همنشین شیاطین!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره زخرف/ آیه 36- 40 سوره زخرف/ آیه 41- 45


از آنجا که در آیات پیشین سخن از دنیاپرستانى بود که همه چیز را بر معیارهاى مادى ارزیابى مى کنند، در آیات مورد بحث، از یکى از آثار مرگبار دلبستگى به دنیا که بیگانگى از خدا است سخن مى گوید.
مى فرماید: «و هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را به سراغ او مى فرستیم، پس همواره قرین اوست»! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ).(1)ـ(2)
آرى غفلت از ذکر خدا، و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مى شود که شیطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشته اى در گردنش افکنده، «مى برد هر جا که خاطر خواه او است»!
بدیهى است، جاى این ندارد که کسى تصور جبر از این آیه کند، چرا که این، نتیجه اعمالى است که خود آنها انجام داده اند، بارها گفته ایم: اعمال انسان، مخصوصاً غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستین تأثیرش این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان مى افتد، او را از خدا بیگانه مى کند، و شیاطین را بر او مسلط مى سازد، و تا آنجا ادامه مى یابد که گاهى راه بازگشت به روى او بسته مى شود، چرا که شیاطین و افکار شیطانى از هر سو او را احاطه مى کنند، و این نتیجه عمل خود انسان است هر چند نسبت آن به خداوند نیز، به عنوان «سبب الاسباب» بودن صحیح مى باشد، این همان چیزى است که در آیات دیگر قرآن به عنوان «تزیین شیطان» (فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ)(3) یا «ولایت شیطان» (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ)(4) تعبیر شده است.
قابل توجه این که جمله «نُقَیِّضْ» با توجه به مفهوم لغوى آن، هم دلالت بر استیلاء شیاطین دارد، و هم قرین بودن آنها، در عین حال جمله «هُوَ لَهُ قَرِیْنٌ» بعد از آن آمده، تا این معنى را تأکید کند که، شیاطین از این گونه افراد هرگز جدا نمى شوند!
تعبیر به «رحمان» اشاره لطیفى است به این که آنها چگونه از خدائى که رحمت عامش همگان را فراگرفته روى گردان مى شوند، و از یاد او غافل مى گردند؟.
آیا چنین کسانى جز این سرنوشتى مى توانند داشته باشند که، همنشین شیاطین، و محکوم فرمان آنها گردند؟
بعضى از مفسران احتمال داده اند: «شیاطین» در اینجا معنى وسیعى دارد که حتى شیاطین انس را شامل مى شود، و آن را اشاره به «رؤسا و سردمداران ضلالت» دانسته اند که مستولى و مسلط بر غافلان از یاد خدا، مى شوند و با آنها قرین هستند ، و این توسعه بعید نیست.

* * *

سپس به دو امر مهم که شیاطین درباره این غافلان انجام مى دهند اشاره کرده مى فرماید: «و آنها (شیاطین) این گروه را از راه (خدا) بازمى دارند» (وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).(5)
هر وقت اراده بازگشت کنند، سنگى بر سر راه آنها مى افکنند و مانعى ایجاد مى کنند، تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند.
و آن چنان طریق گمراهى را در نظر آنها زینت مى دهند که: «گمان مى کنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند»! (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ).
همان گونه که در آیه 38 سوره «عنکبوت» درباره «عاد» و «ثمود» مى خوانیم: وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ: «شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت، در حالى که بینا بودند».

* * *

خلاصه، این وضع همچنان ادامه پیدا مى کند، انسان غافل و بى خبر در گمراهى خویش، و شیاطین در اضلال او، تا هنگامى که پرده ها کنار مى رود، و چشم حقیقت بین او باز مى شود، «تا زمانى که نزد ما حاضر مى شود (مى بیند ولى و قرینش همچنان با او است، همان کسى که عامل همه بدبختى هاى او بوده! فریاد مى زند و) مى گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود; چه بد همنشینى بودى»! (حَتّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ).
همه عذاب ها، یک طرف، و همنشینى با این قرین سوء، یک طرف، همنشینى با شیطانى که هر وقت به قیافه نفرت انگیز او مى نگرد، تمام خاطره هاى گمراهى و بدبختیش در نظرش مجسم مى گردد، کسى که زشتى ها را در نظرش زیبا جلوه مى داد، و بیراهه را شاهراه، و گمراهى را هدایت، اى واى که او براى همیشه قرین و هم بند او است!.
آرى، صحنه قیامت تجسمى است گسترده از صحنه هاى این جهان، و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکى است، حتى به گفته بعضى از مفسران هر دو را با یک زنجیر مى بندند!.
پیداست که منظور از «مشرقین» (دو مشرق)، «مشرق» و «مغرب» است; زیرا طبق عادت عرب به هنگامى که مى خواهند از دو جنس مختلف تثنیه بسازند لفظ را از یکى انتخاب مى کنند، مانند «شمسین» (اشاره به خورشید و ماه) و «ظهرین» (اشاره به نماز ظهر و عصر) و «عشائین» (اشاره به نماز مغرب و عشاء).
تفسیرهاى دیگرى نیز، ذکر کرده اند که به هیچ وجه در آیه مورد بحث مناسب به نظر نمى رسد، مانند «مشرق آغاز زمستان و مشرق آغاز تابستان»، هر چند در موارد دیگرى مناسب است.
به هر حال، این تعبیر کنایه اى است از دورترین فاصله اى که به تصور مى گنجد; چرا که «دورى مشرق و مغرب» ضرب المثل معروفى است در این زمینه.

* * *

ولى این آرزو، هرگز به جائى نمى رسد، و میان آنها و شیاطین هرگز جدائى نمى افتد، لذا در آیه بعد مى افزاید: «(ولى به آنها مى گوییم;) هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که ظلم کردید; و همه در عذاب مشترکید»! (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).
باید عذاب این همنشین سوء را با عذاب هاى دیگر براى همیشه ببینید.(6)
و به این ترتیب امید آنها را در مورد جدائى از شیاطین براى همیشه مبدل به یأس مى کند و چه طاقت فرساست تحمل این همنشینى؟!
در تفسیر این آیه، احتمالات دیگرى نیز داده شده، از جمله این که: گاه انسان از دیدن دردمندان دیگر دردش تخفیف پیدا مى کند، چرا که معروف است: البَلِیَّةُ اِذَا عَمَّتْ طابَتْ: «هنگامى که بلا عمومى شد گوارا مى شود»!(2) اما به اینها گفته مى شود، در آنجا چنین تسلّى خاطرى نیست چنان غرق عذابید که عذاب شیطان هم بند شما، مایه تسلّى شما نخواهد شد.(7)
این احتمال را نیز داده اند که، گاه مصیبتى فرا مى رسد و انسان پیامدهاى آن را میان خود و دوستان تقسیم مى کند، و بار مصیبت سبک مى شود، ولى در آنجا این مسأله نیز وجود ندارد، چرا که هر کدام سهم وافرى از عذاب الهى دارند، بى آنکه از دیگرى چیزى کاسته شود!.
ولى، با توجه به این که این آیه تکمیلى است براى آیه قبل، همان تفسیر اول که انتخاب کردیم مناسب تر است.

* * *

در اینجا قرآن این گروه را به حال خود مى گذارد و روى سخن را به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، از غافلان کوردلى که پیوسته او را تکذیب مى کردند، و از قماش همان گروهى بودند که در آیات قبل از آنها سخن گفته شد، بحث کرده، مى فرماید: «(اى پیامبر) آیا تو مى توانى سخن خود را به گوش کران برسانى؟ یا کوران و کسانى را که در گمراهى آشکارى هستند هدایت کنى»؟! (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلال مُبِین).
شبیه این معنى در آیات دیگرى از قرآن مجید نیز آمده است، که افراد لجوج و هدایت ناپذیر، و هواپرستان بى بصیرت و غرق گناه را، به کران و کوران، و گاه به مردگان، تشبیه کرده است.
در آیه 42 سوره «یونس» مى خوانیم: أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ: «آیا تو مى توانى سخن خود را به گوش کران برسانى هر چند نفهمند».
و در آیه 80 «نمل» آمده است: إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ: «مسلماً تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمى توانى کران را هنگامى که روى برمى گردانند و پشت مى کنند فراخوانى» همچنین آیات دیگر.
این تعبیرات، همه به خاطر آن است که قرآن براى انسان «دو نوع گوش و چشم و حیات» قائل است: گوش و چشم و حیات ظاهر، و گوش و چشم و حیات باطن. و مهم، بخش دوم از درک و دید و حیات است، که وقتى از کار بیفتد، نه پند و اندرز مفید خواهد بود و نه انذار و هشدار!
قابل توجه این که: در آیات گذشته، این گروه از مردم، به افرادى تشبیه شده بودند که چشمانى ضعیف و دید محدود دارند، و در آیه اخیر آنها را به کران و کوران تشبیه مى کند، این به خاطر آن است که انسان هنگامى که مشغول به دنیا مى شود، به کسى مى ماند که چشمانش درد مختصرى پیدا کرده هر قدر اشتغالش به دنیا بیشتر، و تمایلش به مادیات شدیدتر، و بى اعتنائیش به روحانیات فزونتر مى گردد، از آن درد چشم به نقصان دید، و از آن، به مرحله کورى مى رسد این همان چیزى است که دلائل قطعى در زمینه تشدید روحیات منفى و مثبت در انسان، و رسوخ ملکات در وجود او بر اثر تکرار و اصرار بر عمل، به ثبوت رسانده است و قرآن نیز همین ترتیب را رعایت فرموده.(8)

* * *


1 ـ «یَعْشُ» از ماده «عشو» (بر وزن نشر) هنگامى که با «الى» متعدى شود «عَشَوْتُ اِلَیْه»به معنى هدایت یافتن به وسیله چیزى است، هنگامى که با «عن» متعدى شود «عَشَوَ عَنْهُ» به معنى اعراض کردن و روى گردان شدن از چیزى است، و در آیه مورد بحث منظور همین است (لسان العرب ماده عشو).
2 ـ «نُقَیِّض» از ماده «قیض» (بر وزن فیض) در اصل به معنى پوست روى تخم مرغ است سپس به معنى مستولى ساختن چیزى بر چیز دیگر آمده.
3 و 4 ـ نحل، آیه 63.
5 ـ به این ترتیب فاعل «یَنْفَع» همان گفتار سابق است که آرزو مى کردند فاصله میان آنها و شیاطین فاصله مغرب و مشرق باشد، و جمله «اِذْ ظَلَمْتُمْ» بیان علت عدم نفع است، و جمله أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ نتیجه این ظلم و ستم است.
6 ـ «بحار الانوار»، جلد 32، صفحه 261.
7 ـ بنابراین تفسیر «أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ» فاعل «یَنْفَعُ» خواهد بود، نه نتیجه آن.
8 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 27، صفحه 214 و 215.
سوره زخرف/ آیه 36- 40 سوره زخرف/ آیه 41- 45
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma