ما همه «فانى»، و «بقا»، بس تو راست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره الرحمن/ آیه 26- 30 1 ـ حقیقت «فنا» چیست؟


باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در این آیات مى افزاید: «تمام کسانى که بر روى زمین زندگى مى کنند، فانى مى شوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان).
اما چگونه «مسأله فنا» مى تواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که، این «فنا» به معنى فناى مطلق نیست، بلکه دریچه اى است به «عالم بقا» و دالان و گذرگاهى است که، شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمتهایش زندانى است براى مؤمن، و خروج از این دنیا، آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
و یا از این نظر که، ذکر نعمتهاى فراوان گذشته، ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاى راهوارش گردد، لذا یادآورى مى کند: این دنیا جاى بقا نیست، مبادا دلبستگى به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که، این تذکر خود نعمتى است بزرگ.
ضمیر در «عَلَیها» به «زمین» باز مى گردد که در آیات قبل اشاره اى به آن بود، به علاوه از قرائن نیز روشن است.
منظور از «مَنْ عَلَیْها» (کسانى که بر زمین هستند) «انس و جنّ» مى باشند، هر چند بعضى از مفسران احتمال داده اند که، حیوانات و جنبندگان و موجودات زنده دیگر را نیز، شامل مى شود، ولى ظاهر تعبیر «مَن» که معمولاً براى صاحبان عقل مى آید، همان معنى اول است.
درست است که مسأله «فنا» منحصر به انس و جن نیست، و نه حتى منحصر به موجودات زمینى، بلکه طبق تصریح قرآن، تمام اهل آسمانها و همه موجودات فانى مى شوند، «کُلُّ شَىْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ»(1) ولى، از آنجا که سخن از ساکنان زمین در میان بوده، در این آیه، تنها آنها را مطرح کرده است.

* * *

در آیه بعد مى افزاید: «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگار تو باقى مى ماند» (وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).
«وَجْه» از نظر لغت، به معنى صورت است که، به هنگام مقابله با کسى با آن مواجه و روبرو مى شویم، ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مى رود، منظور ذات پاک او است.
بعضى نیز «وَجْهُ رَبِّک» را در اینجا به معنى صفات پروردگار دانسته اند که از طریق آن، برکات و نعمتها بر انسانها نازل مى شود، همچون علم و قدرت و رحمت و مغفرت.
این احتمال نیز داده شده: منظور اعمالى است که به خاطر خدا انجام داده مى شود، بنابراین، همه فانى مى شوند، تنها چیزى که باقى مى ماند اعمالى است که از روى خلوص نیت و براى رضاى او انجام گرفته است.
ولى معنى اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.
اما «ذُوالْجَلالِ وَ الْإِکْرام» که توصیفى است براى «وَجْه»، اشاره به صفات جمال و جلال خدا است، زیرا «ذوالجلال» از صفاتى خبر مى دهد که، خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبیه) و «اکرام» به صفاتى اشاره مى کند که حسن و ارزش چیزى را ظاهر مى سازد، و آن «صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات او است.
بنابراین، معنى آیه روى هم رفته چنین مى شود: تنها ذات پاک خداوندى که متصف به «صفات ثبوتیه» و منزه از «صفات سلبیه» است در این عالم باقى و برقرار مى ماند.
بعضى از مفسران نیز «صاحب اکرام» بودن خداوند را اشاره به الطاف و نعمتهائى مى دانند که، با آن اولیاى خود را اکرام و گرامى مى دارد، جمع میان معانى در آیه فوق نیز ممکن است.
در حدیثى مى خوانیم: مردى در حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشغول نماز بود سپس چنین دعا کرد: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ، لا إِلَهَ إِلاّ أَنْتَ الْمَنَّانُ، بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذُوالْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یا حَىُّ یا قَیُّومُ».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اصحاب و یارانش فرمود: مى دانید خدا را با چه نامى خواند؟ عرض کردند: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَد دَعَا اللّهَ بِاسْمِهِ الْاَعْظَمِ الَّذِی إِذا دُعِىَ بِهِ أَجابَ، وَ إِذا سُئِلَ بِهِ أَعْطى: «قسم به آن کس که جانم به دست او است، خدا را به اسم اعظمش خواند که هرگاه کسى خدا را به آن بخواند، اجابت مى کند، و هرگاه به وسیله آن از او تقاضا کند، عطا مى فرماید».(2)

* * *

بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته مى فرماید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

محتواى آیه بعد، در واقع نتیجه اى است از آیات قبل; زیرا مى فرماید: «تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، همواره نیازهاى خود را از او مى خواهند، و از او سؤال مى کنند» (یَسْئَلُهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا چنین نباشد؟ در حالى که همه، فانى اند و او باقى است، نه تنها در پایان جهان، همه کائنات، جز ذات پاک پروردگار راه فنا مى پویند که، الآن نیز همه در برابر او فانى هستند، و بقائشان بسته به بقاء او و مشیت او است، و اگر لحظه اى نظر لطفش را از کائنات برگیرد فرو ریزند قالبها!
با این حال، مگر کسى جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وى تقاضا کنند؟!
تعبیر به «یَسْئَلُهُ» به صورت «فعل مضارع»، دلیل بر این است که، این سؤال و تقاضا دائمى است، و همگى به زبان حال از آن مبدأ فیاض، دائماً فیض مى طلبند، هستى مى خواهند، و حوائج خود را تمنا مى کنند، و این اقتضاى ذات موجود ممکن است که نه تنها در «حدوث»، بلکه در «بقاء» نیز وابسته و متکى به واجب الوجودند.
سپس مى افزاید: «هر روز خداوند در شأن و کارى است» (کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَأْن).
آرى، خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نیازهاى سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز طرح تازه اى ابداع مى کند.
یک روز اقوامى را قدرت مى دهد، روز دیگرى آنها را بر خاک سیاه مى نشاند، یک روز سلامت و جوانى مى بخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانى مى دهد، یک روز غم و اندوه را از دل مى زداید، روز دیگر مایه اندوهى مى آفریند، خلاصه هر روز، طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و خلق و حادثه جدیدى دارد.
توجه به این حقیقت، از یکسو، نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن مى کند، و از سوى دیگر، پرده هاى یأس و نومیدى را از دل کنار مى زند.
و از سوى سوم، غرور و غفلت را در هم مى شکند.
آرى، او هر روز در شأن و کارى است.
گرچه مفسران، هر کدام گوشه اى از این معنى گسترده را به عنوان تفسیر آیه ذکر کرده اند:
بعضى، تنها آمرزش گناهان، و بر طرف ساختن اندوهها، و تعالى و سقوط اقوام را.
بعضى، تنها مسأله آفرینش، رزق، حیات، مرگ، عزت، و ذلت را.
و بعضى دیگر، تنها مسأله آفرینش و مرگ انسانها را عنوان نموده، و گفته اند: خداوند در هر روز، سه لشکر دارد: لشکرى از اصلاب پدران به ارحام مادران منتقل مى شوند، و لشکرى از رحم مادران به عالم دنیا گام مى نهند، و لشکرى از این دنیا روانه قبر مى شوند.
ولى، همان گونه که گفتیم، آیه مفهوم گسترده اى دارد که هرگونه آفرینش تازه و خلقت جدید و دگرگونى و تحول را در این جهان در بر مى گیرد.
در روایتى از امیر مؤمنان «على»(علیه السلام) مى خوانیم: که در یکى از خطبه هایش فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لایَمُوتُ وَ لاتَنْقَضِی عَجَائِبُهُ لِأَنَّهُ کُلَّ یَوْم فِی شَأْن مِنْ إِحْدَاثِ بَدِیع لَمْ یَکُنِ : «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که هرگز نمى میرد، و شگفتیهاى خلقتش پایان نمى گیرد; چرا که هر روز در شأن و کارى است، و موضوع تازه اى مى آفریند که هرگز نبوده».(3)
و در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: در تفسیر این آیه فرمود: مِنْ شَأْنِهِ أَنْ یَغْفِرَ ذَنْباً، وَ یُفَرَّجَ کَرَباً وَ یَرْفَعَ قَوْماً، وَ یَضَعَ آخَرِینَ: «از کارهاى او این است که گناهى را مى بخشد، ناراحتى و رنجى را برطرف مى سازد، گروهى را بالا مى برد، و گروه دیگرى را پائین مى آورد».(4)
این نکته نیز، لازم به یادآورى است که، «یوم» در اینجا به معنى روز در مقابل شب نیست، بلکه هم دورانهاى طولانى را شامل مى شود، و هم ساعات و لحظات را، و مفهومش این است که: خداوند متعال هر زمان در شأن و کارى است.
بعضى نیز، شأن نزولى براى آیه ذکر کرده اند که، این آیه ردّ بر گفتار یهود است که معتقد بودند: خداوند روز «شنبه» همه کارها را تعطیل مى کند! و هیچ حکم و فرمانى نمى دهد!!(5) قرآن مى گوید: برنامه آفرینش و تدبیر او، لحظه اى تعطیل بردار نیست.

* * *

و باز به دنبال این نعمت مستمر، و پاسخگوئى به نیازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین، تکرار مى کند: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *


1 ـ قصص، آیه 88.
2 ـ تفسیر «روح المعانى»، جلد 27، صفحه 95.
3 ـ «اصول کافى»، جلد 1، صفحه 141 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 193.
4 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث ـ این حدیث در «روح المعانى» از «صحیح بخارى» نیز نقل شده است.
5 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 202.
سوره الرحمن/ آیه 26- 30 1 ـ حقیقت «فنا» چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma