اى در غم تو ارض و سما خون گریسته *** ماهى در آب و وحش به هامون گریسته
وى روز و شب بیاد لبت چشم روزگار *** نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته
از تابش سرت به سنان چشم آفتاب *** اشک شفق به دامن گردون گریسته
در آسمان ز دود خیام عفاف تو *** چشم مسیح، اشک جگر خون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادى جنون *** لیلى بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست بحال تو اشکبار *** خنجر بدست دشمن تو خون گریسته
آدم پى عزاى تو از روضه بهشت *** خرگاه درد و غم، زده بیرون گریسته
«حجّت الاسلام نیّر»
* * *