آنها که درباره مسیح غلو کردند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره زخرف/ آیه 63- 65 سوره زخرف/ آیه 66- 69


در آیات گذشته، به گوشه اى از ویژگى هاى زندگى حضرت مسیح(علیه السلام) اشاره شد، و آیات مورد بحث آن را ادامه مى دهد، و مخصوصاً روى دعوت حضرت مسیح(علیه السلام) به توحید خالص و نفى هر گونه شرک، تکیه مى کند.
نخست مى فرماید: «هنگامى که عیسى با در دست داشتن بینات (معجزات و آیات الهى) آمد، گفت: من براى شما حکمت آورده ام، و آمده ام تا بعض امورى را که در آن پیوسته اختلاف دارید، براى شما تبیین کنم» (وَ لَمّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ).
به این ترتیب، سرمایه عیسى(علیه السلام) «بینات» یعنى آیات الهى و معجزات بود که از یکسو حقانیت او را تبیین مى کرد، و از سوى دیگر، حقایق مربوط به مبدأ و معاد و نیازهاى زندگى بشر را.
در این عبارت، حضرت مسیح(علیه السلام) محتواى دعوت خود را «حکمت» توصیف مى کند، و مى دانیم ریشه اصلى «حکمت» به معنى «جلوگیرى کردن از چیزى به منظور اصلاح آن» است، و سپس به تمام عقائد حق، و برنامه هاى صحیح زندگى که انسان را از هر گونه انحراف در ایمان و عمل بازمى دارد، و به تهذیب نفس و اخلاق او مى پردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب «حکمت» در اینجا معنى وسیعى دارد که هم «حکمت علمى» را مى گیرد و هم «حکمت عملى» را.
این «حکمت»، علاوه بر اینها هدف دیگرى نیز به دنبال دارد و آن بر طرف ساختن اختلافاتى است که وجود آنها، نظام جامعه را به هم مى ریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره مى کند، و لذا حضرت مسیح(علیه السلام) در متن سخنانش روى این مسأله تکیه مى نماید.
در اینجا سؤالى مطرح است که غالب مفسران نیز به آن توجه کرده اند، و آن این که چرا مى گوید: آمده ام بعضى از امورى را که در آن اختلاف دارید تبیین کنم؟ چرا همه آن را تبیین نمى کند؟!.
از این سؤال، جواب هاى متعددى داده شده که از همه مناسب تر این است: اختلافاتى که مردم دارند، دو گونه است: بخش هائى است که در سرنوشت آنها از نظر اعتقاد و عمل، و از نظر فرد و جامعه مؤثر است، در حالى که بخش دیگر اختلافاتى است در امورى که هرگز سرنوشت ساز نیست، مانند نظرات مختلفى که درباره پیدایش منظومه شمسى و آسمان ها، و چگونگى افلاک و ستارگان، و ماهیت روح آدمى، و حقیقت حیات و مانند اینها، ابراز مى گردد.
روشن است، انبیاء(علیهم السلام) مأموریت دارند: به اختلافات بخش اول، از طریق تبیین واقعیت ها پایان دهند، ولى هرگز مأمور نیستند: هر گونه اختلافى را هر چند تأثیرى در سرنوشت آدمى نداشته باشد، پایان دهند.
این احتمال نیز وجود دارد، که تبیین پاره اى از اختلافات، نتیجه و غایت دعوت انبیاء، است یعنى آنها سرانجام موفق مى شوند پاره اى از اختلافات را حل کنند، ولى حل همه اختلافات در دنیا امکان پذیر نیست، و به همین دلیل در آیات متعددى از قرآن مجید، یکى از ویژگى هاى قیامت را پایان گرفتن تمام اختلافات بیان مى کند، در آیه 92 «نحل» مى خوانیم: وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ: «و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، براى شما روشن مى سازد»! (همین معنى در آیات 55 آل عمران ـ 48 مائده ـ 164 انعام ـ 69 حج، و غیر آن آمده است).(1)
و در پایان آیه مى افزاید: «اکنون که چنین است و محتواى دعوت من این است، تقواى الهى پیشه کنید، و مرا اطاعت نمائید» (فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ).

* * *

سپس براى این که هر گونه ابهامى را در زمینه عبودیت خود بر طرف سازد مى گوید: «به طور قطع خداوند، پروردگار من، و پروردگار شما است» (إِنَّ اللّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ).
قابل توجه این که کلمه «ربّ» را دو بار در این آیه تکرار مى کند، یک بار در مورد خود، و یک بار در مورد مردم، تا روشن سازد من و شما یکسانیم، و پروردگار شما و من یکى است.
من نیز در تمام وجود و هستیم همانند شما، نیازمند به خالق و مدبرى هستم، او مالک من و راهنماى من است.
و براى تأکید بیشتر اضافه مى کند: «اکنون که چنین است، او را پرستش کنید» (فَاعْبُدُوهُ).
چرا که غیر او، لایق پرستش نیست، همه مربوبند و او ربّ است، و همه مملوکند و او مالک.
باز هم سخن خود را با جمله دیگرى تأکید مى کند، تا جاى هیچ بهانه اى باقى نماند مى گوید: «این است صراط مستقیم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).(2)
آرى، راه راست همان راه عبودیت و بندگى پروردگار است، راهى است که انحراف و اعوجاج در آن نیست، همان گونه که در آیه 61 سوره «یس» آمده: وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ: «(آیا با شما عهد نکردم) که مرا بپرستید این راه مستقیم است».

* * *

اما عجب این که با این همه تأکیدات باز هم «در میان گروه هاى زیادى که بعد از عیسى(علیه السلام) پیدا شدند، احزابى ظهور کردند که درباره عیسى(علیه السلام) اختلاف داشتند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).(3)
بعضى او را خدا مى پنداشتند که به زمین نازل شده!
بعضى دیگر فرزند خدایش مى خواندند.
بعضى او را یکى از «اقنومهاى» سه گانه (سه ذات مقدس، اب و ابن و روح القدس) مى دانستند.
تنها گروهى که در اقلیت بودند، او را بنده خدا و فرستاده او مى شمردند، ولى سرانجام، عقیده اکثریت غالب شد، و مسأله تثلیث و خدایان سه گانه جهان مسیحیت را فرا گرفت.
در این زمینه حدیث تاریخى جالبى نقل شده که در جلد سیزدهم صفحه 70 ذیل آیه 36 سوره «مریم» آورده ایم.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که، اختلاف تنها در میان مسیحیان نبود، بلکه در مورد مسیح(علیه السلام) میان یهود و پیروان او اختلاف درگرفت، پیروانش درباره او غلو کردند و او را به مقام الوهیت رساندند، در حالى که دشمنانش او و مادرش مریم پاکدامن را، به بدترین اتهامات متهم ساختند، و این گونه است راه و رسم جاهلان، گروهى در افراطند، و گروهى در تفریط، و یا به گفته امیرمؤمنان على(علیه السلام) بعضى «مُحِبِّ غال» هستند و بعضى «مُبْغِضِ قال» آنجا که فرمود: هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَال وَ مُبْغِضٌ قَال: «دو گروه درباره من هلاک شدند دوستان غلو کننده ـ که مرا خدا پنداشتند ـ، و دشمنان تهمت زننده که نسبت هاى ناروا به من دادند»!.(4)
و چه شباهت دارد حالات این دو بزرگوار!
در پایان آیه آنها را به عذاب دردناک روز قیامت تهدید کرده، مى فرماید: «واى بر کسانى که ستم کردند، و از صراط مستقیم منحرف شدند، واى بر آنها از عذاب روز دردناک» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْم أَلِیم).(5)
آرى، روز قیامت روز دردناکى است، طول حسابش دردناک، عذاب و مجازاتش دردناک، حسرت و اندوهش دردناک، رسوائى و فضیحتش نیز دردناک است.

* * *


1 ـ بعضى دیگر از مفسران گفته اند: «بعض» در اینجا به معنى «کل» است! و یا تعبیر به بَعْضُ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیْهِ اضافه موصوف به صفت است، و یا این که این تعبیر اشاره به آن است: من تنها امور دین را براى شما تبیین مى کنم، نه اختلاف هایتان را در امر دنیا، ولى هیچ یک از این تفسیرها قابل توجیه نیست.
2 ـ نظیر همین آیه، با مختصر تفاوتى در آیه 36 سوره «مریم»، و آیه 51 سوره «آل عمران» است، و تکرار این معنى، تأکیدى است بر این حقیقت که «عیسى»(علیه السلام) در مورد عبودیت خود به همه آنها اتمام حجت کرد.
3 - ضمیر در «بینهم» به کسانى باز مى گردد که مسیح(علیه السلام) آنها را در آیه قبل مخاطب ساخته و به عبودیت خداوند دعوت کرده است.
4 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 117.
5 ـ توجه داشته باشید که «الیم» صفت براى «یوم» است نه براى «عذاب».
سوره زخرف/ آیه 63- 65 سوره زخرف/ آیه 66- 69
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma