در مورد تولّد آن حضرت چیزى در قرآن مجید به چشم نمى خورد، امّا طبق آنچه که در کتاب هاى تاریخى آمده، ستاره شناسان به نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) گفتند: «در آینده پسرى متولّد خواهد شد که تشکیلات سلطنتت را متزلزل، و طومار حکومتت را درهم خواهد پیچید!» نمرود که از شنیدن این پیشگویى متعجّب و وحشت زده شده بود، گفت: «آیا اکنون به دنیا آمده است؟» گفتند: «هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته است»; نمرود گفت: «نخواهم گذاشت زنده به دنیا بیاید، تا تاج و تختم را تهدید کند». سپس تصمیم به قتل تمام نوزادان پسر گرفت!(1) و این تصمیم را به همه مأموران حکومت ابلاغ کرد. هر پسربچّه اى که به دنیا مى آمد توسّط مأموران نمرود کشته مى شد. مادر ابراهیم(علیه السلام)(2) حامله شد، و از آینده جنین در رحمش بیمناک بود. خداوند متعال به وى الهام کرد که فرزندش را پس از تولّد در غارى که نزدیک شهر بود بگذارد،(3)و روزها براى سرکشى و شیر دادن نوزادش، پنهان از چشم مأموران نمرود به آنجا برود و شب ها را در کنار فرزندش بیارامد. ابراهیم(علیه السلام) حدود 15 سال در همان غار به سر برد.(4) هر چه سنّش بیشتر مى شد توجّه بیشترى به جهان خلقت و آسمان پر رمز و راز مى کرد. شب ها از مخفیگاهش خارج مى شد و به آسمان مى نگریست. به ستاره ها فکر مى کرد، و در مورد اسرار و شگفتى هاى آسمان مى اندیشید. قرآن مجید در مورد این بخش از عمر حضرت ابراهیم(علیه السلام)مى فرماید: «(وَکَذَلِکَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ); و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; تا (به آن استدلال کند و) اهل یقین گردد».(5)
هنگامى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) مبارزاتش را با نمرود شروع کرد، 16 سال بیشتر نداشت.