با این همه مظاهر قدرت باز در معاد شک دارید؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره مرسلات/ آیه 16- 28 سوره مرسلات/ آیه 29- 40


در این آیات نیز، از طرق مختلف به منکران رستاخیز هشدار مى دهد، و با بیانات گوناگون آنها را از خواب سنگین غفلت بیدار مى کند.
نخست دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ مى برد، و سرزمین هاى بلا دیده اقوام کفار پیشین را به آنها نشان مى دهد، مى فرماید: «آیا ما اقوام نخستین که راه کفر و انکار را پیش گرفتند هلاک نکردیم» (أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاریخ که بر صفحه روى زمین نیز نمایان است، اقوامى همچون قوم «عاد»، «ثمود»، قوم «نوح»، قوم «لوط» و قوم «فرعون» که گروهى با طوفان، و جمعى با صاعقه، و عده اى با تندباد، و قومى با زلزله و سنگ هاى آسمانى به کیفر اعمالشان مجازات و نابود شدند.

* * *

«سپس ما اقوام آخرین را که اعمال مشابهى دارند به دنبال آنها مى فرستیم» (ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ).
چرا که این یک سنت مستمر است و تبعیض و استثناء برنمى دارد، مگر ممکن است گروهى را به جرمى مجازات کند و همان جرم را براى دیگران بپسندد؟!

* * *

و لذا در آیه بعد، مى افزاید: «این گونه ما با گنهکاران رفتار مى کنیم» (کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ).
این آیه در حقیقت، به منزله بیان دلیل بر هلاکت «اقوام اولین» و به دنبال آنها هلاکت «اقوام آخرین» است; چرا که عذاب هاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد، و نه تصفیه حساب شخصى است، بلکه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حکمت است.
بعضى گفته اند: منظور از «اولین» اقوامى هستند که در گذشته دور بودند، مانند قوم نوح و عاد و ثمود، و «آخرین» اقوامى مى باشند که بعد از آنها آمدند، مانند قوم لوط و قوم فرعون، ولى با توجه به این که «نُتْبِعُهُم» به صورت «فعل مضارع» آمده در حالى که «أَ لَمْ نُهْلِک» معنى ماضى دارد روشن مى شود: «اولین» تمام اقوام پیشین را مى گیرد که به عذاب الهى هلاک شدند، و «آخرین» کفارى را شامل است که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، یا بعد از آن پا به عرصه وجود مى گذارند و آلوده جرم، گناه، ظلم و فساد مى شوند.

* * *

و سرانجام، نتیجه گیرى کرده، مى افزاید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).
«یَوْمَئِذ» در اینجا اشاره به روز رستاخیز است که مجازات اصلى و مهم آنها مربوط به آن روز است، و این تکرار براى تأکید مطلب است، و این که بعضى احتمال داده اند: این آیه ناظر به عذاب دنیا مى باشد، و آیه مشابه آن که قبلاً آمد ناظر به عذاب آخرت است، بسیار بعید به نظر مى رسد.

* * *

پس از آن دست آنها را گرفته، به عالم جنین مى برد، عظمت و قدرت خداوند، و کثرت مواهب او را در این جهان اسرار آمیز، به آنها نشان مى دهد، تا از یکسو به قدرت خدا بر مسأله رستاخیز و معاد پى ببرند، و از سوى دیگر، خود را مدیون نعمت هاى بى شمارش بدانند، و سر تعظیم بر آستانش فرود آورند.
مى فرماید: «آیا ما شما را از آبى پست و ناچیز نیافریدیم»؟! (أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماء مَهِین).

* * *

«آن گاه ما آن را در قرار گاهى مناسب و محفوظ و آماده قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُ فِی قَرار مَکِین).(1)
قرارگاهى که تمام شرائط حیات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان، در آن از هر نظر تأمین شده، و آن قدر عجیب، جالب و موزون است که هر انسانى را در شگفتى فرو مى برد.

* * *

و مى افزاید: «قرار گرفتن نطفه در آن جایگاه محفوظ تا مدت معینى ادامه دارد» (إِلى قَدَر مَعْلُوم).
مدتى که آن را هیچ کس جز خدا نمى داند، مدتى مملوّ از تغییرات، دگرگونى ها و تحولات بسیار که هر روز لباس تازه اى از حیات و زندگى بر نطفه پوشانیده مى شود، و او را در مسیر تکامل در آن مخفیگاه پیش مى برد.

* * *

سپس نتیجه گیرى مى کند: «ما قدرت بر این کار داشتیم که از نطفه بى ارزش، حقیر و ناچیزى چنان انسان شریف و کاملى بسازیم، پس ما قادر و تواناى خوبى هستیم» (فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ).(2)-(3)
این همان دلیلى است که قرآن بارها براى اثبات مسأله معاد، روى آن تکیه کرده است، از جمله در آیات آغاز سوره «حج» مى گوید: چگونه در بازگشت مردگان به حیات جدید تردید مى کنید با این که قدرت او را در آفرینش این انسان از یک نطفه بى ارزش مشاهده مى کنید که هر روزش معاد و رستاخیزى است؟! چه تفاوتى میان خاک و آن نطفه بى ارزش است؟

* * *

در پایان باز همان جمله را تکرار فرموده، مى گوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).
واى بر آنها که این همه آثار قدرت او را مى بینند و باز او را انکار مى کنند.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) در این زمینه مى فرماید: أَیُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِیُّ، وَ الْمُنْشَأُ الْمَرْعِیُّ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ، وَ مُضَاعَفَاتِ الْأَسْتَارِ، بُدِئْتَ مِنْ سُلالَة مِنْ طِین، وَ وُضِعْتَ فِی قَرار مَکِین، إِلى قَدَر مَعْلُوم، وَ أَجَل مَقْسُوم، تَمُورُ فِی بَطْنِ أُمِّکَ جَنِیناً، لا تُحِیرُ دُعاءً، وَ لا تَسْمَعُ نِدَاءً، ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّکَ إِلَى دَار لَمْ تَشْهَدْهَا، وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا، فَمَنْ هَداکَ لاِجْتِرارِ الْغِذَاءِ مِنْ ثَدْیِ أُمِّکَ، وَ عَرَّفَکَ عِنْدَ الْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِکَ وَ إِرَادَتِکَ:؟!
«اى مخلوقى که با اندام متناسب و در محیطى محفوظ آفریده شده اى! در ظلمات رحم و پرده هاى مضاعف، آفرینش تو از عصاره گل آغاز شده، و در قرارگاه محفوظى تا زمان معلوم، و سرآمد معینى قرار داده شدى.
آن روز که جنین بودى و در رحم مادر حرکت داشتى، نه قدرت پاسخگوئى در تو بود، و نه توانائى شنیدن صداى کسى.سپس از این قرارگاه به سرائى آمدى که هرگز آن را مشاهده نکرده بودى، و راه منافع آن را نمى شناختى.
بگو: چه کسى در مکیدن شیر از پستان مادرت تو را هدایت کرد؟ و چه کسى راه هاى وصول به نیازهایت را به تو نشان داد»؟(4)

* * *

در بخش دیگرى از این آیات، به بیان قسمتى از آیات و نشانه هاى آفاقى خداوند، نعمت ها و مواهب او در جهان بزرگ مى پردازد که هم دلیل بر قدرت و رحمت واسعه او است، و هم دلیلى بر امکان معاد، در حالى که در آیات گذشته سخن از آیات انفسى و مواهب خداوند در آفرینش خود انسان بود.
مى فرماید: «آیا ما زمین را مرکز اجتماع انسان ها قرار ندادیم»؟! (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً).(5)

* * *

«هم در حال حیات و هم مرگشان» (أَحْیاءً وَ أَمْواتاً).(6)
«کِفات» (بر وزن کتاب) و «کفت» (بر وزن کشف) به معنى جمع کردن و ضمیمه کردن چیزى به یکدیگر است، و به پرواز سریع پرندگان نیز «کفات» گفته مى شود; چرا که به هنگام پرواز سریع بال ها را جمع مى کند تا با سرعت بیشترى هوا را بشکافد و به پیش رود.
منظور این است: زمین قرار گاهى است براى همه انسان ها، زندگان را روى خود جمع مى کند، تمام حوائج و نیازهایشان را در اختیارشان مى گذارد، و مردگان آنها را نیز در خود جاى مى دهد، که اگر زمین آماده براى دفن مردگان نبود عفونت و بیمارى هاى ناشى از آن فاجعه اى براى همه زندگان به وجود مى آورد.
آرى زمین همچون مادرى است که فرزندان را دور خود جمع مى کند و زیر پر و بال خویش قرار مى دهد انسان ها را روى خود جاى مى دهد، نوازش مى کند، تغذیه مى نماید، لباس مى پوشاند، مسکن مى دهد، و همه حوائجشان را تأمین مى نماید و مردگان آنها را نیز در دل خود نگاه مى دارد، جذب مى کند، و آثار سوء آنها را از بین مى برد.
بعضى در اینجا «کفات» را به معنى «پرواز سریع» تفسیر کرده، و آیه را اشاره به حرکت زمین به دور آفتاب و حرکات دیگر مى دانند که در زمان نزول قرآن مسلماً کشف نشده بود.
ولى با توجه به آیه بعد از آن یعنى «أَحْیاءً وَ أَمْواتاً» تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
به خصوص این که در روایتى آمده است: امیرمؤمنان على(علیه السلام) هنگامى که از میدان «صفین» باز مى گشت به نزدیک «کوفه» رسید، هنگامى که چشمان مبارکش به قبرستانى که بیرون دروازه «کوفه» بود افتاد فرمود: هذِهِ کِفاتُ الْأَمْواتِ أَىْ مَساکِنُهُمْ: «این کفات مردگان است یعنى منزلگاه هاى آنها است» و سپس نگاهى به خانه هاى «کوفه» کرده، فرمود: هذِهِ کِفاتُ الْأَحْیاءِ: «این هم منازل زندگان است» سپس آیات فوق را تلاوت فرمود: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً أَحْیاءً وَ أَمْواتاً».(7)
اشاره به این که فاصله زیادى میان منازل زندگان و مردگان وجود ندارد!

* * *

سپس به یکى از نعمت هاى بزرگ الهى در کره زمین اشاره کرده، مى افزاید: «در آن، کوه هاى ثابت، استوار و بلند قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِیها رَواسِیَ شامِخات).(8)
این کوه ها که سر به آسمان کشیده، و ریشه هاى آن به یکدیگر پیوسته است از یک سو، همچون زرهى زمین را در بر گرفته، و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و مد خارجى حفظ مى کند.
از سوى دیگر، جلو اصطکاک قشر هوا را با زمین مى گیرد، و پنجه در هوا انداخته و آن را با خود به گردش در مى آورد.
و از سوى سوم، طوفان ها و بادهاى عظیم را کنترل مى کند، و به این ترتیب از جهات مختلف، به اهل زمین آرامش مى بخشد.
و در ذیل همین آیه، به یکى دیگر از برکات کوه ها اشاره کرده مى افزاید: «و آبى گوارا به شما نوشاندیم» (وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً).
آبى که هم براى شما گوارا و مایه حیات است، و هم براى حیوانات شما و زراعت ها و باغ هایتان.
درست است که تمام آب هاى گوارا از باران است، ولى کوه ها مهمترین نقش را در آن ایفا مى کند، بسیارى از چشمه ها و قنات ها از کوه ها مى جوشد، و سرچشمه بسیارى از نهرها و شط هاى عظیم از برف هاى متراکمى است که بر قله هاى کوه ها مى نشیند، و مهمترین ذخائر آبى انسان ها را تشکیل مى دهد.
قله کوه ها به خاطر دورى از سطح زمین، همیشه سرد است و مى تواند ذخائر برف را سالیان دراز در خود جاى دهد تا تدریجاً در پرتو آفتاب آب شود و به صورت نهرها جریان یابد.

* * *

در پایان این قسمت، باز مى فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (وَیْلٌ یَوْمَئِذ لِلْمُکَذِّبِینَ).
همان کسانى که این همه آیات و نشانه هاى قدرت حق را با چشم خود مى بینند، و این همه نعمت هاى الهى را که در آن غرقند مشاهده مى کنند باز هم رستاخیز و دادگاه قیامت را که مظهر عدل و حکمت او است انکار مى نمایند.

* * *


1 ـ «قَرار» به معنى «محل استقرار» و «مَکِیْن» به معنى «محفوظ» است، و در اصل از «مکانت» است که به معنى «تمکن» آمده (البته «مکانت» گاه به معنى منزلت نیز آمده است).
2 ـ آیه محذوفى دارد و در تقدیر «فَنِعْمَ الْقادِرُونَ نَحْنُ» است (به اصطلاح مخصوص بالمدح حذف شده).
3 ـ بعضى از مفسران این آیه را چنین تفسیر کرده اند: «ما نطفه را با اندازه گیرى هاى لازم، مقدرات مختلف، و ویژگى هائى در جسم و جان، تقدیر نمودیم، و خوب تقدیر کننده اى هستیم» ولى این تفسیر با توجه به این که متن قرآن و قرائت معروف بدون تشدید است بعید به نظر مى رسد، هر چند بعضى گفته اند: ماده ثلاثى مجرد نیز به معنى اندازه گیرى آمده است، اما در استعمالات معمول «قادر» به این معنى استعمال نمى شود (دقت کنید).
4 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 163.
5 ـ «کِفاتاً» مفعول دوم است براى «جَعَلْنا» و مصدرى است که به معنى اسم فاعل آمده است.
6 ـ «أَحْیاءً وَ أَمْواتاً» حال است براى ضمیر مفعولى محذوفى و در تقدیر «کِفاتاً لَکُمْ أَحْیاءً وَ أَمْواتاً» مى باشد.
7 ـ تفسیر «برهان»، جلد 4، صفحه 417 (نقل از تفسیر على بن ابراهیم).
8 ـ «رَواسِیَ» جمع «راسیه» به معنى ثابت و پابرجا است، و «شامِخات» جمع «شامخ» به معنى بلند است، و در بعضى از عبارات مانند «شمخ باتقة» کنایه از تکبر است (مفردات راغب).
سوره مرسلات/ آیه 16- 28 سوره مرسلات/ آیه 29- 40
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma