نه قدرت بر دفاع دارند نه راهى براى فرار!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره مرسلات/ آیه 29- 40 سوره مرسلات/ آیه 41- 50


در این آیات، سرنوشت نهائى تکذیب کنندگان قیامت، و منکران آن دادگاه عدل الهى بیان شده است، بیانى که به راستى انسان را در وحشتى عمیق فرو مى برد، و ابعاد فاجعه را روشن مى سازد.
مى فرماید: «به آنها گفته مى شود: بى درنگ رهسپار شوید، به سوى همان چیزى که پیوسته آن را انکار مى کردید»! (انْطَلِقُوا إِلى ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ).
به سوى همان جهنم سوزانى که همیشه آن را به باد استهزا مى گرفتید رهسپار شوید.
به سوى انواع عذاب ها که با اعمالتان آن را از پیش فراهم ساخته اید حرکت کنید.
«اِنْطَلِقُوا» از ماده «انطلاق» به معنى حرکت کردن بدون توقف است، و یک نوع آزادى از قید و بند نیز در آن نهفته شده، و این در حقیقت توضیحى است براى وضع آنها در عرصه محشر که آنها را مدتى طولانى براى حساب نگه مى دارند، سپس آنها را رها ساخته، مى گویند: بدون توقف به سوى دوزخ حرکت کنید.
گوینده این سخن، ممکن است خداوند متعال باشد که مستقیماً به آنها خطاب مى کند، و یا فرشتگان عذاب، و به هر حال لحنى است آمیخته با سرزنشى عمیق که خود عذابى است دردناک و جانکاه.

* * *

پس از آن به توضیح بیشترى درباره این عذاب پرداخته مى گوید: «رهسپار شوید به سوى سایه اى از دودهاى خفه کننده آتش که داراى سه شعبه است»! (انْطَلِقُوا إِلى ظِلّ ذِی ثَلاثِ شُعَب).
شاخه اى از بالاسر، و شاخه اى از طرف راست، و شاخه اى از طرف چپ، و به این ترتیب از هر طرف این دود غلیظ مرگبار آنها را احاطه مى کند، و در کام خود فرو مى برد.

* * *

«اما سایه اى که آرام بخش نیست، و هرگز دوزخیان را از شعله هاى آتش جلوگیرى نمى کند» (لا ظَلِیل وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ).
چه این که خود بر خاسته از آتش است.
ممکن است تعبیر به ظلّ: «سایه» این تصور را ایجاد کند که در آنجا سایه اى وجود دارد که از سوزندگى شعله هاى آتش، کمى مى کاهد، ولى این آیه بر این پندار غلط خط بطلان مى کشد، و مى گوید: این سایه هرگز آن سایه اى را که شما تصور مى کنید نیست، سایه اى است سوزان و خفقان آور، و بر خاسته از دودهاى غلیظ آتش که مى تواند گرماى شعله ها را کاملاً منعکس کند.(1)
شاهد این سخن، آیات سوره «واقعه» است که درباره «اصحاب الشمال» مى فرماید: فِی سَمُوم وَ حَمِیم * وَ ظِلّ مِنْ یَحْمُوم * لا بارِد وَ لا کَرِیم: «آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند * و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا * سایه اى که نه خنک مى باشد، و نه مفید و آرام بخش».(2)
بعضى گفته اند: این شعبه هاى سه گانه بازتابى است از تکذیب هاى سه گانه آنها نسبت به اساس دین، یعنى «توحید»، «نبوت» و «معاد»; زیرا تکذیب معاد از تکذیب نبوت و توحید جدا نیست.
و بعضى گفته اند: اشاره اى است به مبدأهاى سه گانه گناه «قوه غضبیه»، «شهویه» و «وهمیه» آرى، آن دود تاریک تجسمى است از تاریکى هاى شهوات:
ز تاریکى خشم و شهوت، حذر کن! *** که از دود آن، چشمِ دل تیره گردد!
غضب چون در آید، رود عقل بیرون *** هوا چون شود چیره، جان خیره گردد!

* * *

آن گاه در توصیف دیگرى از آن آتش سوزان مى افزاید: «جرقه هائى از خود بیرون مى دهد مانند یک کاخ عظیم»! (إِنَّها تَرْمِی بِشَرَر کَالْقَصْرِ).(3)
نه همچون جرقه هاى آتش این دنیا که گاه به اندازه سر سوزنى بیش نیست.
تعبیر به قصر: «کاخ» در اینجا تعبیر پر معنائى است، شاید تصور شود مناسب تر این بود که گفته شود: جرقه هائى همچون کوه، ولى نباید فراموش کرد کوه ها ـ همان گونه که در آیات قبل اشاره شد ـ منبع انواع برکات است و سرچشمه هاى آب فرات و گوارا، این قصرها و کاخ هاى ستمکاران هستند که منشأ شعله هاى سوزان و آتش هاى شرر بارند!.(4)

* * *

در آیه بعد، به توصیف دیگرى از شراره ها و جرقه هاى این آتش سوزان پرداخته، مى فرماید: «آنها همچون شترهاى زرد رنگى هستند» (کَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ).(5)
«جِمالَتٌ» جمع «جمل» به معنى «شتر» است (مانند حجر و حِجارة) و «صُفْر» (بر وزن قفل) جمع «أصفر» به معنى چیزى است که زرد رنگ باشد و گاه به رنگ هاى تیره و متمایل به سیاه نیز اطلاق شده، ولى در اینجا مناسب همان معنى اول است; زیرا جرقه هاى آتش زرد متمایل به سرخ است.
در آیه قبل، این جرقه ها از نظر حجم، به کاخ بزرگ تشبیه شده بود، و در این آیه، از نظر کثرت، رنگ، سرعت حرکت و پراکنده شدن به هر سو به گروهى از شتران زرد رنگ تشبیه شده که به هر سو روانند.
جائى که جرقه ها این چنین باشد، پیدا است خود آن آتش سوزان چگونه است؟ و در کنار آن چه عذاب هاى دردناک دیگرى قرار گرفته؟ (خداوند همه ما را به رحمت و لطفش از آن حفظ کند).

* * *

بار دیگر در پایان این بخش از آیات، همان هشدار را تکرار کرده، مى فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).


* * *

سپس فصل دیگرى از مشخصات آن روز هولناک را شروع کرده، مى افزاید: «امروز، روزى است که سخن نمى گویند» (هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ).(6)
آرى، خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهکاران مهر سکوت مى زند، همان گونه که در آیه 65 سوره «یس» آمده است: الیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ:
«امروز بر دهانشان مُهر مى نهیم» و باز همان گونه که در ذیل همین آیه آمده است «دست و پاى آنها به سخن درمى آیند» و حتى طبق آیات دیگر قرآن پوست هاى آنان زبان باز مى کنند و همه گفتنى ها را مى گویند.

* * *

و مى افزاید: «و به آنها اجازه داده نمى شود که عذر خواهى کنند چرا که عذرى ندارند تا عذرخواهى کنند» (وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ).(7)
نه اجازه سخن گفتن دارند، و نه عذر خواهى و دفاع از خویشتن; چرا که همه حقایق در آنجا روشن است، و چیزى براى گفتن ندارند، آرى، این زبان پشت هم انداز که در دنیا از آزادى خود سوء استفاده کرده، به تکذیب انبیاء، استهزاء اولیاء، و باطل کردن حق، و حق جلوه دادن باطل، مى پرداخت در آنجا باید به کیفر آن اعمال قفل شود، و از کار بیفتد، که این خود عذاب و شکنجه دردناکى است که در چنان صحنه اى انسان قدرت بر دفاع از خویش، و یا عذرخواهى نداشته باشد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «خداوند برتر و عادل تر و بزرگتر از آن است که بنده اش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد، بلکه آنها در حقیقت هیچ عذر موجهى ندارند که مطرح کنند».(8)
البته از بعضى از آیات قرآن استفاده مى شود: در قیامت مجرمان گاهى سخن مى گویند، این به خاطر آن است که ـ همان گونه که قبلاً هم اشاره کرده ایم ـ در قیامت مواقف زیادى است، در بعضى از مواقف زبان از کار مى افتد و نوبت به گواهى اعضاء مى رسد، و در بعضى دیگر، زبان گشوده مى شود، و مطالبى را بازگو مى کند که نشانه حسرت و اندوه شدید و سرگردانى و بدبختى آنها است.

* * *

باز در پایان این مقطع مى گوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).

* * *

در مقطع دیگر، روى سخن را به مجرمان کرده، به عنوان حکایت از صحنه آن روز، مى گوید: «امروز همان روز جدائى است که همه شما و پیشینیان را در آن جمع کرده ایم» (هذا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناکُمْ وَ الْأَوَّلِینَ).
امروز همه انسان ها را بدون استثناء از اولین گرفته، تا آخرین، همه را براى حسابرسى و فصل خصومت در این عرصه و دادگاه بزرگ گرد آورده ایم.

* * *

«اکنون اگر شما در برابر من چاره اى براى فرار از چنگال مجازات دارید انجام دهید» (فَإِنْ کانَ لَکُمْ کَیْدٌ فَکِیدُونِ).(9)
آیا مى توانید از قلمرو حکومت من بگریزید؟
یا مى توانید بر قدرت من غلبه کنید؟
یا توانائى دارید با پرداختن فدیه اى آزاد شوید؟
و یا قدرت دارید مأموران حسابرسى را فریب دهید؟
هر کار از دست شما ساخته است انجام دهید، ولى بدانید کارى از شما ساخته نیست!
در حقیقت این امر، به اصطلاح «امر تعجیزى» است که براى روشن ساختن عجز و ناتوانى طرف مقابل ذکر مى شود، مثل همان چیزى که در مورد قرآن مجید آمده است که مى فرماید: «اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم تردید دارید سوره اى مانند آن را بیاورید».
«کَیْد» (بر وزن صید) به طورى که «راغب» در «مفردات» مى گوید: نوعى چاره جوئى است که گاه نکوهیده و گاه قابل تمجید است، هر چند استعمال آن در موارد مذموم بیشتر است (همان گونه که در آیه مورد بحث نیز چنین است).
مسلماً در آن روز کارى از دستشان ساخته نیست; چرا که مى دانیم آن روز روزى است که دست انسان از هر گونه اسباب و وسائل کوتاه مى گردد، چنان که در آیه 166 سوره «بقره» آمده است: «وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ».
قابل توجه این که: از یکسو، مى فرماید: آن روز، «یوم الفصل» یعنى روز جدائى ها است، از سوى دیگر، مى فرماید: آن روز، «یوم الجمع» یعنى روز اجتماع است که هر کدام از این دو، در یک مقطع انجام مى شود، نخست همه را در آن دادگاه بزرگ جمع مى کنند، و سپس بر حسب عقائد و اعمالشان در صفوف مختلفى از هم جدا مى شوند، حتى آنها که رهسپار بهشت مى شوند صفوف گوناگون و درجات مختلفى دارند و راهیان دوزخ نیز صفوف متفاوت و درکاتى دارند.
آرى، آن روز، روز جدائى حق از باطل، و ظالم از مظلوم است.

* * *

و باز همان جمله تهدید آمیز و بیدار کننده را تکرار کرده، مى فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).

* * *


1 ـ «لا ظَلِیْل» صفت است براى «ظل» و به همین جهت مجرور ذکر شده است.
2 ـ واقعه، آیات 42 ـ 44.
3 ـ «شَرَر» (بر وزن ضرر) جمع «شراره» به معنى اجزاء کوچکى است که از آتش جدا مى شود، و به هوا پرتاب مى گردد، و از ماده «شر» گرفته شده است.
4 ـ بعضى از مفسران مانند «فخر رازى» از «ابن عباس» نقل کرده اند که: در تفسیر «قصر» گفته است: منظور چوب هائى است که از بیابان مى بریدند و جمع آورى مى کردند براى زمستان روى هم مى چیدند (بعید نیست این تفسیر نیز به خاطر آن باشد که انبوه هیزم هاى روى هم چیده شده را تشبیه به یک قصر بلند مى کردند).
5 ـ ضمیر «کَأَنَّهُ» ممکن است به «قصر» بر گردد، یا به «شرر» ولى چون «شرر» جمع است، بدون تأویل ممکن نیست، مگر این که «شرر» را اسم جمع بدانیم.
6 ـ توجه داشته باشید «یَوْم» در اینجا بدون تنوین است، و این به خاطر آن است که به مفهوم جمله
«لا یَنْطِقُونَ» اضافه شده است.
7 ـ در این که چرا جمله «فَیَعْتَذِرُونَ» به صورت مرفوع آمده با این که قاعدتاً باید منصوب باشد و نون حذف گردد.
بعضى گفته اند: به خاطر آن است که ترک عذرخواهى آنان به علت آن است که عذرى ندارند، نه این که به علت عدم اذن الهى است.
8 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 490.
9 ـ «نون» در «فَکِیدُونِ» مکسور است، و کسره آن به جاى یاء متکلم مى باشد، و در اصل «فَکِیدُونِى» بوده، «یاء» حذف شده، و کسره که دلیل آن است باقى مانده، و ضمیر متکلم طبق ظاهر آیات به ذات پاک خدا بر مى گردد، و احتمال این که به شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر گردد بسیار بعید است.
سوره مرسلات/ آیه 29- 40 سوره مرسلات/ آیه 41- 50
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma