ابن زیاد نامه اى به این مضمون براى امام حسین(علیه السلام) نوشت: «امّا بعد! اى حسین! خبر ورودت به کربلا به من رسید، امیرالمؤمنین ـ یزید! ـ به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و غذاى سیرى نخورم تا تو را به قتل برسانم و به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم و یا به فرمان من و یزید بن معاویه گردن نهى».
چون این نامه به امام حسین(علیه السلام) رسید و آن را خواند، نامه را به دور افکند و فرمود:
«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضاةَ أَنْفُسِهِمْ عَلى مَرْضاةِ الْخالِقِ ; گروهى که خشنودى خود را بر خشنودى خداوند برگزیدند، هرگز رستگار نخواهند شد».
فرستاده «عبیدالله» پرسید: «اى اباعبدالله! جواب نامه چه شد؟»
امام(علیه السلام) فرمود:
«ما لَهُ عِنْدِی جَوابٌ; لاَِنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ ; این نامه نزد من جوابى ندارد، زیرا عبیدالله مستحقّ عذاب الهى شده است!».
چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و جریان را گفت، ابن زیاد به شدّت برآشفت (ولى پاسخى نداشت).(1)
* * *
امام(علیه السلام) با این سخن کوتاه و پر معنى نشان داد که با کسانى که خشنودى بندگان طاغى و یاغى را بر خشنودى خدا مقدّم مى شمرند، هیچ سر سازش ندارد و نامه امثال ابن زیاد را که جزو این گروهند، لایق و شایسته پاسخ نمى داند، آن را مى خواند و به دور مى افکند، هر چند جان شریفش در خطر باشد.