس شده است.
Keywords: قرآن,عقل,سنت,اجماع,ارزش,نص,وحی,ربوبیت,مدیریت,علوم انسانی

ویژگی‌ها و مزیت‌های مطالعات مدیریتی دانشمندان شیعی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن رضایی؛ استادیار پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی (tadvin@miu.ac.ir).


مقدمه

یکی از اهداف مهم پیامبران، تشکیل حکومت مبتنی بر قوانین و دستورات خداوند متعال بوده تا بتوانند در سایه آن احکام الهی را اجرا و اهداف خلقت را محقق سازند. ازاین‌رو، یکی از شأن‌های پیامبران و اولیای الهی، تدبیر امور جامعه در راستای اهداف الهی و سعادت انسانی است. امروزه اگرچه در این مطالعات انسان‌شناسی، بعضی از صاحب‌نظران دریافته‌اند که در تحلیل‌های مهندسی انسانی، انسان‌را تنها یکی از عوامل تولید ندانند، اما متأسفانه هم‌چنان صدای خردشدن ارزش‌های فطری انسان در لابه‌لای چرخ‌های ماشینیسم غربی و شرقی طنین‌انداز است. یکی‌ از پیامدهای مهم درهم ریخته‌شدن نظام ارزشی غرب، حاکم‌شدن مکتب اصالت نفع بر روند فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی است، پیروان این مکتب یک عمل را تا آن‌جا درست قلمداد می‌کنند که برای فرد یا افرادی، بیشترین رضایت‌مندی و آسایش را به‌وجود آورد. به بیان دیگر، ملاک درستی یک عمل، نتایج آن است نه شیوه انجام آن عمل. در واقع طرفداران این اندیشه، چهره اصلی هر عمل را که همانا انگیزه آن است، بی‌بها جلوه داده‌اند. بدیهی است در این مکتب، میزان درستی نتیجه بستگی به‌میزان سوددهی آن دارد. بدین‌سان این تمدن، پس‌از انقلاب صنعتی به یک تمدن سود‌انگار تبدیل و در نتیجه زندگی بشر در غرب، صحنه رقابت تمام‌عیار سود‌محوری شده است.(1) پیداست که اصول مدیریت حاکم بر چنین جوامعی را نمی‌توان مطلق پنداشت یا کاربرد تمامی آن اصول را در جوامع مختلف مجاز دانست. ازاین‌رو، باید اذعان داشت شیوه رهبری و مدیریت در هر تمدنی به ساخت فرهنگی آن تمدن بستگی دارد.

شیوه رهبری و مدیریت، تابعی از ارزش‌های حاکم بر بافت سازنده یک جامعه (تمدن) است، بدیهی است چگونگی ماهیت عناصر تشکیل‌دهنده یک جامعه، خود نوع خاصی از نظام ارزشی و شیوه خاص مدیریت را اقتضا می‌کند. در جوامع غربی، به‌دلیل تفکر مادی صرف، غالب ارزش‌گذاری‌ها بر پدیده‌های حیات انسانی و سلسله‌ای از مفاهیم و ارزش‌های اومانیستی بنا شده است.

در مکتب اسلام، برخلاف دیگر مکاتب، ارزش‌ها نسبی نیست و زمان و مکان در تبدیل و تغییر مفاهیم ارزشی دخیل نیستند؛ زیرا وضع‌کننده ارزش‌ها در مکتب اسلام، دریافت‌های ناقص بشری نیست، بلکه واضع خداوندی حکیم و علیم است، که علم سرمدی دارد. بنابراین، نظام ارزشی اسلام که تعیین‌کننده مقبول‌بودن یا نبودن یک فعل از دیدگاه خداوند است، نزد مسلمانان، برمبنای منابع مشخص تدوین شده است. در این نظام ارزشی، سهم هریک از عوامل دخیل به‌صورت معین تعیین و به‌آن توجه شده است؛ ریشه این‌گونه تفاوت‌ها و تمایزها در مبانی، منابع، رویکردها و روش‌هاست که در مطالعات مدیریتی و پژوهش‌های مربوط به‌آن منعکس شده است.

پیشینه موضوع

خاستگاه مدیریت اسلامی، حکمرانی اسلامی و اداره جامعه است. اسلام در آغاز پیدایش بر خلاف دیگر ادیان، حکومت بر پا کرد. حکومت اسلامی چارچوب و شیوه کلی نظام‌های اجتماعی، از جمله مدیریت اسلامی را بنیاد نهاد. نظام مدیریت، اخلاق مدیریت، بایدها و نبایدهای مدیریتی و...، همه در همین خاستگاه ریشه دارد.(2) بدیهی است چنین خاستگاه عامی، بستر وسیع‌تری را نیز برای رشد مدیریت اسلامی فراهم‌آورده است که مدیران غربی از آن بی‌بهره‌اند. به‌همین دلیل، کلی‌نگری و جزیی‌نگری، دو ویژگی متقابل در مدیریت اسلامی و غربی است.(3) براین‌اساس، مطالعه و بررسی موضوعات مدیریتی و اداری در میان اندیشمندان شیعه و در منابع اصیل و کلاسیک دینی امری سابقه‌دار است و باب‌های گوناگون فقه از دیدگاه شیعه، تمامی زوایای زندگی انسان ‌را شامل می‌شود و در ادبیات فقهی مأثور نمایان است. هم‌چنین در دوران معاصر نیز انبوهی از آثار علمی که با ادبیات جدید مدیریت تطابق دارد، به تولید رسیده است.(4)

از نمونه‌های روشن مطالعات مدیریت در آثار کلاسیک شیعه، می‌توان به‌مواردی چون: مفاتیح‌الشرایع نوشته فیض کاشانی،(5) عوائد‌الایام نوشته میرزا احمد نراقی،(6) کتاب البیع امام‌خمینی(ره)،(7) نظام‌الحکم والإدارة فی‌الإسلام نوشته شیخ محمدمهدی شمس‌الدین،(8) الموسوعة‌الإستدلالیة فی الفقه الإسلامی،(9) الفتاوی الواضحه شهید صدر(10) اشاره کرد. هم‌چنین در دوران معاصر و به‌شکل یک دانش مستقل، اولین‌اثر را می‌توان در اواخر سال 1340ش جست‌و‌جو کرد که استاد شهید مطهری با تنظیم و تقدیم دو مقاله، با عنوان «امامت و رهبری در اسلام»(11) و «رشد»(12) پیش‌تاز طرح این مباحث شد. میان دانشمندان عرب نیز، کتاب‌هایی با عنوان نظام‌الحکم و الإدارة فی‌الإسلام نوشته شده است.

تحقیقات گروه مدیریت پژوهشکده علوم انسانی دانشگاه امام حسین(علیه السلام)، نشان می‌دهد که در سال‌های آخر دهه چهل تا اوایل دهه هفتاد، یعنی حدود ربع قرن، بیش‌از 160 اثر، اعم از کتاب، مقاله، پایان‌نامه و جزوه آموزشی، در زمینه مدیریت ارائه شده است.(13) بی‌شک پس‌از آن نیز سرعت تولیدات بیشتر شده و عمق آن‌هم فزونی‌یافته است که لازم است منبع‌شناسی جامعی در‌این‌باره صورت پذیرد. از سوی دیگر، با مطالعه روند پژوهش‌ها درمی‌یابیم که پژوهش‌های مدیریت غربی بیشتر به‌روش‌ها و فنون مدیریتی پرداخته است. مدیریت از دیدگاه صاحب‌نظران غربی در واقع به‌کاربردن مجموعه‌ای از تکنیک‌ها و روش‌های ابزاری است تا مدیر و سازمان (در سطح بالاتر، جامعه) را به اهداف تعیین شده برساند.

خاستگاه مدیریت غربی، صنعت و جامعه سرمایه‌داری بوده است. اولین نظریه‌پردازان علم مدیریت توسط صاحبان صنایع و بنگاه‌های اقتصادی به‌کار گرفته شدند تا با بررسی وضعیت مجموعه‌های تحت‌کنترل ایشان، مشکلات آنها را حل کنند. ارتباط محیط‌های علمی روزگار گذشته در آمریکا و اروپا با بخش‌های اقتصادی، به مرور نظریه‌های مدیریتی هم‌چون بروکراسی، مدیریت علمی و... را شکل داد.

به‌لحاظ مبانی نیز فلسفه مدیریت غرب بر ترجیح منافع و سود استوار شده است؛ همان‌گونه که در منابع هم تمرکز بر یافته‌ها و تجربیات بشری است. بی‌شک نتیجه منطقی این مبانی و منابع، تفاوت رویکرد به موضوعات مدیریتی است که سبب تمایز این دیدگاه با دیدگاه اسلام، به‌ویژه شیعه می‌شود.

الف) مبانی مطالعات مدیریتی شیعه

مطالعات مدیریت برای استنباط احکام ناظر بر زندگی اداری و اجتماعی و نیز برای نظریه‌پردازی در حوزه مدیریت، نیازمند مراجعه به منابعی است که با تکیه بر آموزه‌های موجود در آن منابع، استنباط حکم و نظریه‌پردازی کند. این منابع باید وصف حقانیت داشته باشد تا مراجعه به‌آن، مراجعه به‌ منابع معتبر و حجت تلقی شود. اثبات این حقانیت از دیدگاه اسلامی در علم کلام صورت می‌گیرد. اگرچه این مباحث برای موضوع این بحث یک پیش‌فرض است، اما با توجه به اهمیت آن، چگونگی استدلال به این آموزه‌ها را برای اثبات حقانیت منابع، بررسی شاره می‌کنیم.(14)

1. اصل ربوبیت الهی

هستی‌شناسی اسلامی براساس توحید تعیین می‌شود. اصل توحید در برگیرنده مهم‌ترین آموزه کلامی است که دیگر آموزه‌های علم کلام براساس آن توضیح داده می‌شود. و به‌همین دلیل، محور تمامی آموزه‌ها و باورهای اسلامی است. اصل توحید در این دیدگاه، بیانگر دو شأن اساسی خالقیت و ربوبیت خداوند است.(15) براین‌اساس، خداوند هم خالق و آفریننده هستی و نظام آفرینش است و هم پس‌از آفرینش، آن‌را تدبیر می‌کند:

«إِنَّ رَبَّکمُ اللّه الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ والْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً والشَّمْسَ والْقَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ والْأَمْرُ تَبَارَك اللّه رَبُّ الْعَالَمِینَ»؛(16) (پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس بر عرش (و مقام تدبیر امر اشیا) برآمد، شب را با روز می‌پوشاند؛ درحالی‌که روز شتابان شب را می‌جوید و (نیز) خورشید و ماه و ستارگان‌ را بیافرید، درحالی‌که رام فرمان اویند. هان، از آنِ اوست آفرینش و امر، پربرکت است پروردگار جهانیان). در این آیه با دو واژه خلق و امر به‌ترتیب به دو شأن خالقیت و ربوبیت الهی اشاره شده است.

علامه طباطبایی می‌گوید: «صدر آیه «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ و الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» درباره خلق و شأن خالقیت خداوند و عبارت پس‌از آن «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» درباره امر و شأن ربوبیت الهی است.» ایشان هم‌چنین می‌گوید: «خلق به معنای ایجاد ذوات موجود است و امر به معنای تدبیر آنها و ایجاد نظام احسن در بین آنهاست».(17) بنابراین، آیه ذکرشده بر هر دو شأن خالقیت و ربوبیت الهی دلالت دارد و با تقدیم واژه «لَهُ» بر دو واژه خلق و امر، طبق قواعد ادبی زبان عربی، بر انحصار این دو شأن برای خداوند تأکید شده است.

پذیرش اصل ربوبیت الهی، به مفهوم پذیرش نقش خداوند در تدبیر و اداره امور عالم و تعیین بایدها و نبایدهای زندگی انسان است. براساس این آموزه، خداوند پس‌از آفرینش انسان، زندگی او را به او واگذار (تفویض) نکرده است، بلکه تدبیر زندگی او را در دست دارد. روشن است که تدبیر خداوند به‌طور غیر‌مستقیم و از طریق تشریع صورت می‌گیرد. به‌عبارت دیگر، تدبیر خداوند مستلزم قانون‌گذاری است که همان حاکمیت تشریعی اوست. حاکمیت تشریعی خداوند در قالب شرایعی است که در متون دینی نازل می‌شود. این ایده آشکارا بر حقانیت متون دینی به‌عنوان منابع اصیل در مطالعه و تدوین مسائل مربوط به اداره زندگی و تدبیر انسان‌ها دلالت دارد. براین‌اساس، می‌توان مهم‌ترین پیامد نظری پذیرش اصل ربوبیت الهی را پذیرش مرجعیت کتاب الهی (قرآن) در تنظیم و تدبیر زندگی انسان مسلمان دانست. مقصود از مرجعیت قرآن، ضرورت ارجاع به قرآن برای تدوین قوانین اساسی زندگی است و قرآن در‌این‌صورت تأمین‌کننده مواد لازم برای تدوین آنها تلقی می‌شود.

2. اصل نبوت

اصل نبوت، رفتار و گفتار پیامبر را در جایگاهی برتر قرار می‌دهد که مسلمانان به‌طور‌عام و شیعه به‌طور‌خاص رفتار و گفتار آن حضرت را در کنار قرآن، به‌عنوان یک منبع، در قالب سنت پیامبر به رسمیت می‌شناسد. شیعه با اثبات آموزه عصمت به‌معنای گسترده آن که اختصاصی کلام شیعه به‌شمار می‌رود، روشن می‌کند که هدف بعثت پیامبران تنها با عصمت آنان حاصل می‌شود. پس برای تحصیل هدف، عصمت واجب است. اگر مردم معصیت را برای پیامبران مجاز بدانند، اوامر آنها را اطاعت نمی‌کنند و در نتیجه هدف از بعث نقض می‌شود. بنابراین، کلام شیعه با تکیه بر آموزه عصمت، ظرفیت بالایی برای اثبات حقانیت سنت پیامبر به‌عنوان دومین منبع داراست.

تشکیل حکومت دینی در مدینه به‌دست پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، مهم‌ترین پیش فرضی است که گفتار و به‌ویژه رفتار اجتماعی پیامبر را در جایگاه منبع استنباط و نظریه‌پردازی برای مدیریت قرار می‌دهد. هم‌چنین فقه اجتماعی شیعه با تکیه بر آموزه عصمت، سنت امامان ‌را نیز به‌عنوان منبع بر‌حق دیگری به رسمیت می‌شناسد. از‌این‌رو، کلام شیعه، به عصمت امامان(علیهم السلام) نیز همانند پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) اعتقاد دارد و آن‌را واجب و ضروری می‌داند.(18)

3. اصل عدم تعارض عقل و وحی

رابطه عقل و وحی، یکی از مباحث پرسابقه است که بر منابع مطالعاتی و استدلال‌های مربوط به‌آن نیز تأثیر می‌گذارد. در این‌باره، دو دیدگاه مطرح‌شده است؛ تعارض عقل و وحی و ضرورت تقدیم وحی بر عقل به هنگام تعارض و عدم تعارض عقل و وحی.

براساس دیدگاه اول، وحی تنها منبع معتبر در شناخت و تعیین تکلیف به‌شمار می‌رود. عقل از گردونه اعتبار خارج است و نمی‌تواند در این حوزه وارد شود. پس باید به سراغ وحی رفت و براساس آن عمل کرد. این دیدگاه را در کلام اسلامی ابتدا اشاعره مطرح کردند و جدال‌های فکری میان اشاعره و معتزله براساس آن شکل گرفت که سرانجام با غلبه اشاعره بر معتزله، این تفکر به‌عنوان جریان فکری غالب در کلام اسلامی باقی ماند. سیطره این تفکر، تأثیرات و پیامدهای زیادی بر زندگی سیاسی‌ -‌ اجتماعی مسلمانان و نیز حوزه‌های فکری و علمی آنان بر‌جای گذاشت. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های علمی تأثیرپذیر از غلبه تفکر اشاعره، حوزه مطالعات اجتماعی است که دوری مطالعات اجتماعی اهل‌سنت را از عقل‌گرایی درپی داشت. در مقابل، قیاس و مصلحت، اعتبار به‌دست آورد. اگرچه قیاس، نوعی به‌کارگیری عقل تلقی می‌شود و اصل مصلحت نیز به‌گونه‌ای به‌کارگیری عقل ظنی کارشناس به‌شمار می‌آید، اما در هیچ‌کدام از این دو‌آموزه، عقل را یک منبع نمی‌شناسند.

دیدگاه دوم، از ایده عدم تعارض عقل و وحی دفاع می‌کند. این دیدگاه که ابتدا در افکار معتزلیان شکل گرفت و براساس آن، نظریه تفویض مطرح شد، متکلمان شیعه را نیز با تقریر و استدلالی متفاوت پذیرفتند. کلام شیعه برخلاف معتزله، بی‌آن‌که نظریه تفویض را بپذیرد، ضمن پذیرش عدم تعارض عقل و وحی، به ضرورت مدد‌رسانی وحی به عقل نیز اعتراف کرد. در این‌راستا، ضمن معتبر دانستن عقل در کنار وحی، به عقل نیز اذعان و بر عدم استقلال کامل آن از وحی تأکید کرد.

در نتیجه، حقانیت عقل، مهم‌ترین پیامد نظری آموزه کلامی عدم تعارض عقل و وحی تلقی می‌شود. حقانیت عقل، حجیت استدلال‌های عقلی و نیز برداشت‌های عقلی اندیشمندان ‌را در مسائل اجتماعی به‌دنبال دارد. مطالعات اجتماعی، هم در ارائه استدلال به‌منظور استنباط احکام ناظر به اعمال اجتماعی مکلفان و هم در نظریه‌پردازی درباره زندگی اجتماعی براساس متون، می‌تواند از عقل استفاده کند.(19)

ب) منابع مطالعات مدیریتی شیعه

مطالعات شیعه در حوزه معارف اسلامی از دیرباز به منابع چهارگانه قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل متکی است و در عرصه‌های جدید علمی نیز با اتکاء بر آن منابع به ارائه دیدگاه‌های ناب اسلامی می‌پردازد که در این‌جا با ملاحظه ویژگی‌های مطالعات مدیریتی، این منابع را بررسی می‌کنیم.

1. قرآن کریم

قرآن کریم، مهم‌ترین منبع و نخستین مصدر مطالعات مدیریت است. قرآن کریم را تجلی کلام الهی و دربرگیرنده پیام و وحی الهی می‌دانند. شیعه وحی را مجموعه‌ای از گزاره‌ها و الفاظی می‌داند که از منبع الهی صادر و به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ابلاغ گردیده است. بدین‌ترتیب، وحی به‌منزله کلام الهی دربرگیرنده اراده تشریعی خداوند است؛ اراده‌ای که در عرصه‌های گوناگون و از جمله مدیریت، تعیین‌کننده جهت‌گیری زندگی بشر به‌طور‌کلی و زندگی اجتماعی به‌طورخاص است.

قرآن کریم نخستین منبع استنباط و نظریه‌پردازی در مدیریت است و در این زمینه جایگاه والایی دارد. بنابراین، مراجعه به‌آن برای استنباط احکام شرعی در حوزه مدیریت و نظریه‌پردازی درباره زندگی و اعمال اداری، بیانگر وضعیت خاصی است که بر‌نحوه دلالت الفاظ آن حاکم است. عالمان با مراجعه به قرآن کریم با چهار وضعیت نص، ظهور، ابهام اجمال و فقدان نص روبه‌رو می‌شوند. براین‌اساس، دلالت برخی آیات صریح و قطعی است (نص)؛ برخی دیگر در معنای خاصی ظاهر می‌شوند (ظهور)؛ در دلالت برخی وضوح و ظهور دیده نمی‌شود (ابهام / اجمال) و در نهایت درباره بعضی از پرسش‌ها و نیازهای روزمره، آیه و آموزه‌ای به‌چشم نمی‌خورد (فقدان نص). کارشناسان در رویارویی با این چهار وضعیت، به نصوص (سخنان صریح) و ظواهر براساس ضوابطی که ادله اصولی اثبات آن‌را بر‌عهده دارد، استناد می‌کنند و به استخراج احکام شرعی می‌پردازند و مواد و مقدمات لازم برای نظریه‌پردازی عالمانه را فراهم می‌کنند، اما در دو وضعیت اجمال و فقدان نص، نیازمند استناد به منابع دیگر هستند. ضرورت‌یافتن قرائن و شیوه‌هایی برای رفع ابهام و اجمال نص و نیز پر‌کردن حالت فقدان نص، الزام به‌کارگیری منابع دیگری را درپی داشته است، براین‌اساس، منابع دیگری را در استنباط و نظریه‌پردازی به‌کار گرفته‌اند؛ منابعی که ازیک‌سو هم‌چون قرآن وصف حقانیت و در نتیجه حجیت و اعتبار اصولی باشد و از‌سوی‌دیگر، قابلیت ابهام‌زدایی و جبران فقدان نص را داشته باشند. این منابع یعنی سنت، اجماع و عقل، پس‌از قرآن کریم جای می‌گیرد و براساس آموزه‌های کلامی، منابعی بر حق و معتبر به‌شمار می‌آیند.(20)

2. سنت

سنت پیامبر که بر رفتار، گفتار و تقریرات آن حضرت اطلاق می‌شود، پس‌از قرآن کریم، دومین منبع استنباط و نظریه‌پردازی در مدیریت تلقی می‌شود. سنت‌ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در چنین جایگاهی دو کارکرد مهم پیدا می‌کند که ناظر به دو وضعیت ابهام و فقدان نص است: کارکرد تبیینی و کارکرد تشریعی. سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تفسیرکننده آن دسته از آیاتی است که دلالت آنها بر حکم شرعی مسائل و موضوعات مدیریتی صریح نیست و به اصطلاح در زمره آیات متشابه قرار می‌گیرد. در چنین حالتی، سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به نص قرآنی تأویل‌رفته، تفسیر آیات غیر صریح تلقی می‌شود. در نتیجه، کارکرد تبیینی سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در مطالعات مدیریت نمایانگر جایگاه تکمیل‌کنندگی منابع است.

درباره کارکرد تشریعی سنت پیامبر نیز باید گفت که در استنباط به‌طور عام و مطالعات مدیریت به‌طور خاص، در جایگاه پس‌از قرآن کریم قرار دارد، اما به‌طور مستقیم و مستقل نیز می‌تواند به جعل احکام شرعی در حوزه‌های گوناگون از جمله حوزه مدیریت بپردازد. براین‌اساس، سنت‌ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) جبران‌کننده حالت فقدان نص بوده و در جایی‌که نصی در مسائل مدیریتی در قرآن یافت نشود به ارائه دیدگاه می‌پردازد. بنابراین، سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در مطالعات مدیریت دو دسته از احکام شرعی را در‌برمی‌گیرد: احکام شرعی ناظر به احکام موجود در قرآن و احکام شرعی تأسیسی. پژوهشگر براین‌اساس، در کنار مراجعه به قرآن، در تفسیر آیات قرآنی یا در جبران فقدان نص، به سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) مراجعه می‌کند و سنت، تکمیل‌کننده منابع استنباط و نظریه‌پردازی او تلقی می‌شود.

جایگاه سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در مطالعات مدیریت، در مقایسه با معنای عام آن، اهمیت بیشتری دارد. مطالعات مدیریت، به استخراج احکام مدیریتی دینی یا نظریه‌پردازی در حوزه نظام مدیریت اسلامی می‌پردازد. از‌این‌رو، استناد به سنت پیامبر به‌لحاظ محتوایی کاربرد زیادی پیدا می‌کند؛ به‌ویژه با توجه به واقعیت تشکیل حکومت دینی از سوی پیامبر و اداره آن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مفروضات مدیریت، سیره پیامبر در این مقطع، اهمیت زیادی دارد. براساس این مفروض اساسی، تشکیل حکومت دینی به‌عنوان یک تکلیف عمومی برای مسلمانان، مستلزم اقتباس الگوی عملی از رفتار و سیره مدیریتی پیامبر است. در نتیجه سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) می‌تواند الگوی متناسب و آرمانی (مطلوب) از حکومت دینی را ارائه کند.

پذیرش سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به‌عنوان منبع استنباط و نظریه‌پردازی، نقطه مشترک شیعه و اهل‌سنت است، اما درباره سنت امامان معصوم(علیهم السلام) میان این دو گروه، اختلاف نظر وجود دارد. در دیدگاه شیعه با تأثیرپذیری از آموزه کلامی عصمت، حقانیت سنت امامان معصوم(علیهم السلام) و در نتیجه حجیت و اعتبار آن پذیرفته می‌شود. در این‌دیدگاه، سنت امامان معصوم(علیهم السلام)، هم‌چون سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، دو کارکرد اساسی تبیین و تشریع را داراست؛ این سنت، از سویی تفسیرکننده ابهام و اجمالی است که احیاناً در کتاب و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وجود دارد. و از سوی دیگر، در صورت فقدان نص قرآنی و فقدان سنت نبوی، جایگاه تشریعی دارد. بدین‌ترتیب، ضمن آن‌که مطالعات شیعی می‌تواند در استنباط‌ها و نظریه‌پردازی از سنت امامان معصوم(علیهم السلام) بهره گیرد، به‌ویژه در حوزه امور اجتماعی، الگوی امامت و نیز تشکیل حکومت از سوی برخی امامان(علیهم السلام)، تعیین‌کننده خطوط کلی و جهت‌گیری‌های اساسی اندیشه اجتماعی شیعه تلقی می‌شود. درنتیجه در جبران فقدان نص قرآنی و سنت نبوی، منابع مدیریتی شیعه از ظرفیت و توان بیشتری خواهند داشت.

3. اجماع

اجماع به‌عنوان سومین منبع استنباط، به مفهوم اتفاق‌نظر امت مسلمان و به‌ویژه اتفاق‌نظر و عمل صحابه، نخستین از دیدگاه اهل‌سنت و نظرات برگرفته از قول معصوم از دیدگاه شیعه، در مورد قرآن و سنت کاربرد تفسیری دارد. اجماع، تفسیرکننده آیات غیرصریح قرآن و سنت غیرصریح تلقی می‌شود. به‌همین‌ دلیل استقلال ندارد و حجیت آن برگرفته از حجیت قرآن و سنت است.(21)

شیعه با تکیه بر آموزه ضرورت کاشفیت اجماع از قول معصوم، هم‌چنان بر اعتباربخشی قول معصوم به فهم علمای پیشین تأکید می‌کند؛ درحالی‌که اهل‌سنت با تکیه بر آموزه عدالت صحابه در تأویل اجماع به عمل صحابه، به اعتبار فهم صحابه قائل است. این اختلاف مبنایی، موجب تفاوت به‌لحاظ جایگاه اجماع می‌شود که در دیدگاه شیعه اجماع تداوم اعتبار فهم معصوم تلقی می‌شود. درحالی‌که در دیدگاه اهل‌سنت اعتبار فهم پیشینیان استقلال نسبی دارد. براین‌اساس، در دیدگاه شیعه نمی‌توان اجماع را یک دلیل مستقل برای یک حکم شرعی مدیریتی قرار داد، مگر این‌که اجماع، محصل باشد که در‌این‌صورت نیز در واقع مستند به قول امام معصوم(علیه السلام) خواهد بود، اما در دیدگاه اهل‌سنت، اجماع منبعی مستقل تلقی می‌شود و می‌توان آن‌را منبع معرفت‌شناختی پس‌از قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در نظر گرفت.

پیامد عملی این اختلاف مبنایی را می‌توان در اختلاف الگوی آرمانی نظام مدیریتی شیعه و اهل‌سنت دید. اهل‌سنت با تکیه بر عمل و رأی صحابه، خلافت، به‌ویژه خلافت خلفای راشدین را الگوی تحلیل خود قرار می‌دهد و بر محور خلافت، احکام و نظریه‌های خود را درباره مدیریت تنظیم و تبیین می‌کند، درحالی‌که شیعه هم‌چنان الگوی امامت را در نظر دارد و به تداوم آن می‌اندیشد. در نتیجه می‌توان گفت در مطالعات مدیریتی اهل‌سنت، فهم صحابه و پیشینیان اصالت دارد؛ درحالی‌که در دیدگاه شیعه، اعتبار فهم علمای پیشین، بستگی به کاشفیت از قول معصوم دارد.

رویکرد مدیریتی شیعه با الگو قراردادن امامت، در کنار استدلال به کتاب و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، به امامت توجه می‌کند و براساس ایده‌های نهفته در اصل امامت و نیز اقتباس از رفتارهای اجتماعی و مدیریتی امام معصوم(علیه السلام)، درصدد تنظیم زندگی امروزی است. الگوگیری مطالعات مدیریتی شیعه از نظریه امامت ازیک‌سو ناظر به الگوی عملی امامت است که پس‌از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تحقق‌یافته است. و از سوی دیگر به الگوی آرمانی مهدویت نظر دارد که در آینده تحقق خواهد یافت.

4. عقل

مبانی کلامی شیعه با تکیه بر آموزه عدم تعارض عقل و وحی، حقانیت عقل را به‌عنوان یکی از منابع استنباط و نظریه‌پردازی اثبات می‌کند؛ در نتیجه، مطالعات مدیریتی شیعه می‌تواند با استناد به عقل، ادله معتبر و برخوردار از وصف حجیت را ارائه کند. درمقابل، کلام اهل‌سنت براساس دیدگاه اشاعره با تکیه بر اصل تعارض عقل و وحی و ضرورت تقدم وحی بر عقل، عقل را از منابع استنباط و نظریه‌پردازی نمی‌داند.

مقصود از عقل در دیدگاه شیعه، بدیهیات عقلی یا مستقلات عقلیه است که با قاعده ملازمه عقل و شرع شناخته می‌شود. عقل در چنین مواردی حکم قطعی و یقینی صادر می‌کند و احکام آن حجیت و اعتبار دارد. شیخ انصاری اعتبار و حجیت حکم قطعی به‌دست آمده از عقل به‌این معنا را این‌گونه توضیح می‌دهد: «اشکالی در وجوب پیروی از قطع (به‌عنوان کارکرد عقل) و عمل به‌آن تا زمانی که وجود دارد نیست؛ زیرا قطع به خودی خود راهی به‌سوی واقع است و طریقیت آن اثباتاً و نفیاً قابل جعل شارع نیست».(22)

براین‌اساس، هرگاه قطع از دلیل عقلی حاصل شود، ممکن نیست با آن دلیل نقلی معارضه کند و اگر در ظاهر این معارضه به‌دست آید، ناگزیر باید آن‌دلیل نقلی را، اگر نمی‌توان کنار زد، تأویل کرد.(23) بنابراین در این دیدگاه، هیچ‌گونه شبهه‌ای در وجوب عمل براساس قطع از نظر عقل نیست.(24) هم‌چنین مقصود از عقل در این دیدگاه، حکم عقل قطعی در مستقلات عقلیه است که در چنین صورتی براساس قاعده ملازمه، عقل هم‌چون منبعی مستقل در کنار دیگر منابع استنباط قرار می‌گیرد.

عقل‌گرایی مطالعات مدیریتی شیعه در دو مفهوم خود، اهمیت بسیاری دارد. مرجعیت کتاب و سنت در شیعه ازیک‌سو و ضرورت تأمل عقلی در فهم مدلول ادله و نصوص قرآنی و سنت ازسوی‌دیگر و نیز شکل‌گیری نیازهای جدید بر اثر تحولات سیاسی اجتماعی در دوران حاضر، اهمیت عقل را به‌ویژه از حیث روش و ابزار فهم آشکار می‌سازد؛ رویکردی که حاصل آن به‌کارگیری روش اجتهادی برای طراحی الگوهای نظری نظام‌های اجتماعی است.(25)

بی‌شک، با توجه به مبانی و منابع یادشده، یافته‌های مطالعات مبتنی بر آن به‌صورت ریشه‌ای و عمیق متفاوت از نتایج حاصل از تلاش‌های بشری محدود است. این رویکرد با اتصال به وحی و آموزه‌های خطاناپذیر آن، ابعاد نوینی را در عرصه مدیریت می‌گشاید و بشریت را از معارفی متنعم می‌سازد که در غیر آن، هرگز دست یافتنی نیست.(26)

ج) رویکردها در مطالعات مدیریتی شیعه

از ویژگی‌ها و وجوه تمایز مطالعات مدیریت از منظر شیعه، تفاوت رویکردهاست. نگرش مکاتب به موضوعات گوناگون، مبنای بسیاری از رفتارها در جامعه می‌شود. نگرش مکتب اسلام نیز، بر تمام امور پیرامون خود اثرگذار است. برخی نگرش‌های مهمی که مطالعات شیعه در حوزه مدیریت را به‌نوعی از دیگر مکاتب مدیریتی متفاوت ساخته است، عبارت‌اند از:

1. رویکرد به دنیا و آخرت

در بینش اسلامی، چون اعتقاد به معاد وجود دارد، ازیک‌سو، احساس پوچی و سردرگمی رخ نمی‌دهد و ازسوی‌دیگر، این اعتقاد باعث می‌شود میزان مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی افراد افزایش یابد و فرهنگ مهم خودکنترلی نیز در افراد تقویت شود؛ هرچه اعتقاد مدیر در این‌زمینه قوی‌تر باشد، در موقعیت‌های گوناگون، خود را در مقابل خداوند مسئول و پاسخ‌گو و او را درهرحال، ناظر بر اعمال خود می‌داند و این بهترین نوع کنترل است. درحالی‌که در مدیریت غربی این اعتقاد وجود ندارد و هرچه هست، این جهانی است. در دیدگاه غربی، مدیر باید به‌طریقی شرایط و اهداف موردنظر را به‌دست آورد و در این زمینه از هر روشی اعم‌از اخلاقی و غیر‌اخلاقی استفاده می‌کند.(27)

در اسلام، تفکیکی بین دنیا و آخرت صورت نگرفته است و آخرت را ادامه حیات دنیوی دانسته است،(28) اما اصالت‌دادن به دنیا و محبوب و مقدم‌داشتن آن مذموم است. براین‌اساس، هر نوع فعالیت دنیوی، با نیت اخروی عبادت و اصلاح امور دنیوی، خدمت به بندگان خدا، نزد مسلمان یک تعهد به‌شمار می‌رود، ولی مدیریت در دیگر مکاتب، به‌دنبال سود حداکثری است و سعادت در مادیات و در دنیا جست‌وجو می‌شود و به پایان کار (آخرت) اعتقادی وجود ندارد.(29) ازاین‌رو، می‌توان یکی از عمده‌ترین تمایزهای مکتب مدیریتی اسلام را با دیگر مکاتب، نگرش آنها به دنیا و آخرت بیان کرد.

2. اهمیت انسان

نگاه مدیریت غربی به‌انسان، نگاهی مادی و اقتصادی است که به بهره‌کشی از او می‌انجامد. رویکرد مدیریت غربی به‌انسان و سرمایه یکسان است. نظریه‌های مدیریتی غربی، نیروی انسانی را در پیشرفته‌ترین حالت آن، سرمایه‌ای در کنار دیگر سرمایه‌های سازمان می‌داند که تئوری‌های X وY درباره آن نیز جاری است. این نگاه تحقیرآمیز به نیروی انسانی، از ویژگی‌های مدیریت غربی است. و باید گفت تفکر دستیابی به سود بیشتر، نظریات رفتاری جدید در زمینه انگیزش و آموزش را بی‌اثر می‌کند. نگاه مدیریت غربی به ‌انسان، نگاهی ابزاری است و نظریه‌پردازی‌های متنوع درباره روان‌شناسی نیروی کار، اصلاح ساختارها، ارتقای شغلی، توانمندسازی نیروی انسانی و...، همه و همه راهکارهای شایسته‌ای برای برگزیدن ابزار بهتر و مناسب‌تر خواهد بود.

در مقابل، با توجه به آموزه‌های اسلامی، مدیر مسلمان، احترام به مقام انسان‌را از وظایف مهم خود می‌داند و در درجه اول، به تربیت فرد اهمیت می‌دهد تا بتواند در سایه آن، استعدادهای نهفته او را شکوفا سازد. برای رسیدن به این مهم، رعایت موازین اخلاقی و لزوم پیروی از معیارهای اخلاقی در مدیریت، بسیار مهم است. در حقیقت، مدیریت وسیله‌ای برای دستیابی به این هدف است، نه هدفی که هر وسیله‌ای را توجیه کند.(30)

مدیریت از رشته‌های علوم انسانی و محور آن انسان است. به‌همین‌دلیل، در مطالعات مدیریتی، نیاز خاصی به انسان‌شناسی وجود دارد. به‌سادگی می‌توان دریافت که عمده تفاوت رویکرد مکتب اسلام و دیگر مکاتب، دیدگاه آنان به جایگاه انسان و ارزش‌های انسانی است. مدیریت در مکتب اسلام، بر مبنای عمل به‌حق است و مدیران در این مکتب، با درنظرگرفتن آخرت و ارزش‌های الهی و انسانی، استراتژی‌های خود را ترسیم می‌کنند و نمی‌توانند از هر وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود بهره ببرند.

در مدیریت اسلامی، انسان مقامی بس شایسته و والا دارد؛(31) اولاً طبق نظر قرآن مجید، انسان کامل جانشین خداوند در زمین و اشرف همه مخلوقات است.

«وَإِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً... »؛(32) ([به‌خاطر بیاور] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی [نماینده‌ای] قرار خواهم داد). همین امر موجب شده است تا خدای سبحان او را بر دیگر مخلوقاتش برتری دهد و همه آنها را مسخر او گرداند: «... سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی الأرْضِ...»؛(33) (خداوند آن‌چه را در زمین است مسخر شما کرد). هم‌چنین او را از مقام کرامت بهره‌مند سازد: «وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...»؛(34) (ما آدمیزادگان‌ را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب راهوار] حمل کردیم).

بدیهی است چنین رویکردی نسبت به‌ انسان، تعاملات سازمانی و نوع تعریف روابط نیروی انسانی را با تغییرات اساسی روبه‌رو می‌کند. به این‌ترتیب که مدیر در سازمان، ارباب نیست تا دیگران نوکر او باشند و جبران خدمات نیز از باب لطف و فضل نیست، بلکه حقی است برای نیروی انسانی و تکلیفی است برای سازمان که موظف به‌انجام آن است. همه امکانات سازمان باید در اختیار انسان باشد و بدیهی است که با ارتقاء یا تأمین نیروی انسانی، کار بهتری صورت خواهد گرفت و اهداف سازمانی نیز بهتر محقق خواهد شد.

مدیریت در دیگر مکاتب، بر مبنای سود و زیان است. دیدگاه این مکاتب تجارت‌مآبانه از انسان آغاز شده و مهم‌ترین وظیفه‌اش، استمرار حیات برای کسب مال بیش‌تر و رفاه افزون‌تر است. در این مکاتب، ارکان و اجزای مدیریت، سودآوری است و در راه کسب این هدف، انسان، جامعه، مشتری و ارزش‌های الهی و انسانی می‌تواند در مقطعی، هدف یا ابزار یا عاملی فرعی قلمداد شود.(35)

3. ارزش‌ها

در نظام اسلامی، مدیریت بر پایه ارزش‌های ثابت الهی بنا می‌شود که بر مصالح واقعی انسان استوار است؛ درحالی‌که در نظام‌های غیر اسلامی، مدیریت بر مبنای ارزش‌های مادی و شخصی (فردی یا گروهی) تغییرپذیر و تبدیل‌پذیر بنا می‌شود.(36) ارزش‌های اسلامی تغییرناپذیرند و تا اسلام هست وجود دارد؛ قوام اسلام به ارزش‌های آن است؛ درحالی‌که ارزش‌های غربی شایسته تغییر است؛ مثلا زمانی هم‌جنس‌بازی غیرقانونی اعلام و روزی دیگر، قانونی، مجاز و پسندیده دانسته می‌شود.(37)

4. اهداف

مدیریت از دیدگاه صاحب‌نظران غربی، به‌کاربردن مجموعه‌ای از روش‌های ابزاری است تا مدیر و سازمان ‌را به اهداف تعیین‌شده برساند. ازاین‌رو، در دیدگاه صاحب‌نظران غربی، انجام کار و رسیدن به هدف رهبر و مدیر، به‌وسیله انسان‌ها و سازمان مطرح است و در این جهت، هنر و توانایی رهبر، در به‌کارگرفتن همه قابلیت‌های کارکنان است. چگونگی افزایش این توانایی، مرکز توجه صاحب‌نظران غربی دانش مدیریت است.

هدف مدیریت غربی، انسان و متعلقات او از جمله سرمایه، زندگی و روابط آن خواهد بود. با این توضیح که مقصود از انسان در این بحث، نوع انسان نیست، بلکه تنها انسان سرمایه‌دار است. به عبارت دقیق‌تر می‌توان گفت هدف مدیریت غربی، ثروت و سرمایه انسانی است نه خود او. هدف آشکار مدیران در سازمان‌های غربی حداکثر سود صاحبان سهام است. بنابراین، این نوع مدیریت برای دنیا فعالیت می‌کند، همه تلاش‌هایش، بردی دنیوی دارد. این نوع مدیریت می‌کوشد زندگی معقولی در این دنیا ایجاد کند. آن‌چه در این‌جا اصالت دارد نتیجه است نه راه رسیدن به‌آن. جمله «هدف وسیله را توجیه می‌کند» عقیده پرکاربرد مدیریت غربی است. در ارزیابی‌ها، جبران خدمات و...، نتیجه عملکرد افراد در راستای اهداف سازمان و میزان تحقق آنها اهمیت فراوانی دارد. اگر کاری انجام شود، ولی به‌‌نتیجه لازم نرسد، در حقیقت همانند این است که کاری انجام نشده است. بنابراین، می‌توان گفت که معبود مدیریت غربی پول است و نه چیز دیگری.

در مقابل، در مدیریت اسلامی هدف و غایب همه ارکان سازمان، نزدیکی به خداوند متعال است. آن‌چه در این مدیریت اصیل است، آخرت‌گرایی و رسیدن به سعادتی اخروی و جاودانه است که راه رسیدن به‌آن از دنیا می‌گذرد. رابطه دنیا و آخرت بر این اساس، رابطه مقدمه و ذی‌المقدمه نیست، بلکه رابطه ظاهر و باطن است. تجسم اعمالی که در مباحث کیفی آخرت مطرح می‌شود، دقیقا ناظر به‌همین مطلب است. بنابراین، کسی آخرتی جاودانه خواهد داشت که دنیایی سالم و آباد داشته باشد. بر این مبنا برای دنیا و زندگی در آن که تعیین‌کننده حیات اخروی و کیفیت آن است، باید راه و روشی وجود داشته باشد. این راه و روش همان دین است. طبق این بیان، دین اسلام عبارت است از راه و روش اداره جامعه انسانی برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی. دایره شمول دین اسلام و تنوع حوزه‌های آن و پرداختن به تمامی زوایای زندگی بشر، بیان‌کننده هدف اسلام برای اداره جامعه و رسیدن به اهداف در چارچوب مدیریت اسلامی است.

اگر هدف سازمان، خدا و روش انجام کار در آن نیز خدا‌محوری شد، آن‌چه مهم خواهد بود، عمل به تکالیف انسان در برابر خداست، نه رسیدن به نتیجه ظاهری و مادی. اگر چنین شود، نرسیدن به اهداف مادی دلیل شکست نیست؛ زیرا هدف اصلی، عمل به تکلیف و رضایت خداوند بوده است که امری فرا‌مادی به‌شمار می‌رود. تعبیر جامع و انگیزه‌بخش «احدی‌الحسنیین» که در مقوله جهاد مطرح شده و در همه زمینه‌ها صادق است، بر همین مفهوم دلالت دارد.

«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکمْ أَنْ یُصِیبَکمُ اللّه بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکمْ مُتَرَبِّصُونَ»؛(38) (بگو: آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟ [یا پیروزی یا شهادت]، ولی ما انتظار داریم که خداوند عذابی از سوی خودش [در آن جهان] به شما برساند، یا در این جهان به‌دست ما [مجازات شوید] اکنون که چنین است شما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار می‌کشیم).

از نظر دینی حسنه و مصیبت، هر‌دو حسنه‌اند؛ زیرا حسنه، پیروزی و غنیمت در دنیا و اجر عظیم در آخرت است و مصیبت، شکست‌خوردن، کشته‌شدن و هر رنج و محنت دیگری که به‌ انسان برسد، مورد رضای خدا و باعث اجری ابدی و سرمدی است، پس هر‌دو حسنه‌اند.(39)

بنابراین، مدیریت اسلامی اهداف خود را فقط مادی تعریف نمی‌کند و هیچ‌گاه شکست ندارد. بدیهی است چنین مکتبی همیشه پویا، رو به جلو و متحول خواهد بود. بندگی و عبودیت نیز هدفی است که باید درپی آن بود:

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ»؛(40) (من جن و انس را نیافریدم جز برای این‌که عبادتم کنند [و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند]).

مدیریت نیز اگر بشر را به سمت این هدف سوق دهد، مشروع و موفق خواهد بود و در غیر این‌صورت غیراسلامی و طاغوتی است.

مقایسه این دو رویکرد، جایگاه برتر و کامل‌تر مدیریت اسلامی را نمایان می‌سازد. مدیریت اسلامی افزون‌بر مقوله هدف، به چگونگی رسیدن به‌آن و تعالی افراد سازمان توجه می‌کند؛ چیزی‌که در مدیریت غربی به‌آن توجهی نمی‌شود.(41)

ازاین‌رو، در مدیریت اسلامی، هدف نهایی، تکامل روحی و معنوی انسان‌ها، قرب الهی و خداگونه‌شدن از طریق رفع نیازهای مادی و معنوی انسان است. بنابراین، تشکل‌ها، سازمان‌ها، سیاست‌ها و روش‌ها باید به‌گونه‌ای طراحی شود که با هدایت مدیریت‌های صالح، نیروی انسانی سازمان به رشد و کمال برسد، این درحالی است که هدف مدیریت در مکتب‌های دیگر، کسب سود و رفع نیازهای مادی و رسیدن به اهداف سازمان است.(42)

نکته دیگر این است که اهداف الهی مومنان با دیگران تزاحمی ندارد. کسانی که اهداف نهایی آنها در همین دنیا خلاصه می‌شود، پیوسته خود را در تزاحم با دیگران می‌بینند؛ زیرا مقام، مال و شهرت، که هر دنیاپرستی طالب حداکثر آن است، پایدار نخواهد بود، اما هدف والای انسان خداخواه با هیچ انسان دیگری تزاحم ندارد. او در این مسیر، نه‌تنها دیگران را مزاحم خود نمی‌پندارد، بلکه خیرخواهی برای هم‌نوعان خود را کمکی برای رسیدن به هدف خود می‌داند. رقابت او، برخلاف رقابت رقیبان در ثروت، برای دستیابی به ارزش‌های متعالی است، نه پس‌زدن و محروم‌کردن دیگران.(43)

5. ماهیت مدیریت

مدیریت در اسلام، در همه سطوح، تکلیف و امانتی از سوی خداوند «رب العالمین» است که مسئولیت سنگینی درپی دارد؛ یعنی ماهیت مدیرت اسلامی، تکلیف‌گرایی است و مدیر تکلیف خود را در قبال خدا، مردم و سازمان انجام می‌دهد و برای رسیدن به نتیجه نیز حداکثر کوشش خود را به‌کار می‌گیرد.(44) این درحالی است که مدیریت‌های غیراسلامی، مدیریت را حق طبیعی فرد یا برگزیدگان و فلسفه آن‌را صرفاً رسیدن به هدف سازمان و نتیجه مورد انتظار می‌دانند.(45) مدیر مسلمان، شغل خود را تکلیفی می‌داند که انجام آن بر او لازم است؛ تکلیفی که جهت آن‌را خواسته‌های او یا دیگران تعیین نمی‌کند، بلکه مسیر آن‌را قوانین شارع مقدس اسلام مشخص می‌کند و هرگونه حرکت خیرخواهانه یا هر عمل شرّی در آن، حتی اگر اندک باشد، حسابرسی می‌شود.(46)

6. انگیزه و نیت

عموماً در مکتب‌های اخلاقی غربی، معیار قضاوت در مورد ارزش‌داشتن یا نداشتن یک رفتار، نفس عمل و نتایج آن است؛ بی‌آن‌که انتساب آن به فاعل و انگیزه و نیت مطرح باشد. چه‌بسا در این مکاتب، افعالی که فقط حسن فعلی دارد، ارزش به‌شمار می‌آید،(47) مانند عبادتی که شخصی با قصد ریا انجام می‌دهد، اما از دیدگاه اسلام، تنها معیار ارزش، حسن فعلی نیست، بلکه حسن فاعلی هم مدنظر قرار می‌گیرد. از نظر اسلام، ازآن‌جا‌که عبادت فقط با نیت خالص محقق می‌شود، عبادت بی‌اخلاص، نه‌تنها از هر جهت بی‌ارزش است، بلکه ضد ارزش خواهد بود؛ به‌همین‌دلیل، در بسیاری از آیات قرآن کریم، حسن فاعلی (آمنوا) و حسن فعلی (عملوا الصالحات) در کنار هم بیان و ارزش رفتار، نتیجه هر دو دانسته شده است.(48)

7. وسیله و روش

در تعریف ماهیت مدیریت اسلامی چنین آمده است که می‌خواهیم کاری کنیم تا افراد یک سازمان، همه در کنار دستیابی به اهداف سازمانی، به رشد معنوی نیز برسند. از‌این‌رو، انتخاب روش‌هایی که نیروی انسانی را از امور معنوی و تکامل روحی باز می‌دارد، ولی سازمان را به اهداف مادی خود می‌رساند، مطلوب نیست. در مدیریت اسلامی، در روش تحصیل سود، مغایرت‌نداشتن این روش‌ها با مصالح عمومی و دیگر موازین شرعی شرط است. برهمین‌اساس احتکار، ربا و انحصار مایحتاج عمومی، حرام دانسته می‌شود.(49)

در مدیریت اسلامی، برای رسیدن به هدف، صرفاً از وسایل مشروع استفاده می‌شود، ولی در مدیریت غربی، رسیدن به هدف و نتیجه، یکی از اصول است (چنان‌که در اغلب مدل‌ها، از جمله در مدل تعالی «EFQM» به‌آن اشاره کرده‌اند)؛ اگرچه این رسیدن با وسایل غیرمشروع به‌دست آید. آنان در این زمینه، از تفکر ماکیاولی (هدف وسیله را توجیه می‌کند) پیروی می‌کنند.(50)

درنتیجه، یکی دیگر از تفاوت‌های اساسی مدیریت غربی و مدیریت اسلامی در «هدف یا ابزار» بودن آن است. آیا مدیریت، خود ارزش است یا صرفاً روش است؟ اگر مدیریت را به‌خودی خود مدنظر قرار دهیم، صرفاً ابزار است، ولی اگر به‌آن در نسبت با دیگر امور توجه کنیم، می‌توان نسبت دیگری برای آن در نظر گرفت. حکومت و مدیریت برای تحقق احکام اسلام و ارزش‌های آن وضع شده است. پس دستیابی به‌این هدف ارزشمند، خود هدف است. به‌همین سبب، برپایی حکومت الهی هدف همه انبیا و صالحان در طول تاریخ بوده است.(51)

8. کنترل و ارزیابی

در مدیریت‌های غربی به‌صورت معمول، کنترل، امری برون‌فردی تلقی می‌شود و کنترل درون‌فردی، در‌صورت وجود، ثانوی است؛ درحالی‌که در مدیریت اسلامی، کنترل، اساساً امری درون فردی است و کنترل برون‌فردی به‌منزله مکمل آن تشریع شده است.(52) علت این اختلاف‌مبنا را می‌توان در توجه به تربیت اخلاقی افراد جست‌وجو کرد. از‌آن‌جا‌که سیستم‌های الهی، ملکات فاضله و اخلاق را راه رسیدن به خدا می‌دانند و افزون‌بر آن، خدا را ناظر به تمامی افعال و احوال افراد حاضر معرفی می‌کنند، اساس آموزش آنها در مورد انسان، به مبحثی از ارزیابی و کنترل درون‌فردی بازمی‌گردد. در سیستم‌های مادی‌گرای علوم انسانی، هم به‌علت حذف چنین غایتی و هم به‌علت حذف چنان نظارتی، این آموزش عمیق درون فردی منتفی است و ناگزیر، ارزیابی و کنترل برون‌فردی، اساس کنترل و نظارت را تشکیل می‌دهد.(53)

د) روش مطالعات مدیریتی شیعه

هر دانشی برای مطالعه و بررسی مسائل و موضوعات خود روش‌شناسی خاصی دارد. آن‌چه این روش‌شناسی را معین و قواعد آن‌را مشخص می‌کند، تناسب روش با منابع معرفتی است که مبانی نظری آن دانش، حقانیت و اعتبار آنها را ثابت کرده است. براین‌اساس، نوع روش‌شناسی، نتیجه کنار هم قرارگرفتن مبانی و منابع آن دانش است.

الگوی روش‌شناسی مطالعات مدیریتی شیعه را می‌توان روش‌شناسی اجتهادی نامید. این الگوی روشی، حاصل کنار هم قرارگرفتن مبانی و منابع مدیریت اسلامی است. استنباط احکام شرعی و نظریه‌پردازی در زندگی اجتماعی با مراجعه عالمانه به منابع معرفتی معتبری است که اعتبار آنها را مبانی نظری معارف اجتماعی ثابت کرده است. این مراجعه را از منظر روش‌شناختی می‌توان اجتهاد و روش‌شناسی پدید آمده را روش‌شناختی اجتهادی نامید. این نام‌گذاری هم با توجه به رواج آن در سنت گذشته بوده و هم با توجه به ویژگی‌ها و شاخص‌هایی است که می‌توان برای آن ذکر کرد. این ویژگی‌ها با شاخص‌های فقه و فقاهت هماهنگ است. هم‌چنین با توجه به کاربرد این روش‌شناسی در حوزه مدیریت، مختصاتی نیز دارد.(54) ویژگی‌های اساسی و روشی «روش‌شناسی اجتهادی» در مدیریت را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1. جایگاه نصّ در مطالعات مدیریت

اجتهاد، را باید فعالیتی نص‌محور دانست. مقصود از نص، قرآن کریم، سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و سنت امامان معصوم(علیهم السلام) از دیدگاه شیعه است. از‌این‌رو، اجتهاد، نباید از حدود قرآن و سنت فراتر رود و نباید با نصوص قرآن و سنت مخالف باشد.(55) با این شرط، مرجعیت دین و منابع دینی (کتاب و سنت) در تنظیم زندگی اجتماعی تحقق می‌یابد. به‌عبارت دیگر، نص‌محوری اجتهاد به مفهوم برتری و اقتدار قرآن و سنت است که خود قرآن به چنین برتری و اقتداری تصریح کرده است. برای نمونه در آیه معروف به اطاعت می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّه و أَطِیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّه و الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه و الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِك خَیْرٌ و أَحْسَنُ تَأْوِیلاً»؛(56) (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید؛ پس هر‌گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن‌را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید، این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است).

همان‌گونه که از این آیه برمی‌آید، آیات قرآن و سخنان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اولوالامر (امامان از دیدگاه شیعه) حجت هستند و در صورت اختلاف باید به آنها مراجعه کرد؛ بنابراین قرآن و سنت منبع اجتهاد قرار می‌گیرند. البته این اجتهاد در مواردی است که سخن صریح و آشکاری درباره آنها در قرآن و سنت یافت نشود. بنابراین، در نص محوری اجتهاد، افزون‌بر اشاره به ضرورت احراز موافقت با قرآن و سنت، تحقق مواردی که سخن صریحی در قرآن و سنت درباره آنها یافت نمی‌شود نیز ضرورت دارد.

افزون‌بر آن‌چه گفته شد، نص‌محوری اجتهاد به مفهوم برخورداری آن از مبانی مشروعیت و اعتبار دینی است. اجتهاد، فعالیتی فکری است که خود قرآن کریم به‌آن سفارش کرده و از این جهت، فعالیتی مشروع تلقی می‌شود. در قرآن آمده است:

«... فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی‌الدین ولِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛(57) (چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‌ای کوچ نمی‌کند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به‌سوی قوم خود آنها را بیم دهند؟ شاید [از مخالفت خداوند] بترسند، بپرهیزند). در این آیه، واژه تفقّه به‌کار رفته که بر فهم و آگاهی از دین دلالت دارد و با توجه به ضرورت برخورداری از توانایی‌های لازم برای فهم قرآن، تفقه با به‌کارگیری روش خاصی میسر می‌شود که آن‌را اجتهاد می‌نامند.(58)

باید گفت نص‌محوری اجتهاد به مفهوم مشروعیت و اعتبار فعالیتی فکری بر پایه آموزه‌های قرآنی است، البته مجتهد نباید برخلاف آیات قرآن و سنت سخن بگوید. هم‌چنین در مواردی معتبر است که درباره آنها آیه قرآن یا سخن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و امامان معصوم (از دیدگاه شیعه) وجود نداشته باشد.(59)

2. تحول‌پذیری موضوعات در مطالعات مدیریت (تأثیر زمان و مکان)

اجتهاد، فعالیت فکری انعطاف‌پذیری است؛ به‌ویژه آن‌گاه که در عرصه مدیریت و زندگی اجتماعی به‌کار گرفته شود. مدیریت به‌لحاظ موضوع، ارتباط وثیقی با عمل پیدا می‌کند؛ عمل خصلتی اجتماعی دارد. به‌همین‌دلیل انعطاف‌پذیر است و در معرض تغییر و تحول قرار دارد. افزون‌بر آن مدیریت، از عمل سازمانی مکلفان بحث می‌کند. جمعی‌بودن، انعطاف‌پذیربودن و ارادی‌بودن، سه ویژگی اصلی عمل مدیریتی است. براین‌اساس نمی‌توان اجتهاد را به‌عنوان روش‌شناسی مطالعات مدیریتی، فعالیتی بریده از صحنه عمل و اجتماع تصور کرد. به‌همین‌دلیل، اجتهاد در حوزه مدیریت تحت‌تأثیر شرایط سیاسی اجتماعی قرار دارد.

شهید صدر در این زمینه می‌نویسد:

حتی اگر در برخی موارد صحت نصی و صدور آن از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یا امام(علیه السلام) مورد اعتماد باشد، درعین‌حال فهم ما در چارچوب معیشت و زندگانی کنونی بوده و هرگز قادر به سنجش کامل جَوّ و شرایط حاکم بر آن و پی بردن به کنه موقعیت نهفته در آن، که می‌تواند معنای آن‌را روشن سازد، نخواهیم بود.(60) براین‌اساس، شهید صدر در توضیح مفهوم و ماهیت اجتهاد از واژه «فهم اجتماعی نصوص» سخن می‌گوید. از نظر وی، فهم اجتماعی نص به‌معنای فهمیدن نص در پرتو برداشت عمومی است که بر اثر آگاهی عمومی و دریافتی یکسان، افراد مختلف در آن شریکند؛(61) بنابراین تعریف، اجتهاد در حوزه مدیریت، فهمی اجتماعی است و بدون‌توجه به شرایط سیاسی - اجتماعی نمی‌توان به این فعالیت پرداخت.

اجتماعی‌بودن اجتهاد، پیامدهای روش‌شناختی گوناگون دارد که مهم‌ترین آنها تحول‌پذیری است. تحول‌پذیری اجتهاد بیش‌از هر چیز بیانگر تأثیرپذیری اجتهاد از عنصر زمان و مکان است. تحول اجتهاد با تحول زمان و مکان از ایده‌هایی است که از دیرباز موردتوجه اندیشمندان قرار گرفته است. فقهای اهل‌سنت در این‌باره با استفاده از آموزه مقاصد شریعت و فقهای شیعه با به‌کارگیری آموزه تبعیت احکام از مصالح به این ویژگی اجتهاد پرداخته‌اند. فقهای اهل‌سنت با تأکید بر ضرورت کشف مصالح و مقاصد شریعت، جاودانگی شریعت و انطباق آن با تغییرات اجتماعی را براساس این آموزه توضیح می‌دهند. یکی از نویسندگان معاصر عرب می‌نویسد:

شرایط متغیر هرگز از پدیدآوردن منافع تازه بازنمی‌ایستد. اگر قانون‌گذاری به ارزش‌هایی محدود شود که شارع به صراحت فرمان داده، شریعت از پاسخ‌دادن به مصالح امت به ناگزیر ناتوان خواهد بود. بستن باب مصلحت مترادف با جمود و تحجر و قائل‌شدن محدودیت غیرلازمی برای توانایی شریعت در انطباق با تغییر اجتماعی است.(62)

اگرچه فقه اهل‌سنت با طرح مفهوم مصالح مرسله، تحول‌پذیری اجتهاد را بیش‌تر موردتوجه قرار داده است، فقه شیعه نیز از قدیم به این ویژگی اجتهاد توجه کرده است، برای نمونه علامه حلی در این‌باره می‌نویسد: «احکام در شریعت اسلام منوط به مصالح است. مصالح نیز با توجه به زمان و نوع مخاطب، تغییر می‌کند. با این حساب این امکان وجود دارد که حکم معینی برای قومی در زمان خاصی مصلحت باشد و به‌آن امر شود، ولی برای قومی در زمان دیگر مفسده باشد نهی شود».(63)

در دوران معاصر، برخی فقهای شیعه به‌صراحت این دیدگاه را در حوزه سیاسی و اجتماعی موردتوجه قرار داده‌اند؛ برای نمونه، میرزای نائینی در این‌باره با اشاره به تقسیم و تفکیک احکام و قوانین شرعی می‌نویسد:

مجموع وظایف راجع‌به نظم و حفظ مملکت و سیاست امور امت، ... علی‌کل‌تقدیر خارج از دو قسم نخواهد بود: چه بالضروره منصوصاتی است که وظیفه عملیه آن بالخصوص معین و حکمش در شریعت مطهّره مضبوط است و یا غیرمنصوصاتی است که وظیفه عملیه آن به‌واسطه عدم‌اندراج در تحت ضابطه خاص و میزان منصوص غیرمعین و به‌نظر و ترجیحِ ولی نوعی موکول است. واضح است که هم‌چنان‌که قسم اول نه به اختلاف اعصار و امصار قابل‌تغییر و اختلاف و نه جزء تعبدیّه مخصوص شرعی الی قیام الساعة وظیفه و رفتاری در آن مقصود تواند بود، همین‌طور قسم ثانی هم مصالح و مقتضیات اعصار و امصار و به اختلاف آن قابل‌اختلاف و تغییر است.(64)،(65)

نتیجه‌گیری

مطالعات مدیریت شیعه، تفاوت قابل‌ملاحظه آن با مطالعات در جوامع غربی و دیگر مسلمین را آشکار می‌کند. با تأمل و بررسی آن می‌توان امتیازات ویژه این مطالعات را بازخوانی کرده و تأثیر آن بر مکاتب مطالعاتی دیگر را بیان داشت. این مطالعات در حوزه‌هایی مانند: مبانی، منابع، رویکردها و روش نمایان است.

مبانی مطالعات شیعه در حوزه مدیریت، با تکیه بر اصل توحید که بیانگر دو شأن اساسی خالقیت و ربوبیت خداوند است، مدیریت عالم را حق انحصاری خداوند می‌داند. هم‌چنین با استناد به اصل نبوت و جایگاه ویژه عقل و عدم تعارض عقل و وحی، منابع خدشه‌ناپذیر پژوهش در عرصه مدیریت را اثبات می‌کند.

مطالعات مدیریت، برای استنباط احکام ناظر بر زندگی اداری و اجتماعی و هم‌چنین برای نظریه‌پردازی در حوزه مدیریت، نیازمند مراجعه به منابعی است که با تکیه بر آنها، استنباط یا نظریه‌پردازی کند.

قرآن کریم، مهم‌ترین منبع و نخستین مصدر مطالعات مدیریت است. قرآن کریم تجلی کلام الهی و دربرگیرنده پیام و وحی الهی است و شیعه نیز وحی را مجموعه‌ای از گزاره‌ها و الفاظی می‌داند که از منبع الهی صادر و به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ابلاغ گردیده است. بدین‌ترتیب، وحی به‌منزله کلام الهی، دربرگیرنده اراده تشریعی خداوند است؛ اراده‌ای که در عرصه‌های مختلف و از جمله مدیریت، تعیین‌کننده خط‌مشی و جهت‌گیری زندگی بشر به‌طور‌کلی و زندگی اجتماعی به‌طور‌خاص به‌شمار می‌آید.

سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پس‌از قرآن کریم، دومین منبع استنباط و نظریه‌پردازی در مدیریت تلقی می‌شود. سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در چنین جایگاهی دو کارکرد مهم پیدا می‌کند؛ کارکرد تبیینی و کارکرد تشریعی که ناظر به دو وضعیت ابهام و فقدان نص است.

جایگاه سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در مطالعات مدیریت، در مقایسه با معنای عام آن، اهمیت بیش‌تری دارد. مطالعات مدیریت به استخراج احکام مدیریتی دینی یا نظریه‌پردازی در حوزه نظام مدیریت اسلامی می‌پردازد؛ از‌این‌رو، استناد به سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هم مکرر صورت می‌گیرد و هم به‌لحاظ محتوایی کاربرد زیادی دارد؛ به‌ویژه با توجه به واقعیت تشکیل حکومت دینی از سوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اداره آن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مفروضات مدیریت، سیره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در این مقطع اهمیت زیادی پیدا می‌کند.

رویکرد مدیریتی شیعه در کنار استدلال به کتاب و سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، به امامت توجه می‌کند و براساس ایده‌های مکنون در اصل امامت و نیز اقتباس از رفتارهای اجتماعی و مدیریتی امام معصوم(علیه السلام)، درصدد تنظیم زندگی امروزی است. الگوگیری مطالعات مدیریتی شیعه از نظریه امامت ازیک‌سو ناظر به الگوی عملی امامت است که پس‌از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) تحقق یافته و ازسوی‌دیگر به الگوی آرمانی مهدویت نظر دارد که در آینده تحقق خواهد یافت.

یکی دیگر از ویژگی‌ها و وجه تمایز مطالعات مدیریت از منظر شیعه، نوع رویکردهاست. رویکرد به دنیا و آخرت، نگاه به انسان و اهمیت آن به‌عنوان گرامی‌ترین موجود و مخلوق الهی، ارزش‌ها و ثبات آن در دیدگاه اسلامی، اهداف والا در مدیریت اسلامی و نفی نگاه صرف مادی به‌آن، رویکرد تکلیف‌مداری و امانت‌داری به مدیریت در نگاه شیعه، توجه به‌ انگیزه و نیت به‌عنوان حسن فاعلی در انجام امور، اهمیت روش‌های برگزیده شده در کسب اهداف مدیریتی، نقش تأثیر آموزه‌های دینی و ارزش‌های اخلاقی در نظارت و کنترل و از نکات برجسته این مدیریت است.

روش پژوهش در مطالعات مدیریتی شیعه، روش اجتهادی است؛ این الگوی روش، حاصل کنار هم قرارگرفتن مبانی و منابع مدیریت اسلامی است. روش اجتهادی در مدیریت به توجه و اهمیت جایگاه نص در این نوع مطالعات ازیک‌سو، به نص‌محور بودن اجتهاد مربوط می‌شود؛ و ازدیگر‌سو، به تحول‌پذیری موضوعات و نقش زمان و مکان در مطالعات مدیریت، ارتباط پیدا می‌کند.(66)

Source:
1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی، انتشارات امام علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام)، قم، 1389ش.
2. نهج البلاغه، شریف رضی، محمد‌بن حسین، ترجمه: محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، 1379ش.
3. ابراهیمی، محمد‌حسین، مدیریت اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چ دوم، 1379ش.
4. افجه‌ای، سیدعلی‌اکبر، مدیریت اسلامی، انتشارات جهاد دانشگاهی، واحد علامه طباطبایی، چ هشتم، 1388ش.
5. انصاری، مرتضی، فرائد‌الأصول، قم: مجمع الفکر‌الاسلامی، 1387ش.
6. آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة‌الأصول، لقمان، چ اول، قم، 1371ش.
7. آقاپیروز، پیروز علی‌آقا ابوطالب خدمتی، عباس شفیعی، سیدمحمود بهشتی نژاد، مدیریت در اسلام، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ پنجم، قم، 1386 ش.
8. بهشتی، سیدمحمد، مدیریت در اسلام، انتشارات قیام، چ اول، قم.
9. تقوی دامغانی، سیدرضا، نگرشی به مدیریت اسلامی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی سال 1378ش.
10. جوادی آملی، عبداللّه، تسنیم، مرکز نشر اسراء، قم، 1378ش.
11. ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء، قم، 1378ش.
12. حسن، عباس حسن، ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ترجمه: فضائلی، مصطفی، بوستان کتاب، قم، 1383ش.
13. حسینی شیرازی، سیدمحمد، الفقه: الموسوعة‌الإستدلالیة فی الفقه‌الإسلامی، مکتبه الألفین، کویت.
14. حلی، جمال‌الدین‌بن یوسف‌بن مطهّر، كشف‌المراد فی شرح تجرید‌الإعتقاد، تحقیق: حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
15. خازم، علی حسن، مدخل إلی علم‌الفقه عند المسلمین‌الشیعة، بیروت دار‌الغربة ۱۴۱۳ق/۱۳۷۲ش.
16. امام‌خمینی، سیدروح‌اللّه، البیع، ‌ج 2، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
17. ولایت فقیه و حکومت اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
18. رابینز، استیفن پی،‌ پارسائیان، علی و اعرابی، سیدمحمد، مدیریت رفتار سازمانی، چ سی و هشتم، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1392ش.
19. رضائی، حسن، فقه‌الإدارة (مفهوم، محتوا و ساختار)، رساله علمی سطح 4.
20. رضاییان، علی، اصول مدیریت، تهران: انتشارات سمت. 1382ش.
21. مبانی سازمان و مدیریت، سمت، چ شانزدهم، تهران،1392ش.
22. روشنی، سکینه، اصول و مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن، مؤسسه کتاب مهربان نشر، چ دوم، تهران، 1386ش.
23. سبحانی، جعفر، ویژگی‌های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام، مجموعه مقالات... مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1372ش.
24. سرمدی، محمدرضا، مدیریت اسلامی، دانشگاه پیام نور، چ نهم، 1382ش.
25. شمس‌الدین محمد، مهدی، النظام الحکم و الإدارة فی الإسلام، الطبعة‌الثالثه، دار‌الثقافة، منشورات المؤسسة الدولیة للدراسات و النشر، قم، 1995م/1415ق.
26. صدر، سیدمحمدباقر، اقتصادنا (یک جلدی)، دار التعارف للمطبوعات، الطبعة‌الاولی، بیروت، 1402ق.
27. الفتاوی‌الواضحه وفقًا لمذهب أهل‌البیت(علیهم السلام)، ج1، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت‌ - لبنان، ۱۹۸۱م/۱۴۰۱ق.
28. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر‌القرآن؛ منشورات جامعه مدرسین؛ چ پنجم، قم، 1417ق.
29. ترجمه تفسیر‌المیزان، ترجمه: موسوی، محمد‌باقر، جامعه مدرسین، چ پنجم، قم، 1374ش.
30. طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، الإقتصاد‌الهادی إلی طریق‌الرشاد، (1 جلد)، چهل ستون، چ اول، تهران، 1375ق.
31. عابدی جعفری، حسن، معصومی‌مهر، حمیدرضا، مدیریت اسلامی (مدل‌ها و موانع تحقق آن در جامعه و سازمان‌ها)، چ اول، قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1392ش.
32. عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، چ دوازدهم، تهران، نشر نی، 1383ش.
33. عباس‌نژاد، محسن، قرآن، مدیریت و علوم سیاسی، بنیاد پژوهش‌های قرآنی حوزه و دانشگاه مشهد 1384ش.
34. علوانی، طه جابر، مقاصد‌الشریعة، دار‌الهدی للطباعة والنشر والتوزیع، 2001م.
35. علی‌احمدی، علیرضا؛ علی‌احمدی، حسین، مدیریت ارزشی، تولید دانش، تهران، 1383ش.
36. عمید زنجانی،‌ عباسعلی؛ موسی‌زاده، ابراهیم، بایسته‌های فقه سیاسی، تهران، مجد، 1391ش.
37. غلیون، برهان؛ العّوا، محمد‌سلیم، النظام‌السیاسی فی الإسلام، الطبعة‌الاولی، دمشق، دارالفکر، 1424ق.
38. فروزنده، لطف‌اللّه؛ جوکار، علی‌اکبر، مدیریت اسلامی و الگوهای آن، تهران، دانشگاه پیام نور. 1386ش.
39. فیض کاشانی، محمد‌بن شاه‌مرتضی، مفاتیح‌الشرایع، تحقیق: مهدی رجایی، کتابخانه مرعشی‌نجفی، قم، ج اول.
40. فیضی، طاهره، مبانی سازمان و مدیریت، انتشارات دانشگاه پیام نور، بهمن 1382ش.
41. قراملکی، احد، روش‌شناسی مطالعات دینی، نشر دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چ اول، مشهد، ۱۳۸۵ش.
42. قرائتی، محسن، سیصد نکته در مدیریت اسلامی بر‌اساس تفسیر نور، سازمان چاپ و انتشارات اوقاف، چ پنجم، تهران، 1391ش.
43. قوامی، سیدصمصام‌الدین، فقه‌الإدارة، ج1، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1392ش.
44. کمالی، محمد‌هاشم، آزادی بیان در اسلام، مجموعه مقالات، ترجمه: حنایی کاشانی، محمدسعید، قصیده‌سرا، چ اول، تهران، 1381ش.
45. مارك ترنر و دیوید هیوم، حكومت‌داری، مدیریت و توسعه، ترجمه: دكتر عباس منوریان، مركز آموزش مدیریت دولتی، 1379ش.
46. مازندرانی، مولی محمد‌صالح بن احمد، شرح الكافی - الأصول و الروضة، لمكتبة‌الإسلامیة، چ اول، تهران، 1382ق.
47. مصباح یزدی، محمد‌تقی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، 1385ش.
48. مجموعه مقالات، نگرشی بر مدیریت در اسلام، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1372ش.
49. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (3)، انتشارات صدرا، تهران، 1377ش.
50. امامت و رهبری، صدرا، قم، 1377ش.
51. ده‌گفتار ـ بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، قم، صدرا، 1386ش.
52. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، دائرة‌المعارف فقه مقارن، قم، انتشارات امام، 1390ش.
53. مدیریت و فرماندهی در اسلام، چ هشتم، انتشارات هدف، 1371ش.
54. میر‌احمدی، منصور و دیگران، درس‌گفتارهایی در فقه سیاسی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1389ش.
55. میرمعزّی، حسین، نظام اقتصادی اسلام، دانش اندیشه معاصر، چ دوم، تهران، 1378ش.
56. نایینی، محمدحسین، تنبیه‌الأمة و تنزیه‌الملة، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1382ش.
57. نبوی، محمد‌حسن، مدیریت اسلامی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ چهارم، 1377ش.
58. نجاری، رضا، مبانی مدیریت اسلامی، تهران، دانشگاه پیام نور، چ سوم، 1386ش.
59. نراقی، ملااحمد، عوائد‌الأیام فی بیان قواعد إستنباط الأحکام،‌ بیروت، دارالهادی، ۱۳۷۹ش.
60. الوانی، مهدی؛ دانایی‌فرد، حسن، گفتارهایی در فلسفه تئوری‌های سازمان دولتی، انتشارات صفار، چ اول، تهران، 1380ش.
61. هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، مؤسسه فرهنگی خانه خرد، چ دوم، تهران، 1383.
مجلات
62. بخشی، علی‌اکبر؛ نقی‌پورفر، ولی‌اللّه، «تبیین مبانی و مؤلفه‌های شناختی تأثیرگذار بر تصمیم‌گیری در مدیریت اسلامی»، اسلام و پژوهش‌های مدیریت، شماره 10، بهار و تابستان 1394ش.
63. جابری، محمد‌عابد، ‌«دانش فقه به‌مثابه بنیاد روش‌شناختی، عقل عربی - اسلامی»، ترجمه: محمد‌مهدی خلجی، مجله نقد و نظر، شماره 12، پاییز 1376ش.
64. دهقانی، لیلا و دیگران، «بررسی تأثیر ادراک عدالت بر تصمیم‌گیری مدیران مبتنی بر آموزه‌های اسلامی»، پژوهشی در مدیریت اسلامی، شماره 2، پاییز و زمستان 1390ش.
65. رضاپور، یوسف، «الگوی تصمیم‌گیری در مدیریت علمی و مدیریت اسلامی»، مجله پژوهش‌های فلسفی، شماره 164، پاییز 1376ش.
66. رمضانی، حسین، «بررسی پایه‌های نظری موضوع تصمیم‌گیری مبتنی بر اخلاق اسلامی»، مدیریت اسلامی، شماره 1، بهار و تابستان 1391ش.
67. فاضلی، خلیل‌اللّه، «سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در نظام رهبری و مدیریت اسلامی از دیدگاه عقل و وحی»، فصلنامه مدیریت دولتی شماره 9، 1371ش.
68. فصل‌نامه مصباح، دانشگاه امام‌حسین(علیه السلام)، ش19.
69. مشبکی، اصغر، «مطالعه تطبیقی اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام»، مجله فرآیند مدیریت و توسعه، شماره 19، زمستان 1371ش.
70. منطقی، محسن، «نقش نگرش‌های اسلامی در فرآیند تصمیم‌گیری»، اسلام و پژوهش‌های مدیریت، شماره 2، پاییز 1390ش.
71. مؤدب، سیدرضا، «لطفی امیر‌علی، پیش‌فرض‌ها و مبانی مطالعات مدیریتی قرآن کریم»، مجله قرآن و علم، شماره 4، بهار و تابستان 1388ش.
سایت‌ها
72. اژدری، علی‌رضا، مدیریت در اسلام و مصادیق آن، در: www.system.parsiblog.com، 1388ش.
73. پیمانی، امیر، تفاوت مدیریت‌ها در نگرش به هدف، در: www.bashgah.net، 1366ش.
Peinevesht:

(1). رضاییان، اصول مدیریت، ص5.

(2). نبوی، مدیریت اسلامی.

(3). ابراهیمی، مدیریت اسلامی.

(4). رضائی، حسن، فقه الاداره (مفهوم، محتوا و ساختار).

(5). فیض کاشانی، مفاتیح‌الشرایع.

(6). نراقی، عوائد‌الایام فی بیان قواعد استنباط الاحکام.

(7). امام‌خمینی، البیع.

(8). شمس‌الدین ، نظام‌الحکم و الإدارة فی الاسلام.

(9). حسینی شیرازی، الموسوعة‌الاستدلالیة فی الفقه‌الاسلامی.

(10). صدر،‌ الفتاوی‌الواضحه وفقاً لمذهب اهل‌البیت^، ج1.

(11). مطهری، امامت و رهبری.

(12). همان.

(13). فصل‌نامه مصباح، ص100.

(14). میر‌احمدی، و دیگران، درس گفتارهایی در فقه سیاسی.

(15). تقوی دامغانی، نگرشی به مدیریت اسلامی.

(16). اعراف: 57.

(17). طباطبایی، المیزان فی تفسیر‌القرآن؛ ج8، ص190.

(18). حسن عباس، ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ص449.

(19). میراحمدی و دیگران، درس‌گفتارهایی در فقه سیاسی.

(20). آخوند خراسانی، کفایة‌الاصول.

(21). جوادی آملی، تسنیم، ج1، ص273.

(22). انصاری، فرائد‌الاصول، ص29.

(23). همان، ص57.

(24). آخوندخراسانی، کفایة‌الاصول، ص258.

(25). میراحمدی و همکاران، درس‌گفتارهایی در فقه سیاسی.

(26). رضایی، حسن، فقه‌الادارة (مفهوم، محتوا و ساختار).

(27). روشنی، اصول و مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن، ص80.

(28). بهشتی، مدیریت در اسلام.

(29). اژدری، مدیریت در اسلام و مصادیق آن.

(30). روشنی، اصول و مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن، ص81.

(31). مصباح یزدی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی.

(32). بقره: 30.

(33). حج: 65.

(34). اسراء: 70.

(35). اژدری، مدیریت در اسلام و مصادیق آن.

(36). نجاری، مبانی مدیریت اسلامی، ص189.

(37). مصباح یزدی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی، ص265.

(38). توبه: 52.

(39). طباطبایی، ترجمه تفسیر‌المیزان، ج9، ص412.

(40). ذاریات: 56.

(41). پیمانی، تفاوت مدیریت‌ها در نگرش به هدف.

(42). نجاری، مبانی مدیریت اسلامی، ص188.

(43). روشنی، اصول و مبانی مدیریت اسلامی و الگوهای آن، ص82.

(44).جوادی آملی، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت.

(45). نجاری، مبانی مدیریت اسلامی، ص188.

(46). علی‌احمدی، مدیریت ارزشی، ص43.

(47). رابینز، مدیریت رفتار سازمانی.

(48). مصباح یزدی، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی، ص152.

(49). فروزنده و جوکار، مدیریت اسلامی و الگوهای آن، ص57.

(50). افجه‌ای، مدیریت اسلامی.

(51). امام‌خمینی، ولایت فقیه و حکومت اسلامی.

(52). آقا پیروز و...، مدیریت در اسلام.

(53). علی احمدی، مدیریت ارزشی، ص46.

(54). جابری، ‌دانش فقه به مثابه بنیاد روش‌شناختی، عقل عربی - اسلامی.

(55). حسن عباس، ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ص226.

(56). نساء: 59.

(57). توبه: 122.

(58). مکارم شیرازی و همکاران، دائرة‌المعارف فقه مقارن.

(59). خازم، مدخل الی علم‌الفقه عند المسلمین‌الشیعة.

(60). صدر، اقتصادنا، ص418.

(61). همان، ص57.

(62). کمالی، آزادی بیان در اسلام، ص149.

(63). حلی، کشف‌المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ص173.

(64). نایینی، تنبیه‌الامة و تنزیه‌المله، ص130.

(65). میراحمدی و همکاران، درس‌گفتارهایی در فقه سیاسی، ص129-136.

(66). برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علوم انسانی(مدیریت، سیاست، اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق)، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی – محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 627.
TarikheEnteshar: « 1402/07/19 »
CommentList
*TextComment
*PaymentSecurityCode http://makarem.ir
CountBazdid : 186