میهمانان ابراهیم(علیه السلام)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
سوره ذاریات/ آیه 24- 30 سخاوت پیامبران


از این آیات به بعد، گوشه هائى از سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین براى تأکید و تأیید مطالب گذشته، مطرح مى شود، و نخستین فراز آن، سرگذشت فرشتگانى است که براى عذاب «قوم لوط»، در شکل آدمیان بر ابراهیم(علیه السلام) ظاهر شدند، و او را بشارت به تولد فرزندى دادند، با این که ابراهیم(علیه السلام) به سن پیرى رسیده بود و همسرش نیز سالمند و نازا بود.
از یک سو، عطا کردن این فرزند برومند در این سن و سال به این پدر و مادر پیر و فرتوت، تأکیدى است براى آنچه درباره مقدر بودن سایر روزى ها که در آیات گذشته آمد.
و از سوى دیگر، دلیلى است بر قدرت و توانائى حق، و آیتى است از آیات خداشناسى که در آیات گذشته از آن بحث شده است.
و از سوى سوم، بشارتى است براى اقوام با ایمان، که مشمول حمایت حق هستند، همان گونه که آیات بعد ـ که سخن از عذاب هولناک «قوم لوط» مى گوید ـ هشدار و تهدیدى است براى مجرمان بى ایمان.
نخست روى سخن را به پیامبر کرده، مى فرماید: «آیا داستان و خبر مهمان هاى بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است»؟! (هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ).(1)
تعبیر به «مُکْرَمِین» (اکرام شدگان)، یا به خاطر این است که این فرشتگان مأموران حق بودند، و در آیه 26 سوره «انبیاء» نیز درباره فرشتگان مى خوانیم:بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ: «آنها بندگانى هستند محترم»، و یا به خاطر احتراماتى است که ابراهیم(علیه السلام) براى آنها قائل شد، و یا به هر دو جهت.

* * *

پس از آن به شرح حال آنها پرداخته، مى گوید: «آن زمان که بر ابراهیم وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما، که جمعیتى ناشناخته اید»! (إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).(2)
بعضى گفته اند: ابراهیم(علیه السلام) مسأله ناشناخته بودن آنها را در درون دل گفت، نه به صورت آشکار (چرا که این سخن با مسأله احترام مهمان سازگار نیست).
ولى، این معمول است که گاهى میزبان در عین احترام به میهمان مى گوید: ولى من نمى دانم شما را کجا دیده ام؟ و به نظرم زیاد آشنا نیستید، بنابراین مى توان ظاهر آیه را حفظ کرد که ابراهیم(علیه السلام) این سخن را آشکارا گفته است، هر چند احتمال اول نیز بعید به نظر نمى رسد، به خصوص این که پاسخى از ناحیه میهمانان در معرفى خود در اینجا دیده نمى شود، و اگر ابراهیم(علیه السلام) چنین سخنى را آشکارا گفته بود، لابد آنها پاسخى به آن مى دادند.

* * *

به هر حال ابراهیم(علیه السلام) میهمان نواز و پر سخاوت، براى پذیرائى میهمانان خود فوراً دست به کار شد، «پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه و بریان شده اى براى آنها آورد» (فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْل سَمِین).
«راغَ» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید از «روغ» (بر وزن شوق) به معنى حرکت کردن توأم با یک نقشه پنهانى است.
چرا ابراهیم(علیه السلام) چنین کرد؟ براى این که ممکن بود اگر میهمانان متوجه شوند، مانع از چنین پذیرائى پر هزینه اى گردند.
اما چرا ابراهیم(علیه السلام) براى میهمان هاى معدود که به گفته بعضى سه نفر و حداکثر دوازده نفر بودند(3) غذاى فراوان و مفصل تهیه کرد؟ این به خاطر آن است که معمولاً اشخاص سخاوتمند، هر گاه میهمانى براى آنها فرا رسد، تنها به اندازه میهمانان غذا تهیه نمى کنند، بلکه، غذائى فراهم مى سازند که علاوه بر میهمانان، تمام کسانى که براى آنان کار مى کنند، در آن شریک و سهیم باشند، و حتى همسایگان و نزدیکان و اطرافیان دیگر را هم در نظر مى گیرند، بنابراین هرگز چنین غذاى اضافى، اسراف محسوب نمى شود، و این معنى امروز هم در میان بسیارى از عشایر و آنها که به شکل سنتى سابق زندگى مى کنند، دیده مى شود.
«عِجْل» (بر وزن طفل) به معنى گوساله است، (و این که بعضى گفته اند: به معنى گوسفند است، با متون لغت سازگار نیست) این واژه در اصل از ماده «عجله» گرفته شده; زیرا این حیوان در این سن و سال حرکات عجولانه اى دارد که وقتى بزرگ شد به کلى آن را کنار مى گذارد.
«سَمِین» به معنى فربه است، و انتخاب چنین گوساله اى براى احترام به میهمانان، و استفاده بیشتر اطرافیان بوده است.
در آیه 69 سوره «هود» آمده است: «این گوساله بریان بود» (بِعِجْل حَنِیْذ)، هر چند آیه مورد بحث در این باره سخنى نمى گوید، اما منافاتى با آن ندارد.

* * *

«ابراهیم شخصاً این غذا را براى میهمانان آورد و نزدیک آنها گذارد» (فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ).
ولى، با کمال تعجب مشاهده کرد: آنها دست به سوى غذا نمى برند، «گفت: آیا غذا نمى خورید»؟! (قالَ أَ لاتَأْکُلُونَ).

* * *

ابراهیم(علیه السلام) تصور مى کرد آنها از جنس بشرند «و هنگامى که دید دست به سوى غذا نمى برند در دل احساس وحشت کرد» (فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً).
زیرا در آن زمان ـ و امروز هم در میان بسیارى از اقوام که پاى بند به اخلاق سنتى هستند ـ هر گاه کسى از غذاى دیگرى بخورد، به او آزارى نمى رساند و خیانتى نمى کند، و آنجا که نمک خورند، نمکدان را نمى شکنند، و لذا اگر میهمان دست به غذا نبرد، این گمان پیدا مى شد که او براى کار خطرناکى آمده است. این ضرب المثل نیز در عرب معروف است که مى گویند: مَنْ لَمْ یَأْکُلْ طَعامَکَ لَمْ یَحْفَظْ ذِمامَکَ: «کسى که غذاى تو را نخورد، به پیمان تو وفا نخواهد کرد».
«ایجاس» از ماده «وجس» (بر وزن مکث)، در اصل به معنى صداى مخفى است ، به همین مناسبت «ایجاس» به معنى احساس پنهانى و درونى آمده، گوئى، انسان صدائى را از درون خود مى شنود، و هنگامى که با «خیفة» همراه شود، به معنى احساس ترس است.
در اینجا میهمانان ـ همان گونه که در سوره «هود»، آیه 70 آمده است ـ «به او گفتند: نترس» و اطمینان خاطر دادند (قالُوا لاتَخَفْ).
سپس مى افزاید: «او را بشارت به تولد پسرى دانا دادند» (وَ بَشَّرُوهُ بِغُلام عَلِیم).
بدیهى است، فرزند به هنگام تولد، «عالم» نیست، اما ممکن است استعدادى در او باشد که در آینده عالم و دانشمند بزرگى شود، و منظور در اینجا همین است.
در این که، این فرزند، «اسماعیل»(علیه السلام) بوده یا «اسحاق»(علیه السلام)؟ در میان مفسران گفتگو است، هر چند مشهور این است که «اسحاق»(علیه السلام) بوده.
ولى این احتمال که «اسماعیل»(علیه السلام) باشد با توجه به آیه 71 سوره «هود» که مى گوید: «فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ» درست به نظر نمى رسد، بنابراین شکى نیست، زنى که در آیات بعد سخن از او به میان مى آید همسر «ابراهیم»(علیه السلام) «ساره»، و این فرزند «اسحاق»(علیه السلام) است.

* * *

«در این هنگام، همسر ابراهیم جلو آمد، در حالى که از خوشحالى و تعجب فریاد مى کشید، به صورت خود زد گفت: آیا با این که من پیرزنى نازایم صاحب فرزندى خواهم شد»؟! (فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّة فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ).
در آیه 72 سوره «هود» نیز مى خوانیم: قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً : «گفت: اى واى بر من! آیا من فرزندى مى آورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است، این راستى چیز عجیبى است»!
بنابراین فریاد او فریادى از روى تعجب و توأم با شادى بوده است.
واژه «صَرَّة» از ماده «صرّ» (بر وزن شرّ)، در اصل به معنى بستن و به هم بستگى است، و به فریاد شدید و همچنین جمعیت متراکم نیز گفته مى شود، چرا که داراى شدت و به هم پیوستگى است، به بادهاى شدید و سرد «صرصر»مى گویند; چرا که انسان ها را به هم مى پیچد، و «صرورة» به زن یا مردى مى گویند که هنوز حج به جا نیاورده، و یا تصمیم بر ازدواج ندارد; چرا که یک نوع بستگى و امتناع در آنها است، و در آیه مورد بحث به همان معنى فریاد شدید است.
«صَکَّت» از ماده «صک» (بر وزن شک)، به معنى زدن شدید، یا به صورت زدن است، و منظور در اینجا این است که همسر ابراهیم(علیه السلام) هنگامى که نوید تولد فرزندى را شنید، همان گونه که عادت زنان است، دست ها را از شدت تعجب و حیا به صورت زد.
طبق گفته بعضى از مفسران، و همچنین «سفر تکوین تورات»، همسر ابراهیم(علیه السلام) در آن وقت نود سال یا بیشتر داشت، و خود ابراهیم(علیه السلام) حدود یکصد سال یا بیشتر!

* * *

ولى، قرآن در آیه بعد، پاسخ فرشتگان را این گونه نقل مى کند: «گفتند: پروردگارت چنین گفته است و او حکیم و دانا است» (قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
گرچه تو پیرزن فرتوتى هستى، و شوهرت نیز چنین است، اما هنگامى که فرمان پروردگار تو صادر شود، و اراده اش به چیزى تعلق گیرد، بدون تردید تحقق مى یابد.
حتى آفرینش جهان عظیمى همانند این جهان با امر «کُنْ» (موجود باش) براى او سهل و آسان است.
تعبیر به «حکیم» و «علیم»، اشاره به این است که نیاز ندارد تو از سن پیرى و نازائى خودت، یا کهنسال بودن همسرت، خبر دهى، خدا همه اینها را مى داند، و اگر تاکنون به شما فرزندى نداده، و در اواخر عمر مرحمت مى کند، آن هم حکمتى دارد.
جالب این که، در آیه 73 سوره «هود» مى خوانیم که فرشتگان به او گفتند:
أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ: «آیا از فرمان خدا تعجب مى کنى؟ این رحمت خدا و برکاتش بر خانواده شما است، که او حمید و مجید است».
تفاوت این دو تعبیر، به خاطر آن است که فرشتگان، همه این سخن ها را به «ساره» گفتند، منتهى در سوره «هود» به بخشى اشاره شده، و در اینجا به بخش دیگر ، در آنجا سخن از رحمت و برکات خدا است، و تناسب با «حمید» و «مجید» دارد (کسى که او را در مقابل نعمت هایش حمد و تمجید مى کنند).
ولى در اینجا سخن از آگاهى خداوند نسبت به عدم آمادگى این دو همسر براى آوردن فرزند، و نازائى زن از نظر اسباب ظاهرى است، و متناسب این است که گفته شود: خدا از همه اینها آگاه مى باشد، و اگر سؤال شود چرا این موهبت را در جوانى به آنها نداد؟ گفته مى شود: در این امر حکمتى است; چرا که او حکیم است.

* * *


1 ـ «ضَیْفِ» معنى وصفى دارد، و بر مفرد و جمع اطلاق مى شود، و لذا با «مُکْرَمِینَ» که جمع است توصیف شده، و این که بعضى گفته اند: مصدر است و تثنیه و جمع ندارد درست به نظر نمى رسد، ولى به گفته «زمخشرى» در «کشاف»، چون در اصل مصدر بوده، بعد از آن که معنى وصفى به خود گرفته، نیز در مفرد و جمع هر دو استعمال مى شود. (دقت کنید)
2 ـ «سَلاماً» منصوب به فعل محذوفى است و در تقدیر چنین است: «نُسَلِّمُ عَلَیْکُمْ سَلاماً» و سلام «مبتداء» است و «خبر» آن محذوف است، و در اصل «عَلَیْکُمْ سَلامٌ» یا «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» بوده است، گویا ابراهیم(علیه السلام) مى خواست تحیتى بالاتر از تحیت آنها بگوید; زیرا «جمله اسمیه» دلالت بر ثبات قدم و دوام دارد (تفسیر «کشاف»، جلد 4، صفحه 401).
3 ـ اقتباس از «روح البیان» و «حاشیه تفسیر صافى»، ذیل آیات مورد بحث.
سوره ذاریات/ آیه 24- 30 سخاوت پیامبران
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma