آنها که دو سهم از رحمت الهى دارند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
شأن نزول: رابطه تقوا و روشن بینى


از آنجا که در آیات گذشته، سخن از اهل کتاب و مسیحیان در میان بود، آیات مورد بحث، تکمیلى است بر آنچه در آیات قبل آمده است:
نخست مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، تقواى الهى پیشه کنید و ایمان به رسول او بیاورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).
در این که مخاطب در این آیه کیست؟ در میان مفسران دو قول است:
اول این که: مخاطب، مؤمنانند، منتهى به آنها گفته مى شود که ایمان ظاهرى کافى نیست، بلکه باید ایمانى عمیق، توأم با تقوى در عمل داشته باشند، تا پاداشهاى متعددى را که در ذیل آیه مى آید به دست آوردند.
دیگر این که: مخاطب، مؤمنان اهل کتابند، یعنى اى کسانى که به انبیاء و کتب پیشین ایمان آورده اید، به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ایمان بیاورید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول انواع پاداشهاى او شوید.
آنچه مى تواند شاهدى بر تفسیر دوم باشد، همان پاداش مضاعفى است که در ذیل آیه آمده، پاداشى براى ایمان به انبیاى پیشین، و پاداشى براى ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله).
ولى این تفسیر، علاوه بر این که با آیه بعد ـ چنان که توضیح خواهیم داد ـ سازگار نیست، با شأن نزول آیه، و همچنین با اطلاق «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» نیز هماهنگ نمى باشد.
بنابراین، باید قبول کرد که مخاطب، همه مؤمنانى هستند که در ظاهر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پذیرفته بودند ولى هنوز ایمان راسخ، ایمانى که اعماق جان آنها را روشن کند و در اعمال آنها ظاهر شود، پیدا نکرده بودند.
سپس، در دنباله آیه، به سه موهبت بزرگ که در سایه ایمان عمیق و تقوا حاصل مى شود، اشاره کرده، مى فرماید: «اگر چنین کنید، خداوند دو سهم و نصیب از رحمتش به شما مى دهد، و به شما نور و روشنائى مى بخشد، نورى که در پرتو آن راه زندگى را پیدا کنید، و شما را مى بخشد، و خداوند غفور و رحیم است» (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
«کِفل» (بر وزن طفل) به معنى بهره اى است که نیاز انسان را بر طرف کند، و ضامن را از این رو «کفیل» گویند که، مشکل طرف مقابل را کفایت کرده و بهره و نصیب او را به او مى دهد.(1)
به هر حال، منظور از این دو بهره، همان است که در آیه 201 سوره «بقره» آمده: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً: «خداوندا در دنیا به ما نیکى مرحمت فرما، و در آخرت نیز نیکى عنایت کن».
این احتمال نیز داده شده است که، این دو بهره: یکى، براى ایمان به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، و دیگرى، براى ایمان به انبیاى پیشین; چرا که هر مسلمانى موظف است به همه انبیاى گذشته و کتب آسمانى آنها مؤمن باشد، و همه را محترم بشمارد.
بعضى نیز، گفته اند: منظور اجرهاى پى در پى و مضاعف و مداوم است، جمع میان این معانى نیز ممکن است.
در مورد دومین پاداش آنها (وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِه) بعضى از مفسران گفته اند: منظور، همان «نور ایمان» است که در قیامت، در پیش روى مؤمنان و از سمت راست آنها حرکت مى کند، و ظلمات محشر را با آن مى شکافند، و به سوى بهشت و سعادت ابدى پیش مى روند، چنان که در آیه 12 همین سوره آمده است «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ».
در حالى که بعضى دیگر، آن را اشاره به «نور قرآن» مى دانند که در دنیا به سراغ مؤمنان مى آید، چنان که در آیه 15 «مائده» مى خوانیم: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ: «از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد».
ولى ظاهر، این است که آیه، مفهوم مطلق و گسترده اى دارد، نه اختصاصى به دنیا دارد، و نه آخرت، و به تعبیر دیگر، ایمان و تقوى سبب مى شود که حجابها از قلب مؤمن بر چیده شود، و چهره حقایق را بى پرده ببیند، و در پرتو آن روشن بینى خاصى، نصیب او مى شود که افراد بى ایمان از آن محرومند.
و این که: در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است: منظور از «نور» در آیه فوق امام معصومى است که مردم به او اقتداء کنند، در حقیقت بیان یکى از مصداقهاى روشن است.(2)
و بالاخره سومین پاداش مؤمنان پرهیزگار، همان «غفران و آمرزش گناهان» است، چرا که بدون آن، هیچ موهبتى براى انسان گوارا نیست، نخست، باید ایمن از عذاب الهى گردد و سپس با نور ایمان و تقوا، راه خویش را پیدا کند، و سرانجام به رحمت مضاعف الهى نائل گردد.

* * *

آیه بعد، که آخرین آیه این سوره است بیان دلیلى است براى آنچه در آیه قبل آمده، مى فرماید: «این پاداشهاى مضاعف الهى، علاوه بر نورانیت و مغفرت به خاطر آن است که اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزى از فضل الهى نیستند و این که فضل و رحمت، همه به دست او است، و به هر کس بخواهد مى بخشد و خداوند داراى فضل و رحمت عظیم است» (لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلاّ یَقْدِرُونَ عَلى شَىْء مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).(3)
این پاسخى است به آنها که مى گفتند: خداوند به گروهى از اهل کتاب که ایمان به محمّد(صلى الله علیه وآله) آورده اند (طبق عقیده مسلمانان) دو پاداش مى دهد، بنابراین ما که ایمان به او نیاورده ایم داراى یک پاداشیم، همانند دیگر مسلمانان!
قرآن به آنها پاسخ مى گوید که: مسلمانان عموماً داراى دو پاداشند، چرا که همه آنها ایمان به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و تمام انبیاء پیشین دارند و اما گروهى از اهل کتاب که ایمان نیاورده اند، هیچ سهمى ندارند، تا بدانند که رحمت الهى در اختیار آنان نیست که به هر کس بخواهند بدهند و از هر کس بخواهند دریغ دارند!
این آیه ضمناً، مى تواند پاسخى به بلندپروازیها و ادعاهاى بى اساس گروهى از یهود و نصارى باشد که: بهشت و رحمت الهى را منحصر به خود مى دانستند، و دیگران را از آن محروم مى پنداشتند: وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ: «آنها گفتند هیچ کس داخل بهشت نمى شود مگر این که یهودى یا نصرانى باشد! این آرزوى آنها است ، بگو اگر راست مى گوئید، دلیل خود را بیاورید»؟!(4)

* * *


1 ـ بعضى معتقدند: این واژه از «کَفَل» (بر وزن دَکَل) گرفته شده، و آن چیزى است که بر «کفل» (قسمت آخر پشت) چهارپایان مى نهند، تا شخصى که بر مرکب سوار مى شود، نیفتد، و لذا به هر چیزى که مایه نگهدارى باشد «کفل» گفته مى شود، و اگر به ضامن «کفیل» مى گویند، به خاطر همین معنى است (ابوالفتوح رازى، ذیل آیات مورد بحث) ولى از «راغب» استفاده مى شود که، این واژه، دو معنى دارد: یک معنى مطلوب، که همان معنى اول است و معنى دیگر، شىء پست و بى ارزش است، تشبیه به «کفل» چهارپایان، چرا که هر کس آنجا سوار شود، بیم سقوط او مى رود (دقت کنید).
2 ـ این روایات در «نور الثقلین»، جلد 5، صفحات 252 و 253 نقل شده است.
3 ـ در این که: «لا» در «لِئَلاّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتاب» زائده است یا اصلى؟ در میان مفسران گفتگو است، بسیارى «لا» را زائده و براى تأکید مى دانند (چنان که در بالا گفتیم) و بنابر این که: «لا» اصلى باشد معانى گوناگونى براى آیه ذکر شده، از جمله این که: منظور این است که اهل کتاب بدانند: آنها هم اگر ایمان و اسلام را پذیرا شوند مى توانند فضل الهى را براى خود فراهم سازند (و به تعبیر دیگر در اینجا نفى در نفى به معنى اثبات مى شود).
یا این که: ما این همه مواهب را به مسلمانان دادیم تا اهل کتاب تصور نکنند مسلمین بهره اى از فضل الهى ندارند، ولى با توجه به ذیل آیه که مى گوید: «وَ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ» و همچنین شأن نزولى که در بالا آورده ایم زائده بودن «لا» مناسبتر به نظر مى رسد، بلکه به عقیده بعضى، در تمام مواردى که جمله مشتمل بر معنى نفى باشد، «لا» زائده خواهد بود، مانند «ما مَنَعَکَ أَلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ» (اعراف، 12) «وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لایُؤْمِنُونَ» (انعام، 109) (دقت کنید).
4 ـ بقره، آیه 111.
شأن نزول: رابطه تقوا و روشن بینى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma