اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 24
شأن نزول: یک حدیث پر معنى


از آنجا که در آیات گذشته، فرمان به اطاعت بى قید و شرط خدا و رسولش آمده بود، و از آنجا که یکى از موانع مهم این راه، علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در آیات مورد بحث، به مسلمانان در این زمینه هشدار مى دهد.
نخست، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوّاً لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ).
نشانه هاى این عداوت کم نیست.
گاه مى خواهید اقدام به کار مثبتى همچون هجرت کنید، دامان شما را مى گیرند و مانع این فیض عظیم مى شوند، و گاه انتظار مرگ شما را مى کشند تا ثروت شما را تملک کنند، و مانند اینها.
بدون شک، نه همه فرزندان چنینند، و نه همه همسران، و لذا در آیه با تعبیر «مِن» تبعیضیه، به همین معنى اشاره مى کند، که تنها بعضى از آنها چنین اند، مراقب آنها باشید.
این دشمنى، گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است، و گاه به راستى با نیت سوء و قصد عداوت انجام مى گیرد، و یا به قصد منافع خویشتن.
مهم این است: وقتى انسان بر سر دوراهى قرار مى گیرد، که راهى به سوى خدا مى رود و راهى به سوى زن و فرزند، و این دو احیاناً از هم جدا شده اند، باید در تصمیم گیرى تردید به خود راه ندهد، رضاى حق را بر همه چیز مقدم بشمارد; زیرا نجات دنیا و آخرت در آن است.
لذا در آیه 23 سوره «توبه» مى خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ:
«اى کسانى که ایمان آورده اید پدران و برادرانتان را دوستان خود قرار ندهید اگر آنها کفر را بر ایمان مقدم بشمرند، و هر کس از شما آنها را دوست دارد ظالم و ستمگر است».
ولى، از آنجا که ممکن است این دستور، بهانه اى براى خشونت، انتقام جوئى و افراط از ناحیه پدران و همسران گردد، بلافاصله در ذیل آیه، براى تعدیل آنها مى فرماید: «و اگر عفو کنید، صرف نظر نمائید و ببخشید خداوند نیز شما را مشمول عفو و رحمتش قرار مى دهد; چرا که خدا غفور و رحیم است» (وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
بنابراین، اگر آنها از کار خود پشیمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند، و یا بعد از هجرت به شما پیوستند، آنها را از خود نرانید، عفو و گذشت پیشه کنید، همان طور که انتظار دارید خدا هم با شما چنین کند.
در داستان افک «عایشه» در تفسیر سوره «نور» مى خوانیم: هنگامى که کار شایعه سازان در «مدینه» بالا گرفت، بعضى از مؤمنان که بستگانشان در صف شایعه سازان بودند سوگند یاد کردند، هرگونه کمک مالى را از آنها قطع کنند، آیه 22 همان سوره نازل شد و گفت: «آنها که داراى برترى مالى و وسعت زندگى هستند، نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان، مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند آنها باید عفو کنند و صرف نظر نمایند»:
أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ: «آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد»؟!
در این که فرق میان «عفو»، «صفح» و «غفران» چیست؟ با توجه به مفهوم لغوى آنها روشن مى شود که، سلسله مراتب بخشش گناه را بیان مى کند; زیرا «عفو» به معنى صرف نظر کردن از مجازات است، و «صفح» مرتبه بالاترى است یعنى ترک هرگونه سرزنش، و «غفران» به معنى پوشاندن گناه و به فراموشى سپردن آن است.
به این ترتیب، افراد با ایمان در عین قاطعیت در حفظ اصول اعتقادى خویش، و عدم تسلیم در مقابل زن و فرزندانى که آنها را به راه خطا دعوت مى کنند، باید تا آنجا که مى توانند در تمام مراحل، از محبت و عفو و گذشت دریغ ندارند، که همه اینها وسیله اى است براى تربیت و باز گرداندن آنان به خط اطاعت خداوند.

* * *

در آیه بعد، به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده، مى فرماید: «اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش شما هستند» (إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ).
و اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید، «اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود» (وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ).
در آیه گذشته، تنها سخن از عداوت «بعضى» از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود، که او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته، به گناه، و گاهى به کفر مى کشانند، ولى، در اینجا سخن از «همه» فرزندان و اموال است، که وسیله آزمایش انسانند.
در واقع، خداوند براى تربیت انسان، دائماً او را در کوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد، و با امور مختلفى او را مى آزماید، اما این دو (اموال و فرزندان)، مهم ترین وسائل امتحان او را تشکیل مى دهند; چرا که جاذبه اموال از یکسو، و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مى کند که، در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گیرد.
تعبیر به «إِنَّما» که معمولاً براى حصر آورده مى شود، نشان مى دهد: این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر، وسیله امتحان است، و به همین دلیل، در روایتى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:
لایَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ» لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلاّ وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلى فِتْنَة، وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ یَقُولُ: «وَ اعْلَمُوا إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»:
«هیچ کس از شما نگوید خداوندا، از امتحان و آزمایش به تو پناه مى برم; چرا که هر کس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولاً طبیعت زندگى دنیا، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) و لکن کسى که مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد، چه این که خداوند مى گوید: «بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است».(1)
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه 28 سوره «انفال» دیده مى شود (آنچه در ذیل کلام امیر مؤمنان على (علیه السلام) و روایت فوق، ذکر شده تعبیرى است که در سوره «انفال» آمده است، دقت کنید).
بسیارى از مفسران و محدثان در اینجا نقل کرده اند: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر فراز منبر مشغول خطبه بود، حسن و حسین(علیهما السلام) که آن روز دو کودک بودند وارد شدند، در حالى که پیراهن هاى سرخى به تن داشتند، گاه به هنگام راه رفتن لغزش پیدا کرده مى افتادند، همین که چشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آنها افتاد خطبه خود را قطع کرده، از منبر فرود آمد، آنها را در بغل گرفت، بر فراز منبر برد، و بر دامان خود نشانید و بعد فرمود: خداوند عزّوجلّ درست فرموده است که: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» من هنگامى که نظر به این دو کودک کردم که راه مى روند و مى لغزند، شکیبائى نکردم تا گفتارم را قطع نمودم و آنها را برداشتم، و بعد از آن به خطبه خود ادامه داد. (2)
باید توجه داشت: «فتنه» و آزمایش، گاه آزمون خیر است، و گاه آزمون شرّ، و در اینجا مى تواند آزمون خیر باشد، به این معنى که خدا مى خواهد پیامبرش را بیازماید که، به هنگام اشتغال به خطبه، آن هم بر فراز منبر، آیا ممکن است از حال این دو فرزند که جگر گوشه هاى زهرا(علیها السلام) هستند و هر کدام در آینده مقام والائى خواهند داشت غافل گردد؟ یا ابهت و شکوه خطبه مانع از ابراز عاطفه و محبت نخواهد گشت؟ و گرنه، مسلّم است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از یاد خدا و انجام مسئولیت سنگین تبلیغ و هدایت به خاطر محبت فرزندان هرگز غافل نمى شد.
به هر حال، این عمل پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدارى بود به همه مسلمانان، تا موقعیت این دو فرزند على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) را بشناسند.
لذا، در حدیثى که در منابع معروف اهل سنت نقل شده مى خوانیم: «براء ابن عازب» (صحابى معروف) مى گوید:
رَأَیْتُ الْحَسَنَ بْنِ عَلِىٍّ عَلى عاتِقِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) وَ هوَ یَقُولُ: أَللّهُمَّ إِنِّى أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ: «حسن بن على را بر شانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دیدم در حالى که مى فرمود: خدایا من او را دوست مى دارم تو هم او را دوست بدار».(3)
در روایات دیگر آمده: گاه حسین(علیه السلام) مى آمد و به هنگام سجده بر دوش پیامبر(صلى الله علیه وآله) بالا مى رفت و حضرت مانع او نمى شد!(4) و اینها همه بیانگر عظمت مقام این دو امام بزرگ است.

* * *

در سومین آیه، به عنوان نتیجه گیرى مى فرماید: «اکنون که چنین است تقواى الهى پیشه کنید آن قدر که در توان دارید، و فرمان هاى او را بشنوید و اطاعت کنید، و در راه او انفاق نمائید که براى شما بهتر است» (فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ).
نخست، دستور به اجتناب از گناهان مى دهد (چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است)، پس از آن، دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات، به خصوص روى مسأله انفاق که از مهم ترین آزمایش هاى الهى است تکیه مى کند، و سرانجام هم مى گوید: سود تمام اینها عائد خود شما مى شود.
بعضى از مفسران «خَیْراً» را به معنى «مال» تفسیر کرده اند، که وسیله نیل به کارهاى مثبت است، همان گونه که در آیه وصیت نیز به همین معنى آمده است: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ: «بر شما مقرر شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد، اگر خیرى از خود به یادگار گذاشته، براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند».(5)
جمعى نیز «خیر» را به معنى گسترده اى تفسیر کرده، و آن را قید «انفاق» ندانسته، بلکه به کل آیه مربوط مى دانند، و مى گویند: منظور این است: اطاعت تمام این اوامر به سود شما است، (این تفسیر مناسب تر به نظر مى رسد).(6)
ذکر این نکته نیز لازم است که: دستور به تقوا به مقدار توانائى، هیچ منافاتى با آیه 102 سوره «آل عمران» ندارد که مى گوید: اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ: «آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است از خدا بپرهیزید» بلکه، این دو مکمّل یکدیگرند; چرا که در یکجا مى گوید: «تا آنجا که در توان دارید تقوا پیشه کنید» و در جاى دیگر مى گوید: «حق تقوا را اداء کنید» مسلّم است: ادا کردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانائى انسان است; زیرا تکلیف ما لا یطاق معنى ندارد، هدف این است که، انسان آخرین کوشش خود را در این طریق به کار گیرد.
بنابراین، کسانى که آیه مورد بحث را ناسخ آیه سوره «آل عمران» دانسته اند در اشتباهند.
و در پایان آیه به عنوان تأکیدى بر مسأله انفاق مى فرماید: «و آنها که از بخل و حرص خویش مصون بمانند رستگار و پیروزند» (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
«شُحّ» به معنى بخل توأم با حرص است، و مى دانیم: این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان، و بزرگترین سد راه انفاق و کارهاى خیر است، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا کند، و در خودسازى و تهذیب نفس بکوشد و از این دو رذیله نجات یابد، سعادت خود را تضمین کرده است.
گر چه، در بعضى از روایات از امام صادق(علیه السلام) آمده است: مَنْ أَدَّى الزَّکاةَ فَقَدْ وَقى شُحَّ نَفْسِهِ: «کسى که زکات را بپردازد از بخل و حرص رهائى یافته»(7)ولى، روشن است این یکى از مصداق هاى زنده ترک بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.
در حدیث دیگرى مى خوانیم: امام صادق(علیه السلام) از شب تا صبح طواف خانه خدا به جا مى آورد و پیوسته مى فرمود: أللّهُمَّ قِ شُحَّ نَفْسِى: «خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار».
یکى از یارانش عرض مى کند: فدایت شوم، امشب غیر از این دعا، دعاى دیگرى از شما نشنیدم، فرمود: چه چیز از بخل و حرص نفس مهم تر است در حالى که خداوند مى فرماید: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».(8)

* * *

سپس، براى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شح نفس، مى فرماید: «اگر شما به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مشمول آمرزش خویش مى گرداند، و خدا شکرگزار و بردبار است» (إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ).
چه تعبیر عجیبى، که بارها در قرآن مجید در مورد «انفاق فى سبیل اللّه» تکرار شده، خدائى که آفریننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمت ها، و مالک اصلى همه ملک ها است، از ما وام مى طلبد! و در برابر آن وعده «اجر مضاعف» و آمرزش مى دهد، و نیز از ما تشکر مى کند، لطف و محبت، بالاتر از این تصور نمى شود، و بزرگوارى و رحمت، فراتر از این ممکن نیست، ما چه هستیم و چه داریم که به او وام دهیم؟ و تازه، چرا این همه پاداش عظیم بگیریم؟!
اینها همه، نشانه اهمیت مسأله انفاق از یکسو و لطف بى پایان خدا درباره بندگان از سوى دیگر نیست؟
«قَرْض» در اصل به معنى قطع کردن و بریدن است، و چون با واژه «حَسَن» همراه شود، اشاره به جدا کردن مال از خویشتن و دادن آن در راه خیر است.
«یُضاعِفْهُ» از ماده «ضِعف» (بر وزن شعر) چنان که قبلاً هم گفته ایم، تنها به معنى دو برابر نیست، بلکه چندین برابر را نیز شامل مى شود، که در مورد «انفاق» تا هفتصد برابر، و بیش از آن، در قرآن آمده است!.(9)
ضمناً، جمله «یَغْفِرْ لَکُمْ» دلیل بر این است که: انفاق، یکى از عوامل آمرزش گناه است.
تعبیر به «شَکُور» که یکى از اوصاف خدا است، دلیل بر این است که: خداوند از بندگانش به وسیله پاداش هاى عظیم، تشکر مى کند، و «حَلِیم» بودن او، اشاره به مسأله آمرزش گناهان، و عدم تعجیل در عقوبت بندگان است.

* * *

و بالاخره، در آخرین آیه مى فرماید: «او آگاه از پنهان و آشکار است و قدرتمند و حکیم است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
از اعمال بندگان مخصوصاً انفاق هاى آنها، در نهان و آشکار، با خبر است، و اگر از آنها تقاضاى وامى مى کند، نه به خاطر نیاز و عدم قدرت است، که به خاطر کمال لطف و محبت است، و اگر این همه پاداش در برابر انفاق ها به آنها وعده مى دهد، این نیز مقتضاى حکمت او است.
و به این ترتیب، اوصاف پنجگانه خداوند که در این آیه و آیه قبل به آن اشاره شده، همگى نوعى ارتباط با مسأله انفاق در راه او دارد، ولى توجه به این صفات پنجگانه خداوند، علاوه بر مسأله تشویق به انفاق، انسان را در مسأله اطاعت پروردگار به طور کلى، و خوددارى از هرگونه گناه مصمم تر مى کند و به او قوت قلب و نیروى اراده و روح تقوا مى بخشد.

* * *


1 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 93.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 301، ذیل آیات مورد بحث ـ همین حدیث را «قرطبى» در تفسیر خود و «روح المعانى»، «فى ظلال» و «المیزان» با تفاوت هاى مختصرى نقل کرده اند.
3 ـ «صحیح مسلم»، جلد 4، صفحه 1883، باب «فضائل الحسن و الحسین»(علیهما السلام)، حدیث 58.
4 ـ «بحار الانوار»، جلد 43، صفحه 296، حدیث 57.
5 ـ بقره، آیه 180.
6 ـ بنا بر تفسیر اول «خَیْراً» مفعول «أَنْفِقُوا» است، و بنا بر تفسیر دوم خبر است براى فعل مقدرى و در تقدیر چنین است: «یکن خیراً لکم».
7 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 301.
8 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 346.
9 ـ بقره، آیه 261.
شأن نزول: یک حدیث پر معنى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma