واقعه عظیم!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره واقعه/ آیه 1- 14 سوره واقعه/ آیه 15- 26


مسائل مربوط به قیامت، در قرآن مجید معمولاً با ذکر حوادث عظیم و انقلابى و کوبنده در آغاز آن توأم است، و این در بسیارى از سوره هاى قرآن که بحث از قیامت مى کند، کاملاً به چشم مى خورد، در این سوره که بر محور معاد دور مى زند نیز، همین معنى کاملاً در نخستین آیاتش، مشهود است.
در آغاز مى فرماید: «هنگامى که واقعه عظیم قیامت بر پا شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).(1)

* * *

«هیچ کس نمى تواند آن را انکار کند» (لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ).
چرا که حوادث پیش از آن به قدرى عظیم و شدید است که، آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار مى شود.
«واقِعَة» به صورت سربسته، اشاره به مسأله رستاخیز است، و از آنجا که وقوعش حتمى است، از آن تعبیر به «واقعه» شده، و حتى بعضى آن را یکى از نامهاى قیامت شمرده اند.
واژه «کاذِبَة» را در اینجا بعضى به معنى مصدرى گرفته اند، اشاره به این که: وقوع قیامت آنچنان ظاهر و آشکار خواهد بود که هیچ گونه جاى تکذیب و گفتگو ندارد، بعضى نیز آن را به معنى ظاهریش که اسم فاعل است تفسیرکرده اند، و گفته اند: در برابر وقوع رستاخیز، تکذیب کننده اى وجود نخواهد داشت.(2)

* * *

به هر حال، رستاخیز نه تنها با دگرگونى کائنات توأم است، بلکه انسانها هم دگرگون مى شوند، همان گونه که در آیه بعد مى فرماید: «گروهى را پائین مى آورد و گروهى را بالا مى برد»! (خافِضَةٌ رافِعَةٌ).(3)
مستکبران گردنکش، و ظالمان صدرنشین، سقوط مى کنند، و مستضعفان مؤمن و صالح، بر اوج قله افتخار قرار مى گیرند، عزیزان بى دلیل، ذلیل مى شوند، و محرومان بى جهت، عزیز مى گردند، گروهى در قعر جهنم، سقوط مى کنند، و گروه دیگرى در اعلا علیّین بهشت، جاى مى گیرند، و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهى!
و لذا در روایتى از امام على بن الحسین(علیهما السلام) مى خوانیم: که در تفسیر این آیه فرمود: «خافِضَةٌ»: خَفَضَتْ وَ اللّهِ بِأَعْداءِ اللّهِ فِى النّارِ، «رافِعَةٌ»: رَفَعَتْ وَ اللّهِ أَوْلِیاءَ اللّهِ إِلَى الْجَنَّةِ: «رستاخیز «خافضه» است; چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط مى کند، و «رافعه» است; چرا که به خدا سوگند اولیاء الله را به بهشت بالا مى برد»!.(4)

* * *

آنگاه، به توصیف بیشترى در این زمینه پرداخته مى گوید: «این در هنگامى است که زمین به شدت به لرزه درآید» (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً).

* * *

این زلزله به قدرى عظیم و شدید است که، «کوهها در هم کوبیده و خرد مى شود» (وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً).

* * *

«و به صورت غبار پراکنده اى در مى آید» (فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً).
«رُجَّت» از ماده «رج» (بر وزن حج) به معنى «حرکت دادن شدید» است و «رَجْرَجَة» به «اضطراب» گفته مى شود.
«بُسَّت» از ماده «بس» (بر وزن حج) در اصل به معنى «نرم کردن آرد به وسیله آب» است.
«هَباء» به معنى «غبار» است و «مُنْبَث» به معنى «پراکنده»، بعضى گفته اند: «هَباء» آن غبارهاى بسیار کوچکى است که در فضا معلق است و در حال عادى دیده نمى شود، مگر زمانى که نور آفتاب از روزنه اى به درون محل تاریکى بتابد.
اکنون، باید اندیشید: آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که، مى تواند کوههاى عظیم را که در صلابت و استحکام ضرب المثل اند، آنچنان متلاشى کند که، تبدیل به غبار پراکنده کند، و فریادى که از این انفجار عظیم برمى خیزد از آن هم وحشتناکتر است.
به هر حال، در آیات قرآن درباره وضع کوهها در آستانه قیامت تعبیرات گوناگونى دیده مى شود که، در حقیقت مراحل مختلف انفجار عظیم کوهها را نشان مى دهد.
گاه، مى گوید: «کوهها به حرکت در مى آیند» (وَ تَسِیْرُ الْجِبالُ سَیْراً).(5)
و گاه، مى گوید: «کوهها از جا کنده مى شوند» (وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ).(6)
و گاه، مى فرماید: «برداشته مى شوند و در هم کوبیده مى شوند» (فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً).(7)
و زمانى مى گوید: «به تلى از شن متراکم تبدیل خواهند شد» (وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثِیباً مَهِیْلاً).(8)
و گاه، مى فرماید: «به صورت غبار پراکنده اى در مى آیند»! (آیه مورد بحث).
و سرانجام مى گوید: «همچون پشم زده شده اى در فضا پخش مى شوند» (که تنها رنگى از آن دیده مى شود) (وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ).(9) البته، هیچ کس جز خدا دقیقاً نمى داند مسیر این حوادث چگونه است؟ و شاید با الفاظ و در قالب سخنان ما قابل توصیف نباشد، ولى این اشارات پرمعنى، همگى حاکى از عظمت این انفجار بزرگ است.

* * *

بعد از بیان وقوع این واقعه عظیم، و رستاخیز بزرگ، به چگونگى حال مردم در آن روز پرداخته، و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده، مى گوید: «و شما در آن روز سه دسته خواهید بود» (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً).
مى دانیم «زوج» همیشه به جنس مذکر و مؤنث گفته نمى شود، بلکه به امورى که قرین هم هستند نیز زوج اطلاق مى شود، و از آنجا که اصنافى از مردم در قیامت و حشر و نشر، قرین یکدیگرند، به آنها ازواج اطلاق شده است.

* * *

در مورد دسته اول مى فرماید: «نخست اصحاب میمنه هستند، چه اصحاب میمنه اى»؟! (فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ).(10)
منظور از «أَصْحابُ الْمَیْمَنَة» کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند، و این امر در قیامت رمزى و نشانه اى براى مؤمنان نیکوکار و اهل نجات است، چنان که بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده.
یا این که «مَیْمَنَة» از ماده «یمن» به معنى «سعادت و خوشبختى» گرفته شده، و به این ترتیب گروه اول، گروه سعادتمندان و خوشبختانند.
و با توجه به این که، در آیه بعد، گروه دوم را به عنوان «أَصْحابُ الْمَشْئَمَة» (از ماده «شوم» معرفى مى کند، مناسب همین تفسیر اخیر است).(11)
تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَة» (چه گروه خوشبختى؟)، براى بیان این حقیقت است که، حد و نهایتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نیست، و این بالاترین توصیفى است که در این گونه موارد امکان دارد، مثل این است که مى گوئیم: «فلان کس انسان است، چه انسانى»؟!

* * *

پس از آن به ذکر گروه دوم، پرداخته، مى افزاید: «گروه دیگرى اصحاب شوم هستند چه اصحاب شومى»؟! (وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ).
گروهى بدبخت، تیره روز، بیچاره و بینوا، که نامه هاى اعمالشان را به دست چپشان مى دهند، که خود نشانه و رمزى است براى تیره بختى و جرم و جنایت آنها.
تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَة» نیز در اینجا نهایت بدبختى و شقاوت آنها را منعکس مى سازد.

* * *

سرانجام گروه سوم را چنین توصیف مى کند: «و پیشگامانِ پیشگام» (وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ).(12)

* * *

«آنها مقربانند»! (أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ). «سابِقُون» کسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدم اند، آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، امام و پیشواى خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوندِ بزرگند.
بنابراین، اگر بعضى از مفسران پیشگام بودن آنها را تنها به سبقت در «طاعة الله» (اطاعت خدا) یا نمازهاى پنجگانه، یا جهاد، یا هجرت، یا توبه، و امثال آن تفسیر کرده اند، هر کدام گوشه اى از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده اند، و گرنه این کلمه، اینها، و غیر اینها از خیرات و برکات را، شامل مى شود، و نیز اگر در روایات اسلامى گاه «سابقون» به چهار نفر «هابیل»، «مؤمن آل فرعون» و «حبیب نجار» که هر کدام در امّت خود پیشگام بودند، و همچنین «امیر مؤمنان على بن ابى طالب»(علیه السلام) که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهاى روشن آن است، و به معنى محدود ساختن مفهوم آیه نیست.(13)
در حدیث دیگرى آمده است: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: أَ تَدْرُونَ مَنِ السّابِقُونَ إِلى ظِلِّ اللّهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ؟: «آیا مى دانید چه کسانى پیشگامان به سوى سایه لطف پروردگار در قیامتند»؟!
اصحاب عرض کردند: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: الَّذِینَ إِذْ أُعْطُوا الْحَقَّ قَبِلُوهُ، وَ إِذا سَأَلُوهُ بَذَلُوهُ، وَ حَکَمُوا لِلنّاسِ کَحُکْمِهِمْ لِأَنْفُسِهِمْ: «آنها کسانى هستند که وقتى حق به آنها داده شود، پذیرا مى گردند، و هنگامى که از حق سؤال شوند، آن را در اختیار مى گذارند، و درباره مردم، آنگونه حکم مى کنند که درباره خودشان»!.(14)
در بعضى از روایات نیز به پیامبران مرسل و غیر مرسل تفسیر شده است.(15) در حدیثى نیز مى خوانیم: «ابن عباس» مى گوید: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره این آیه سؤال کردم، فرمود: جبرئیل به من چنین گفته است: ذلِکَ عَلِىٌّ(علیه السلام) وَ شِیْعَتُهُ هُمُ السّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ، المُقَرَّبُونَ مِنَ اللّهِ بِکَرامَتِهِ لَهُمْ: «آنها على(علیه السلام) و پیروان او هستند که، پیشگامان به سوى بهشت و مقربان درگاه خدایند، به خاطر احترامى که خدا براى آنها قائل شده است».(16)
ولى، اینها نیز در حقیقت بیان مصداقهاى روشنى از مفهوم گسترده فوق است، مفهومى که همه پیشگامان را در هر امت و ملتى شامل مى شود.

* * *

سپس در یک جمله کوتاه، مقام والاى مقربان را روشن ساخته، مى گوید: «مقربان در باغهاى پر نعمت بهشتند» (فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ).(17)
تعبیر به «جَنّاتِ النَّعِیمِ» انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مى شود.
ضمناً، این تعبیر مى تواند اشاره به این باشد که، باغهاى بهشت تنها کانون نعمت است، بر خلاف باغهاى دنیا که گاه وسیله زندگى و زحمت است، همان گونه که حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است; زیرا مقام والایشان در این دنیا، توأم با مسئولیتهائى است، در حالى که در سراى دیگر تنها مایه نعمت است.
بدیهى است منظور از «قرب» در اینجا «قرب مقامى» است نه «قرب مکانى»; چرا که خداوند مکان ندارد و از ما به ما نزدیکتر است.

* * *

آیه بعد، به چگونگى تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت، اشاره کرده، مى گوید: «گروه کثیرى از امتهاى نخستین اند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ).

* * *

«و گروه اندکى از امت آخرین» (وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ).
«ثُلّة» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى «قطعه مجتمع از پشم» است، سپس به معنى جماعت و گروه به کار رفته است.
بعضى نیز آن را از «ثَلَّ عَرْشُهُ» (تختش فرو ریخت و حکومتش قطع شد) گرفته و آن را به معنى «قَطَعَهُ» مى دانند، و در اینجا به قرینه مقابله با «وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» به معنى قطعه عظیم است.
طبق این دو آیه، گروه زیادى از مقربان از امتهاى پیشینند، و تنها کمى از آنها از امت محمّد(صلى الله علیه وآله) مى باشند.
ممکن است در اینجا این سؤال پیش بیاید که، چگونه این مسأله با اهمیت فوق العاده امت اسلامى سازگار است؟ با این که خدا آنها را بهترین امت خطاب کرده و فرموده: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّة...».(18)
پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى شود: نخست این که، منظور از مقربان همان سابقون و پیشگامان در ایمانند، مسلم است که در امت اسلامى پیشگامان در پذیرش اسلام در صدر اول، گروه اندکى بودند که نخستین آنها از مردان «على»(علیه السلام) و از زنان «خدیجه» بود، در حالى که کثرت پیامبران پیشین و تعداد امتهاى آنها و وجود پیشگامان در هر امت، سبب مى شود که آنها از نظر تعداد فزونى یابند.
دیگر این که، کثرت عددى دلیل بر کثرت کیفى نیست، و به تعبیر دیگر ممکن است تعداد سابقون این امت کمتر باشند، ولى از نظر مقام بسیار برتر، همان گونه که در میان خود پیامبران نیز تفاوت است: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض: «ما بعضى از رسولان را بر بعض دیگرى برترى دادیم».(19)
ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد که، ممکن است بعضى از مؤمنان در زمره پیشگامان در ایمان نباشند، اما داراى صفات و ویژگیهاى دیگرى باشند که، آنها را همردیف سابقون قرار مى دهد، و از نظر پاداش و اجر همردیف آنها هستند، لذا در بعضى از روایات از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده: نَحْنُ السّابِقُونَ السّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ: «ما پیشگامان پیشگام، و ما آخرون هستیم».(20)
و در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که، به جمعى از پیروان خود خطاب کرد فرمود: أَنْتُمُ السّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ، وَ السّابِقوُنَ الْآخِرُونَ، وَ السّابِقُونَ فِى الدُّنْیا إِلى وِلایَتِنا، وَ فِى الْآخِرَةِ إِلَى الْجَنَّةِ: «شما سابقون نخستین و سابقون آخرین هستید، در دنیا پیشگام در ولایت ما بودید و در آخرت پیشگام در بهشتید».(21)
این نکته نیز لازم به یادآورى است که، بعضى تعبیر به «اولین» و «آخرین» را به «اولین امت اسلام» و «آخرین امت اسلام» تفسیر کرده اند، طبق این تفسیر همه مقربان از امت اسلامند.
اما این تفسیر، نه با ظاهر آیات سازگار است، و نه با روایاتى که در ذیل این آیات وارد شده که، افرادى از امم پیشین را بالخصوص به عنوان «سابقون اولین» معرفى کرده است.

* * *


1 ـ «إِذا» منصوب به «ظرفیت» است، و ناصب آن «لیس» است که در آیه دوم آمده، مثل این که مى گوئیم: «یَوْمَ الْجُمْعَةِ لَیْسَ لِی شُغْلٌ»، این احتمال نیز داده شده که، ناصب آن «أُذْکُر» مقدر بوده باشد، و یا جمله «کان کذا و کذا» («کشاف»، ذیل آیه مورد بحث) ولى احتمال اول از همه مناسبتر است.
2 ـ مؤنث بودن «کاذِبة» به خاطر آن است که در تقدیر «نفس کاذبة» یا «قضیة کاذبة» است (ضمناً «لام» در «لوقعتها» را بعضى براى «تقویة» دانسته اند، ولى ظاهر این است که «لام» براى «تعدیه» است).
3 ـ «خافِضَةٌ رافِعَةٌ» خبر مبتداى محذوفى است و در اصل «هِىَ خافِضَةٌ رافِعَةٌ» بوده است.
4 ـ «خصال»، جلد 1، صفحه 64 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 204.
5 ـ طور، آیه 10.
6 ـ مرسلات، آیه 10.
7 ـ حاقه، آیه 14.
8 ـ مزمل، آیه 14.
9 ـ قارعه، آیه 5.
10 ـ در ترکیب این جمله احتمالات متعددى داده اند که از همه مناسبتر این است که گفته شود: «أَصْحابُ الْمَیْمَنَة» مبتدا است و «ما» استفهامیه مبتداى دوم، و «أَصْحابُ الْمَیْمَنَة» خبر آن است، و مجموعاً خبر مبتداى اول مى باشد و «فاء» در آغاز جمله به عنوان تفریع و تفسیر است.
11 ـ هر چند در آیات بعد به جاى «أَصْحابُ الْمَشْئَمَة»، «أَصْحابُ الشِّمال» آمده است.
12 ـ در ترکیب این آیه و آیه بعد، احتمالات فراوانى داده شده: نخست این که: «السابقون» اول مبتدا است، و دومى توصیف یا تأکید آن است، و «اولئک المقربون» مبتدا و خبر مى باشد که مجموعاً خبر است براى «السابقون»، بعضى نیز احتمال داده اند که: «السابقون السابقون» مبتدا و خبر است، و شبیه شعر معروف «ابوالنجم» است که مى گوید: «أَنَا أَبُوالنَّجْمِ، وَ شِعْرِی شِعْرِی»، که در واقع یک نوع توصیف عالى است، این احتمال نیز داده شده که «السابقون» اول به معنى «سابقون در ایمان» و «السابقون» دوم به معنى «سابقون به سوى بهشت» بوده باشد که باز هم مبتدا و خبر خواهد بود.
13 ـ این معنى در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است (مجمع البیان، جلد 9، صفحه 215).
14 ـ تفسیر «مراغى»، جلد 27، صفحه 134.
15 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 206.
16 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 209.
17 ـ «فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ» (جار و مجرور) ممکن است متعلق به «مقرّبون» باشد، و یا متعلق به محذوفى که «حال» است براى ضمیر در «مقرّبون» و در تقدیر چنین است: «کائنین فى جنّات النعیم» و یا خبر بعد از خبر.
18 ـ آل عمران، آیه 110.
19 ـ بقره، آیه 253.
20 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیات مورد بحث.
21 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیات مورد بحث.
سوره واقعه/ آیه 1- 14 سوره واقعه/ آیه 15- 26
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma