چهره هاى خندان و چهره هاى عبوس در صحنه قیامت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 25
سوره قیامت/ آیه 20- 25 سوره قیامت/ آیه 26- 30


در این آیات، بار دیگر به ادامه بحث هاى مربوط به معاد باز مى گردد، ویژگى هاى دیگرى را از قیامت، و همچنین علل انکار معاد را بیان مى کند، مى فرماید: «چنان نیست که دلائل معاد مخفى باشد و نتوانید به حقانیت آن پى ببرید، بلکه در حقیقت شما این دنیاى زود گذر را دوست دارید» (کَلاّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ).

* * *

«و به همین دلیل آخرت را رها مى کنید» (وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ).
دلیل اصلى انکار معاد، شک در قدرت خداوند و جمع آورى «عظام رمیم» و خاک هاى پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا است، شهوات و هوس هاى سرکش سبب مى شود که هر گونه مانع و رادعى را از سر راه خود بر دارید.
و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهى الهى، موانع و محدودیت هاى فراوانى بر سر این راه ایجاد مى کند، به انکار اصل مطلب برمى خیزید، و آخرت را به کلى رها مى سازید.
همان گونه که قبلاً نیز گفتیم یکى از علل مهم گرایش به مادیگرى و انکار مبدأ و معاد، کسب آزادى بى قید و شرط در برابر شهوات و لذات، و هر گونه گناه، مى باشد، نه تنها در گذشته که در دنیاى امروز نیز این معنى به صورت آشکارترى صادق است.
این دو آیه، در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت که مى فرمود: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ * یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ».(1)

* * *

آن گاه به بیان حال مؤمنان نیکو کار، و کافران بد کار، در آن روز پرداخته، چنین مى گوید: «صورت هائى در آن روز شاداب و خندان و نورانى و زیبا است» (وُجُوهٌ یَوْمَئِذ ناضِرَةٌ).
«ناضِرَة» از ماده «نضرة» به معنى شادابى خاصى است که بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست مى دهد که توأم با سرور و زیبائى و نورانیت است، یعنى رنگ رخساره آنها از وضع حالشان خبر مى دهد که چگونه غرق نعمت هاى الهى شده اند، در حقیقت، این شبیه چیزى است که در آیه 24 سوره «مطففین» آمده: تَعْرِفُ فِى وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیْمِ: «در صورت هاى آنها (بهشتیان) شادابى نعمت را مشاهده مى کنى».

* * *

این از نظر پاداشهاى مادى، و اما در مورد پاداشهاى روحانى آنها مى فرماید: «آنها فقط به ذات پاک پروردگارشان مى نگرند»! (إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ).
نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن، نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بى مثال، و آن کمال و جمال مطلق مى کند، و لذتى روحانى و توصیف ناپذیر به آنها دست مى دهد که یک لحظه آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر است!.
توجه داشته باشید: مقدم شدن «إِلى رَبِّها» بر «ناظِرَةٌ» افاده حصر مى کند، یعنى تنها به او مى نگرند، و نه به غیر او.
و اگر گفته شود: بهشتیان مسلماً به غیر او نیز نگاه مى کنند، مى گوئیم: اگر به غیر او نگاه مى کنند، همه را آثار او مى بینند، که نگاه کردن به اثر، نگاه به مؤثر است.
و به تعبیر دیگر در همه جا او را مى بینند، و در همه چیز قدرت و جلال و جمال او را تماشا مى کنند، لذا توجه به نعمت هاى بهشتى آنها را از نظر به ذات خداوند غافل نمى کند.
به همین دلیل، در بعضى از روایات که در تفسیر این آیه آمده است مى خوانیم: «آنها نظر به رحمت خداوند و نعمت او و ثواب او مى کنند»(2) چرا که نگاه به اینها نیز، نگاه به ذات مقدس او است.
جمعى از بى خبران، آیه فوق را اشاره به مشاهده حسى خداوند در قیامت گرفته اند و مى گویند: در آن روز، خدا را با همین چشم ظاهر مشاهده خواهند کرد!
در حالى که چنین مشاهده اى لازمه اش جسمانى بودن خداوند، و وجود در مکان و کیفیت و حالت خاص جسمانى است، و مى دانیم ذات پاکش از این آلودگى ها بر کنار است، همان گونه که در آیات مختلف قرآن، کراراً روى آن تکیه شده است از جمله در آیه 103 سوره «انعام» مى خوانیم: لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ:
«چشم ها او را نمى بیند، و او چشم ها را مى بیند» این آیه مطلق است، و هیچ اختصاص به دنیا ندارد.
عدم مشاهده حسى خداوند، واضح تر از آن است که بخواهیم بیش از این روى آن بحث کنیم، و هر کس کمترین آشنائى با قرآن و معارف اسلامى داشته باشد به این حقیقت اعتراف مى کند.
بعضى براى «ناظِرَة» تفسیر دیگرى ذکر کرده، و گفته اند: از ماده «انتظار» است، یعنى مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است، و حتى بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمى کنند، و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند.
و اگر گفته شود: این انتظار آمیخته با نوعى ناراحتى خواهد بود، در حالى که در آنجا براى مؤمنان ناراحتى وجود ندارد.
در پاسخ مى گویند: آن انتظارى آمیخته با ناراحتى است که اطمینانى به سرانجامش نباشد، ولى با وجود اطمینان، چنین انتظارى آمیخته با آرامش است.(3)
جمع میان معنى «نظر کردن» و «انتظار داشتن» نیز بعید به نظر نمى رسد; زیرا استعمال لفظ واحد در معانى متعدد جائز است، اما اگر بنا شود یکى از این دو معنى منظور باشد، ترجیح با معنى اول است.
این سخن را با حدیث پر معنائى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، فرمود: اِذا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الجَنَّةَ یَقُولُ اللّهُ تَعالى: تُرِیْدُونَ شَیْئاً أَزِیْدُکُمْ؟
فَیَقُولُونَ أَ لَمْ تَبْیَضَّ وُجُوهَنا؟ أَ لَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَ تُنْجِیْنا مِنَ النّارِ؟ قالَ: فَیَکْشِفُ اللّهُ تَعالى الحِجابَ فَما أُعْطُوا شَیْئاً أَحَبَّ اِلَیْهِمْ مِنَ النَّظَرِ اِلى رَبِّهِمْ!:

«هنگامى که اهل بهشت وارد بهشت مى شوند خداوند مى فرماید: چیز دیگرى مى خواهید بر شما بیفزایم؟
آنها مى گویند: (پروردگارا همه چیز به ما داده اى) آیا روى ما را سفید نکردى؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهائى از آتش نبخشیدى؟
در این هنگام حجاب ها کنار مى رود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مى کنند) و در آن حال چیزى محبوب تر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نیست».(4)
جالب توجه این که: در حدیثى از «انس بن مالک» از آن حضرت(صلى الله علیه وآله) آمده است که: یَنْظُرُونَ اِلى رَبِّهِمْ بِلا کَیْفِیَّة وَ لا حَدٍّ مَحْدُود وَ لا صِفَة مَعْلُومَة: «آنها به پروردگارشان مى نگرند بدون کیفیت و حدّ محدود و صفت مشخصى»!.(5)
و این حدیث تأکیدى است بر شهود باطنى نه مشاهده با چشم.

* * *

و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان، «گروهى هستند که صورت هایشان، عبوس و در هم کشیده است» (وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذ باسِرَةٌ).
«باسِرَة» از ماده «بَسر» (بر وزن نصر) به معنى چیز نارس و کار قبل از موعد است، و لذا به میوه کال نخل، «بُسر» (بر وزن عُسر) گفته مى شود، و سپس به در هم کشیدن صورت و عبوس بودن اطلاق شده است، از این جهت که عکس العملى است که انسان قبل از فرا رسیدن رنج، عذاب و ناراحتى اظهار مى دارد.
به هر حال، آنها وقتى نشانه هاى عذاب را مى نگرند، و نامه هاى اعمال خویش را خالى از حسنات، و مملوّ از سیئات، مشاهده مى کنند، سخت پریشان، محزون و اندوهگین مى شوند، و چهره در هم مى کشند.

* * *

«آنها مى دانند عذابى سخت که پشت آنها را در هم مى شکند درباره آنها انجام خواهد شد» (تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ).
بسیارى از مفسران معتقدند: «ظن» در اینجا به معنى علم است، یعنى آنها یقین به چنین عذابى پیدا مى کنند، در حالى که بعضى گفته اند: «ظن» در اینجا به همان معنى اصلى، یعنى گمان مى باشد، البته آنها اجمالاً یقین دارند عذاب مى شوند اما نسبت به چنین عذاب کمرشکن گمان دارند.(6)
«فاقِرَة» از ماده «فقرة» (بر وزن ضربة) و جمع آن «فقار» به معنى مهره هاى پشت است، بنابراین «فاقِرَة» به حادثه سنگینى مى گویند که مهره هاى پشت را در هم مى شکند، و «فقیر» را از این رو فقیر گفته اند که: گوئى پشتش شکسته است.(7)
در هر صورت، این تعبیر، کنایه از انواع مجازات هاى سنگینى است که در دوزخ در انتظار این گروه است، این گروه انتظار عذاب هاى کمرشکن را مى کشند در حالى که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقاى محبوبند اینها بدترین عذاب را دارند، و آنها برترین نعمت جسمانى و موهبت و لذت روحانى را.

* * *


1 ـ بعضى «کَلاّ» را در آیات فوق اشاره به نفى تدبر آنها در قرآن مجید دانسته اند، ولى این تفسیر صحیح نیست; زیرا همان گونه که گفتیم در آیات مربوط به قرآن، مخاطب پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و جنبه معترضه دارد، اما آیات مورد بحث ادامه اى است بر آیات گذشته پیرامون قیامت.
2 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحات 464 و 465.
3 ـ بعضى معتقدند: «نظر» به معنى «انتظار» با «الى» متعدى نمى شود، بلکه بدون حرف جرّ متعدى خواهد شد، ولى شواهدى از اشعار عرب در دست است که نشان مى دهد: «نظر» به معنى «انتظار» نیز با «الى» متعدى مى شود (به مجمع البیان، جلد 10، صفحه 398 و تفسیر قرطبى، جلد 10، صفحه 6900 مراجعه شود).
4 ـ «روح المعانى»، جلد 29، صفحه 145.
5 ـ تفسیر «المیزان»، جلد 20، صفحه 204.
6 ـ از جمله شواهدى که براى این موضوع آورده اند این است که: اگر «ظن» به معنى «علم» باشد، «أَنْ» بعد از آن باید «مخففه از مثقله» باشد، در حالى که «أَنْ» در آیه مورد بحث مصدریه است به قرینه این که نصب داده است.
7 ـ «فاقِرَة» صفت براى موصوف محذوفى است، و در تقدیر «داهیة فاقرة» مى باشد، و «تَظُنُّ» فعل است که فاعل آن «وُجُوه» است، و در تقدیر «ارباب الوجوه» یا «ذوات الوجوه» مى باشد.
سوره قیامت/ آیه 20- 25 سوره قیامت/ آیه 26- 30
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma