وجدان چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قهرمان توحید
آغاز بت شکنى1. درس توحید

خداوند متعال در درون وجود هر انسان دادگاه کوچکى آفریده که نمونه اى از دادگاه عدل الهى در روز قیامت است. و آن دادگاه، همان وجدان بشر است، که به هنگام انجام کارهاى خوب (همچون دستگیرى از نیازمندان، کمک کردن به کارهاى خیر، نوازش ایتام، حلّ مشکلات مردم، برطرف کردن موانع از جادّه هاى عمومى و مانند آن) احساس خوشحالى و آرامش و رضایت مى کند. و در پى انجام کارهاى زشت و ناپسند، سر به زانوى غم مى گذارد، و از درون ملامت و سرزنش را شروع مى کند، و آدمى را زیر شلاّق هاى پى در پى خود قرار مى دهد. تا آنجا که بسیارى از اوقات جنایتکاران براى رهایى از عذاب وجدان، مجبور به اقرار و اعتراف مى شوند.

خلبانى که بر روى شهرهاى هیروشیما و ناکازاکى بمب اتم انداخت، و  000/150 انسان را کشت، و جایزه هاى مختلفى به خاطر این جنایت بى سابقه گرفت، نتوانست در مقابل عذاب وجدان استقامت کند، بلکه کم کم دیوانه شد و گویا در آخر، کارش به خودکشى منتهى شد!

اگر وجدان خود را تخریب نکنیم، نقش مهمّى در حفظ ما در مقابل کارهاى خلاف خواهد داشت. چرا که انسان با وجدان، نیازى به پلیس و دادگاه ندارد. به هر حال بت پرستان و مشرکان نتوانستند در برابر تازیانه هاى وجدان، طاقت بیاورند و در نتیجه جهت رهایى از عذاب وجدان، اقرار کردند که به خود ظلم کرده اند.

برخى نیز معتقدند که این مطلب تنها زبان حال آنها نبود، بلکه آن را به زبان آورده، و در بیخ گوش یکدیگر تکرار کردند.(1)

امّا متأسّفانه شیطان و هواى نفسِ شیطان صفتان دست به کار شده، و مانع بیدارى کامل وجدان ها گردید، و با شعارهاى حمایت از بت هاى آبا و اجدادى، دوباره اوضاع را به حالت سابق بازگرداندند. توجّه کنید:

«(ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاَءِ یَنطِقُونَ); سپس بر سرهایشان واژگونه شدند; (و حکم وجدان را به کلّى فراموش کردند و گفتند:) تو مى دانى که اینها سخن نمى گویند».

حضرت ابراهیم(علیه السلام) وقتى این صحنه را مشاهده کرد فرمود:

«(أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئاً وَلاَ یَضُرُّکُمْ * أُفّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ); آیا جز خدا چیزى را مى پرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مى رساند؟! اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى پرستید! آیا نمى اندیشید؟!».

در آیات مورد بحث، در مورد این که آیا کسانى از بت پرستان دست از پرستش بت برداشته و به حضرت ابراهیم ایمان آوردند یا نه؟ مطلبى نیامده است. ولى مسلّماً عدّه اى تحت تأثیر قرار گرفته و ایمان آوردند.

هنگامى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) آخرین سخن را به بت پرستان گفت، و در پى سخنان کوبنده او مى رفت که گرد و غبار تعصّب و لجاجت و نادانى از وجدان خفته آنها کنار رود، و ضربات پى در پى تازیانه وجدان، نفس سرکش آنها را تسلیم نماید، ناگهان هوچیگران شعارهاى فریبنده اى به شرح زیر سر دادند:

«(حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنتُمْ فَاعِلِینَ); او را بسوزانید و معبودهاى خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است».

چند نکته در اینجا قابل توجّه است:

1. در صحنه هاى مبارزاتى با دشمن، ممکن است طرف مقابل قصد داشته باشد با استفاده از شعارهاى کاذب وضعیّت موجود را به نفع خودش تغییر دهد.
در این مواقع باید هوشیار و بیدار بود و در مقابل شعار باطل آنها شعار صحیح داد. در جنگ اُحد مشرکان به منظور تقویت روحیه بت پرستان، بت ها را به همراه آورده بودند. هنگامى که جنگ و نبرد شروع شد، ابوسفیان براى تضعیف روحیه مسلمانان بت هُبَل را با خود برداشت و به بالاى کوه برد و فریاد زد: «اُعْلُ هُبَلْ; بت هبل والامقام وبلندمرتبه است» و به تعبیر سلیس فارسى: «زنده باد هبل»، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مسلمانان دستور داد شعار باطل آنها را با این شعار حقیقى پاسخ دهند: «اَللهُ اَعْلى وَاَجَلَّ; خداوند از همه چیز بلندپایه تر و اجلّ است».(2)

با این شعار ترفند دشمن بى اثر، و شعار دروغین آنها بى ثمر شد. امّا آنها شعار دیگرى سر دادند که: «لَنا الْعُزّى وَلا عُزّى لَکُمْ; ما بت عزّى داریم و شما ندارید» پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: شما بگویید «اللهُ مُوْلانا وَلا مَوْلى لَکُمْ; خداوند مولاى ماست، و شما تکیه گاهى ندارید».(3)

آرى! در مقابل شعار باید شعار داد، و در مقابل کارهاى فرهنگى دشمن باید کار فرهنگى کرد، و چنان چه آنها با ساخت فیلم و مانند آن به جنگ ما آمدند، ما هم باید به سلاح فیلم مسلّح شده، و حقایق اسلام و ضعف هاى آنها را به تصویر بکشیم. جمعى از جوانان آگاه و غیور در پاسخ فیلم فتنه، که در دانمارک بر علیه اسلام ساخته شد، فیلم زیبایى در مورد این که اسلام طرفدار رحمت و صلح و دوستى است ساختند، و در آن فیلم خشونت ها و جنایات مسیحیان (نه آیین واقعى مسیحیّت) از جمله جنگ هاى جهانى اوّل و دوم و جنگ هایى که آمریکایى هاى مسیحى در افغانستان و عراق ایجاد کردند را به تصویر کشیدند. آرى! دشمن با هر حربه اى که به جنگ ما آمد، باید با همان سلاح پاسخش را داد.

2. آنها به خیال خود دادگاهى براى محاکمه ابراهیم(علیه السلام) تشکیل دادند تا او را به اتّهام بت شکنى مجازات کنند، امّا ابراهیم(علیه السلام) با طرح سؤالات پى در پى از آنان، جاى متّهم و قاضى را عوض کرد. او خود قاضى دادگاه شد و بت پرستان متّهم، و بت پرستى جرمى بزرگ غیر قابل بخشش! البته این کار بدون ابتکار و شجاعت و استقامت و توکّل بر خدا تحقّق نمى یابد.

3. چرا دشمن تصمیم گرفت ابراهیم نوجوان را در آتش بسوزاند؟ در حالى که مى توانست با ضربه شمشیرى سر از بدنش جدا کند، یا با پرتاب کردن وى از بالاى کوه جانش را بگیرد، و یا با اجراى مراسم سنگسار به زندگیش خاتمه دهد؟

علّت این کار این بود که مى خواستند دست همه مردم را به خون ابراهیم(علیه السلام)آلوده کنند، در حالى که در مجازات با شمشیر تنها یک نفر، و در مجازات پرتاب از کوه سه چهار نفر، و در سنگسار پنجاه الى شصت نفر شرکت در قتل دارند، امّا در آتش زدن تمام کسانى که هیزم جمع کرده اند، شریک در قتلند. به همین علت مأموران حکومتى در شهر بابل اعلان کردند که همه باید هیزم بیاورند و در مجازات ابراهیمِ پیامبر شرکت کنند.

تبلیغات دشمن دوباره اوج گرفت، و کار به جایى رسید که عدّه اى نذر کردند که اگر حاجتشان برآورده شد مقدارى هیزم براى آتش زدن ابراهیم(علیه السلام) تهیّه کنند! و برخى که در آستانه مرگ بودند وصیّت کردند که از اموال آنها مقدارى هیزم براى منظور فوق تهیّه شود! و زنان نخ ریس، بخشى از درآمد خود را به این کار اختصاص دادند(4) و اگر شخصى بیمار مى شد نذر مى کرد که در صورت بهبودى مقدارى هیزم براى آن آتش تهیّه کند!(5)

به هر حال، همه مردم بابل در کار جمع آورى هیزم براى افروختن خرمنى از آتش که ابراهیم(علیه السلام) را در آن بیندازند شرکت کردند و هیزم کافى جمع شد.

روز موعود فرا رسید، همه مردم بت پرست و مشرک حاضر شدند تا ناظر سوختن ابراهیم نوجوان در آتش باشند. صحنه بسیار عجیبى بود. یک نوجوان 17 ساله یکّه و تنها با ده ها هزار نفر مشرک مبارزه کرده، و اکنون مى خواهند او را در دریایى از آتش بسوزانند. قسمتى از هیزم ها به آتش کشیده شد، باید صبر کنند تا تمام آن آتش بگیرد، و آتشى گداخته فراهم گردد. پس از آن که همه هیزم ها آتش گرفت، حرارت بسیار زیادى تولید شد و شعله آتش ده ها متر به سمت آسمان بلند شد، به گونه اى که پرندگان نمى توانستند از آن منطقه عبور کنند!(6)اکنون مى خواهند ابراهیم(علیه السلام) را در آتش بیفکنند، ولى حرارت شدید اجازه نزدیک شدن به آتش را نمى دهد. پیشنهاد داده شد که از منجنیق استفاده کنند. (همان دستگاهى که براى پرتاب سنگ به سمت قلعه دشمن مورد استفاده قرار مى گرفت) ابراهیم(علیه السلام) را در بالاى دستگاه قرار دادند. اثرى از نگرانى و تشویش در چهره اش دیده نمى شود.(7) جبرئیل خدمت حضرت رسید. پرسید: حاجت و خواسته اى ندارى؟ فریادگر توحید گفت: سرتاپا حاجت و نیازم، امّا خواسته اى از تو ندارم. جبرئیل گفت: خواسته ات را از خداوند بخواه! ابراهیم(علیه السلام)گفت:

«حَسْبى مِنْ سُؤالى عِلْمُهُ بِحالى; همین که خدا از امورم آگاه است، مرا کفایت مى کند».(8)

ابراهیم(علیه السلام)از دعا کردن به درگاه پروردگار طفره نرفت، بلکه این جمله خود نوعى دعاست، و ما هم مى توانیم در قنوت نماز از آن استفاده کنیم.

یعنى خدایا! تو خود شاهد فقر و نیاز من هستى. تو خود شاهد کوله بار گناهان و خطاهاى من هستى. تو خود از خواسته ها و حاجات من آگاهى، پس آنها را برآورده فرما. به هر حال فرمان پرتاب ابراهیم(علیه السلام) به خرمن آتش صادر گشت. فنر مخصوص و قوى منجنیق رها شد، و ابراهیم نوجوان با سرعت به قلب دریاى آتش سوزان رها شد.

صداى هلهله و شادى مشرکان و بت پرستان بلند شد، و از این که انتقام خدایان دست و پا شکسته خود را از عامل بت شکنى گرفتند بسیار خوشحال و راضى بودند. آنها تصوّر مى کردند با این آتش فراوان و با عظمت، دیگر خاکستر ابراهیم(علیه السلام) را هم نخواهند دید، امّا اراده خداى ابراهیم(علیه السلام) چیز دیگرى بود. به آیه 69 سوره انبیا توجّه کنید:

«(قُلْنَا یَا نَارُ کُونِى بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ); (سرانجام او را به آتش افکندند; ولى ما) گفتیم: اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش». با این فرمانِ پروردگار، آتش سوزان، کمترین آسیبى به ابراهیم نرساند. و هنوز هلهله بت پرستان خاموش نشده بود، که آتش در میان بهت و ناباورى آنها خاموش، و تبدیل به گلستان شد، و بت پرستان مشاهده کردند که ابراهیم نوجوان شاد و خندان و سالم در وسط آن گلستان نشسته و لبخند مى زند! همه، انگشت حیرت به دندان گرفته، و در دل اعتراف به حقّانیّت ابراهیم کردند، و بذر توحید و یکتاپرستى در قلب هاى آنها پاشیده شد. طبق برخى از روایات، بهترین لحظات عمر حضرت ابراهیم(علیه السلام)لحظه گلستان شدن آتش بود.(9) جمعیّت، که دلهره عجیبى پیدا کرده بودند، متفرّق شده و به خانه هایشان بازگشتند.


1. مجمع البیان، ج 7، ص 97.
2. بحارالانوار، ج 20، ص 45 و ص 91.

 

3. همان مدرک، ص 44.
4. تاریخ انبیا (محلاتى)، ص 141 .

 

5. التفسیر الکبیر، ح 22، ص 187.
6. التفسیر الکبیر، ج 22، ص 187.

 

7. موقعى که حضرت را در آتش انداختند گفت: «لا اله الا انت، سبحانک رب العالمین، لک الحمد ولک الملک، لا شریک لک» (التفسیر الکبیر، ج 22، ص 187).
8. تفسیر نمونه، ج 13، ص 445.
9. التفسیر الکبیر، ج 22، ص 188.
 

 

آغاز بت شکنى1. درس توحید
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma