13 ـ خطبه اى بسیار مهمّ و سرنوشت ساز

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
عاشورا: ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها
12 ـ من کسى را صالح تر از یزید نمى دانم!!14 ـ من فقط براى اقامه حق قیام کردم

سُلیم بن قیس روایت کرده است که: «یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین(علیه السلام)به اتّفاق عبدالله بن عبّاس و عبدالله بن جعفر به حج رفت. در این سفر امام(علیه السلام) مردان و زنان بنى هاشم و خادمان آنها را و از انصار هر کس را که با امام(علیه السلام) و اهل بیتش آشنا بود جمع کرد. سپس به سراغ اصحاب رسول خدا ـ آنها که به درستى و تقوا معروف بودند، و در موسم حج حضور داشتند ـ فرستاد و همه آنها را در منا جمع فرمود. در نتیجه جمعیّتى بیش از هفتصد نفر در آن مکان اجتماع کردند که اکثر آنها از تابعین و حدود دویست نفر نیز از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودند. امام حسین(علیه السلام) برخاست و میان آنان خطبه اى ایراد کرد. پس از حمد و ثناى الهى فرمود:

«اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَدْ فَعَلَ بِنا وَ بِشِیعَتِنا ما قَدْ رَأَیْتُمْ وَ عَلِمْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ إِنّی أُریدُ أَنْ أَسْأَلَکُمْ عَنْ شَىْء، فَاِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِی وَ إِنْ کَذِبْتُ فَکَذِّبُونِی، وَ أَسْأَلُکُمْ بِحَقِّ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ حَقِّ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ قِرابَتی مِنْ نَبِیِّکُمْ لَمّا سَیَّرْتُمْ مَقامی هذا وَ وَصَفْتُمْ مَقالَتِی وَ دَعَوْتُمْ أَجْمَعینَ فِی أَمْصارِکُمْ مِنْ قَبائِلِکُمْ مَنْ آمَنْتُمْ مِنَ النّاسِ».

«امّا بعد! همه شما دیدید، دانستید و شاهد بودید که این مرد طغیانگر (معاویه) با ما و شیعیان ما چه کرده است؟! من اکنون مى خواهم از شما امورى رابپرسم که اگر راست گفتم، مرا تصدیق کنید و اگر (خداى ناکرده) خلاف گفتم، تکذیبم نمایید! و شما را به حقّ خداوند و پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و نسبتى که با پیامبرتان دارم، سوگند مى دهم که حادثه امروز را به مردم برسانید و سخنانم را براى آنان بازگو کنید و در شهرهایتان افراد مطمئنّ از مردم را دعوت کنید!».

در روایت دیگرى آمده است که پس از جمله «اگر سخنم نادرست باشد، آن را تکذیب نمایید» فرمود:

«اِسْمَعُوا مَقالَتِی وَاکْتُبُوا قَوْلی ثُمَّ ارْجِعُوا اِلى اَمْصارِکُمْ وَ قَبائِلِکُمْ فَمَنْ آمَنْتُمْ مِنَ النّاسِ وَ وَثَقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُمْ اِلى ما تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنا فَإِنّی أَتَخَوَّفُ اَنْ یَدْرُسَ هذَا الاَْمْرُ وَ یَذْهَبَ الْحَقُّ وَ یَغْلِبَ، وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ...».

«سخن مرا بشنوید و یادداشت کنید، و هنگامى که به شهرها و قبیله هایتان بازگشتید، افراد مورد اعتماد از مردم را، به سوى (اهداف) ما فرا خوانید; چرا که من مى ترسم امر دین کهنه و نابود شود و حق از بین برود، و مغلوب شود، هر چند که خداوند نورش را کامل مى کند، اگر چه کافران آن را ناخوشایند دارند!».

آنگاه امام(علیه السلام) هر چه از آیات قرآن که درباره اهل بیت نازل شده بود را تلاوت و تفسیر فرمود و تمام سخنانى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره پدرش (على(علیه السلام)) و مادرش (حضرت زهرا(علیها السلام)) و برادرش و درباره خودش و اهل بیتش فرموده بود، نقل کرد و اصحاب نیز گفتارش را تصدیق کرده، مى گفتند: همه ما این سخنان را شنیده ایم و تابعین نیز مى گفتند: ما نیز این اخبار را از افراد موثّق و مورد اعتماد صحابه شنیده ایم.

آنگاه امام فرمود:

«أُنْشِدُکُمُ اللّهَ إلاّ حَدَّثْتُمْ بِهِ مَنْ تَثِقُونَ بِهِ وَ بِدینِهِ... ; شما را به خدا سوگند مى دهم! این سخنان را براى کسانى که به آنان و دینشان اعتماد دارید، نقل کنید».

سلیم بن قیس مى گوید: از جمله امورى که امام حسین(علیه السلام) آنان را به اقرارش سوگند داد، این بود که فرمود:

«أُنْشِدُکُمُ اللّهَ أَتَعْلَمُونَ اَنَّ عَلِىَ بْنَ اَبی طالِب کانَ أَخا رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) حینَ آخى بَیْنَ اَصْحابِهِ فَآخى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَفْسِهِ، وَ قالَ أَنْتَ أخی وَ أَنَا أخُوکَ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ»؟ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قالَ: أُنْشِدُکُمُ اللّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) اِشْتَرى مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَ مَنازِلِهِ فَابْتَناهُ ثُمَّ ابْتَنى فیهِ عَشْرَةَ مَنازِلَ تِسعَةٌ لَهُ وَ جَعَلَ عاشِرَها فِی وَسَطِها لاَِبِی، ثُمَّ سَدَّ کُلَّ باب شارِع اِلَى الْمَسْجِدِ غَیْرَ بابِهِ فَتَکَلَّمَ فِی ذلِکَ مَنْ تَکَلَّمَ. فَقالَ: ما أَنَا سَدَدْتُ أَبْوابَکُمْ وَ فَتَحْتُ بابَهُ وَ لکِنَّ اللهِ أَمَرَنِی بِسَدِّ أَبْوابِکُمْ وَ فَتْحِ بابِهِ، ثُمَّ نَهَى النّاسَ أَنْ یَنامُوا فی الْمَسْجِدِ غَیْرَهُ ...! قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم».

قالَ: «أَفَتَعْلَمُونَ اَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ حَرَصَ عَلى کُوَّة قَدْرِ عَیْنِهِ یَدَعُها فِی مَنْزِلِهِ اِلَى الْمَسْجِدِ فَأَبى عَلَیْهِ، ثُمَّ خَطَبَ فَقالَ إِنَّ اللّهَ أَمَرَنی اَنْ اَبْنِىَ مَسْجِداً طاهِراً لا یَسْکُنُهُ غَیْری وَ غَیْرَ اَخی وَ بَنیهِ»؟ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أُنْشِدُکُمُ اللّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) نَصَبَهُ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ فَنادى لَهُ بِالْوِلایَةِ، وَ قالَ لِیَبْلُغَ الشّاهِدُ الْغائِبَ»، قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أُنْشِدُکُمَ اللّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ لَهُ فِی غَزْوَةِ تَبُوک: أَنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، وَ أَنْتَ وَلىُّ کُلِّ مُؤْمِن بَعْدی؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أُنْشِدُکُمُ اللّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) حِینَ دَعَا النَّصارى مِنْ أَهْلِ نَجْرانَ اِلَى الْمُباهَلَةِ لَمْ یَأْتِ إِلاّ بِهِ وَ بِصاحِبَتِهِ وَ ابْنَیْهِ». قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أُنْشِدُکُمُ اللّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ اِلَیْهِ الْلِواءَ یَوْمَ خَیْبَر ثُمَّ قالَ : لاَدْفَعُهُ إِلى رَجُل یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ، کَرّارٌ غَیْرُ فَرّار یَفْتَحُهَا اللهُ عَلى یَدَیْهِ»؟ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) بَعَثَهُ بِبَراءَة وَ قالَ: لاَ یُبَلِّغُ عَنِّی إِلاَّ أنَا أوْ رَجُلٌ مِنّی»؟ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) لَمْ تُنْزَلْ بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إِلاّ قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ، وَ أَنَّهُ لَمْ یَدْعُهُ بِاِسْمِهِ قَطُّ اِلاَّ یَقُولُ: یا اَخی وَ ادْعُوا لِی اَخى؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قَضى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ جَعْفَر وَ زَیْد فَقالَ: یا عَلِىُّ أَنْتَ مِنّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِن بَعْدی؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّهُ کانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) کُلَّ یَوْمِ خَلْوَةٌ، وَ کُلَّ لَیْلَة دَخْلَةٌ، إِذا سَأَلَهُ أَعْطاهُ، وَ إِذا سَکَتَ أَبْدَأَهُ؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) فَضَّلَهُ عَلى جَعْفَر وَ حَمْزَةَ حِینَ قالَ لِفاطِمَةَ(علیها السلام): زَوَّجْتُکَ خَیْرُ أهْلِ بَیْتی، أَقْدَمُهُمْ سِلْماً، وَ أعْظَمُهُمْ حِلْماً وَ أکْثَرُهُمْ عِلْماً؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ: أنَا سَیِّدُ وُلْدِ بَنی آدَمِ، وَ أخی عَلِىٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ، وَ فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ اِبْناىَ سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ اَنَّ جَبْرَئِیلَ یُعینُهُ عَلَیْهِ؟» قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

قال: «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ فی آخِرِ خُطْبَة خَطَبَها: إِنِّی تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتابَ اللهِ وَ أَهْلَ بَیْتی، فَتَمَسَّکُوا بِهِما لَنْ تَضِلُّوا»؟ قالُوا: اللّهُمَّ نَعَم.

«شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید على بن ابى طالب(علیه السلام) برادر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود، در آن زمان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) یارانش را با یکدیگر برادر قرار داد، میان على و خودش، عقد برادرى و اخوّت خواند و به وى فرمود: «در دنیا و آخرت تو برادر من و من برادر تو خواهم بود»؟ همگى گفتند: آرى به خدا سوگند!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید که رسول خدا زمین مسجد (مسجد النبى) را و زمین منزل هاى خود را خرید، سپس در آنجا ده حجره ساخت که نه تاى آن را براى خود و دهمى آن را ـ در وسط آن مکان ـ براى پدرم على(علیه السلام) قرار داد. سپس (به فرمان خدا) همه درهایى را که به مسجد باز مى شد، بست به جز در خانه پدرم را. در این باره برخى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعتراض کردند! رسول خدا فرمود: «من از پیش خود درهاى خانه هاى شما را نبستم و در خانه او را باز نگذاشتم، بلکه خداوند به من چنین فرمان داد». سپس رسول خدا ـ به جز پدرم ـ مردم را از خوابیدن در مسجد نهى کرد... همگى گفتند: آرى به خدا سوگند شنیده ایم!

سپس امام در ادامه این سخن افزود: «آیا مى دانید که عمر بن خطّاب سعى داشت سوراخى به اندازه چشم خود از منزلش به مسجد باقى بگذارد، ولى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)جلو این مقدار را نیز گرفت; سپس خطبه اى خواند و فرمود: خداوند به من فرمان داد که بناى مسجد را پاک قرار دهم و لذا جز من و برادرم (على(علیه السلام)) و فرزندانش کسى حقّ سکونت در آن ندارد؟» همگى گفتند: آرى به خدا سوگند شنیده ایم!

امام(علیه السلام) فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید رسول خدا(صلى الله علیه وآله) على(علیه السلام)را در روز غدیر خم به ولایت منصوب کرد و فرمود: حاضران به غایبان این جریان را اطّلاع دهند؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم!

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در جریان جنگ تبوک (هنگامى که على(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت; در پى سخنان کنایه آلود منافقان و گلایه على(علیه السلام) پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خطاب به وى) فرمود: موقعیّت و جایگاه تو در نزد من، همانند جایگاه هارون است، نسبت به موسى (هارون، جانشین حضرت موسى بود) و تو بعد ازمن، سرپرست تمامى مؤمنانى؟» گفتند: آرى به خدا سوگند!

امام(علیه السلام) فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)هنگامى که نصاراى نجران را براى مباهله فرا خواند، جز على(علیه السلام) و همسرش و دو فرزندش را همراه خود نبرد؟» گفتند: آرى به خدا سوگند! (پس على(علیه السلام) به منزله نفس پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود).

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم! آیا مى دانید که در جنگ خیبر، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرچم رابه دست على(علیه السلام) سپرد و فرمود: پرچم را به دست مردى مى سپارم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، پیوسته به صف دشمن حمله مى کند و هرگز فرار نمى کند; خداوند فتح و پیروزى را به دستان او تحقّق مى بخشد؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم!

فرمود: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى جریان برائت (و خواندن آیات نخستین سوره توبه میان مشرکان هنگام حج) على(علیه السلام) را فرستاد، و (براى پیش گیرى از اعتراض بعضى) فرمود: (جبرئیل از جانب خداوند به من فرمان داد که این آیات را) جز خودم و یا مردى از (بستگان) من (که به جاى من است) نباید ابلاغ کند؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم!

فرمود: «آیا مى دانید که هیچ گاه سختى و مشکلى به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روى نمى آورد مگر آن که على(علیه السلام) را ـ به سبب اعتمادى که به وى داشت ـ براى رفع آن مى فرستاد و دیگر آن که هرگز وى را به نام، فرا نمى خواند مگر آن که در پى آن مى فرمود: اى برادرم! و مى فرمود: برادرم را فراخوانید؟» همه گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

فرمود: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بین على و جعفر و زید (بن حارثه) داورى کرد (و هر یک را به وصفى ستود) و درباره على(علیه السلام) فرمود: اى على تو از منى و من از تو; و تو پس از من ولى و سرپرست همه مؤمنانى؟» گفتند: آرى به خدا سوگند!

امام فرمود: «آیا مى دانید که على(علیه السلام) هر روز با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خلوتى داشت و هر شب بر وى وارد مى شد (و در مجلس خصوصى از محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) استفاده مى کرد و) هرگاه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤالى مى کرد، به وى پاسخ مى داد و هرگاه سکوت مى کرد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خود شروع به سخن گفتن با او مى نمود؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

امام(علیه السلام) ادامه داد: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) وى را بر جعفر و حمزه برترى داد آنگاه به فاطمه(علیها السلام) فرمود: تو را به تزویج بهترین فرد از اهل بیتم درآوردم; همان کس که قبل از همه اسلام آورد و از همه حلیم تر است و دانش وى از همه بیشتر است؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

امام(علیه السلام) فرمود: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: من سرور فرزندان آدم مى باشم و برادرم على(علیه السلام)، سرور عرب است و فاطمه(علیها السلام) سرور زنان اهل بهشت است و فرزندانم حسن و حسین(علیهما السلام) سرور جوانان اهل بهشتند؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

فرمود: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمان داد که غسلش دهد و به وى خبر داد که جبرئیل در این کار کمکش مى کند؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

فرمود: «آیا مى دانید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در آخرین خطبه اش فرمود: من مى روم و میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مى گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم; پس به این دو تمسّک جویید که هرگز گمراه نخواهید شد؟» گفتند: آرى به خدا سوگند مى دانیم.

خلاصه این که : امام(علیه السلام) هر چه را که در قرآن وهمچنین به زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور ویژه درباره على(علیه السلام) و درباره اهل بیتش آمده بود بیان کرد و صحابه و تابعین را سوگند داد (و از آنان اقرار گرفت) صحابه مى گفتند: آرى ما شنیدیم و تابعى مى گفت: آرى براى ما نیز افراد موثّق فلانى و فلانى نقل کرده اند.

* * *

سپس در پایان آنان را سوگند داد و فرمود: «آیا شنیده اید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرمود: هر کس گمان کند مرا دوست دارد در حالى که على(علیه السلام) را دشمن مى دارد، دروغ گفته است، نمى شود مرا دوست بدارد و على را دشمن».

کسى سؤال کرد: اى رسول خدا! چرا نمى شود؟ فرمود: «زیرا که او از من است و من از اویم. هر کس او را دوست دارد، مرا دوست مى دارد و هر کس مرا دوست مى دارد، به یقین خدا را دوست دارد و هر کس على را دشمن بدارد، به یقین با من دشمنى کرده است و هر کس با من دشمنى کند، خدا را دشمن داشته است؟» همگى گفتند: آرى، این را نیز شنیده ایم.

پس از آن همگى متفرّق شدند (و این خبر در تمام شهرها پیچید).(1)

* * *

امام(علیه السلام) با این خطابه حساب شده و پر معنى در آن مجمع بزرگ، که در آن زمان مهمترین مجمع در نوع خود محسوب مى شد، با حضور دویست نفر از صحابه و صدها نفر از تابعین و شخصیّت هاى سرشناس و معروف علمى و دینى جهان اسلام چند هدف مهم را دنبال مى فرمود:

1ـ امام نشان داد که حاکمان ظالم بنى امیّه که دستور داده اند على(علیه السلام) را بر فراز منابر سبّ و ناسزا گویند به چه کسى بدگویى مى کنند؟ آن کس که همچون جان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و برادر و جانشین و وصىّ او بود، و همین امر سبب شد که مردم از یک سو به ماهیّت ضدّ اسلامى بنى امیّه پى ببرند و از سوى دیگر با این برنامه ننگین یعنى ناسزاگویى بر منابر به مبارزه برخیزند.

2ـ هدف دیگر این بود که قدرت بنى امیّه دلیلى بر حقّانیّت آنها شمرده نمى شود و مردم جنایات آنها را به دست فراموشى نسپارند.

3ـ امام(علیه السلام) بذرهاى انقلابها و قیام هاى آینده را بر ضدّ این شجره خبیثه ملعونه در افکار پاشید و چیزى نگذشت که به ثمر نشست.

4ـ اگر امام(علیه السلام) در کربلا با قیام و مبارزه نظامى خود و نوشیدن شربت شهادت، بنى امیّه را رسوا ساخت، در اینجا با این قیام فرهنگى افکار را بیدار ساخت و راه و رسم مبارزه با این گروه از منافقان را که متأسّفانه بر جایگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) تکیه زده بودند، نشان داد.


1 . بحارالانوار، ج 33، ص 181-185.
12 ـ من کسى را صالح تر از یزید نمى دانم!!14 ـ من فقط براى اقامه حق قیام کردم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma