آداب حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
شأن نزول: 1 ـ ادب برترین سرمایه است!


چنان که در محتواى سوره اشاره کردیم، در این سوره یک رشته از مباحث مهم اخلاقى، و دستورات انضباطى نازل شده، که آن را شایسته نام «سوره اخلاق» مى کند، و در آیات مورد بحث که در آغاز سوره قرار گرفته، به دو قسمت از این دستورات اشاره شده است:
نخست، تقدم نیافتن بر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و دیگرى در محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) سر و صدا و قال و غوغا راه نینداختن.
مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، چیزى را در برابر خدا و رسولش مقدم نشمرید، و تقواى الهى پیشه کنید، که خداوند شنوا و داناست» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
منظور از مقدم نداشتن چیزى در برابر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشى نگرفتن بر آنها در کارها، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.
گرچه بعضى از مفسران خواسته اند، مفهوم آیه را محدود کنند، و آن را منحصر به انجام عبادات قبل از وقت، یا سخن گفتن قبل از سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امثال آن بدانند، ولى، روشن است: آیه مفهوم وسیع و گسترده اى دارد، و هر گونه پیشى گرفتن را در هر برنامه اى شامل مى شود.(1)
مسئولیت انضباط «رهروان»، در برابر «رهبران»، آن هم یک رهبر بزرگ الهى، ایجاب مى کند که در هیچ کار، و هیچ سخن و برنامه، بر آنها پیشى نگیرند، و شتاب و عجله نکنند.
البته، این بدان معنا نیست که اگر پیشنهاد یا مشورتى دارند، در اختیار رهبر الهى نگذارند، بلکه منظور، جلو افتادن و تصمیم گرفتن و انجام دادن پیش از تصویب آنها است، حتى نباید درباره مسائل، بیش از اندازه لازم سؤال و گفتگو کرد، باید گذاشت، رهبر خودش به موقع مسائل را مطرح کند، آن هم رهبر معصوم که از چیزى غفلت نمى کند، و نیز اگر کسى سؤالى از او مى کند، نباید دیگران پیش قدم شده، پاسخ سؤال را عجولانه بگویند، در حقیقت همه این معانى در مفهوم آیه جمع است.

* * *

آیه بعد، اشاره به دستور دوم کرده، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، در برابر او بلند سخن نگوئید، و داد و فریاد نزنید، آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى مى کنند، مبادا اعمال شما حبط و نابود گردد، در حالى که نمى دانید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لاتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْض أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ).
جمله اول، «لاتَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ...» اشاره به این است، که صدا را بلندتر از صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نکنید، که این خود یک نوع بى ادبى در محضر مبارک او است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) که جاى خود دارد، این کار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نیز خلاف احترام و ادب است.
اما جمله «لاتَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ...»، ممکن است تأکیدى بر همان معنى جمله اول باشد، یا اشاره به مطلب تازه اى، و آن ترک خطاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) با جمله «یا مُحَمَّدُ»، و تبدیل آن به «یا رَسُولَ اللّهِ».
اما جمعى از مفسران، در تفاوت بین این دو جمله چنین گفته اند: جمله اول، ناظر به زمانى است که مردم با پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم سخن مى شوند، که نباید صداى خود را از صداى او برتر کنند، و جمله دوم، مربوط به موقعى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)خاموش است و در محضرش سخن مى گویند، در این حالت نیز نباید صدا را زیاد بلند کنند.
جمع میان این معنى، و معنى سابق نیز مانعى ندارد و با شأن نزول آیه نیز سازگار است. و به هر حال ظاهر آیه بیشتر این است که دو مطلب متفاوت را بیان مى کند.
بدیهى است، اگر این گونه اعمال به قصد توهین به مقام شامخ نبوت باشد، موجب کفر است و بدون آن ایذاء و گناه.
در صورت اول، علت حبط و نابودى اعمال روشن است; زیرا کفر علت حبط (از میان رفتن ثواب عمل نیک) مى شود.
و در صورت دوم نیز، مانعى ندارد که چنین عمل زشتى، باعث نابودى ثواب بسیارى از اعمال گردد، و ما سابقاً در بحث «حبط» گفته ایم که: نابود شدن ثواب بعضى از اعمال، به خاطر بعضى از گناهان خاص، بى مانع است، همان گونه که نابود شدن اثر بعضى از گناهان به وسیله اعمال صالح نیز، قطعى است، و دلائل فراوانى در آیات قرآن، یا روایات اسلامى بر این معنى وجود دارد، هر چند این معنى، به صورت یک قانون کلى در همه «حسنات» و «سیئات» ثابت نشده است، اما، در مورد بعضى از «حسنات» و «سیئات» مهم، دلائلى نقلى وجود دارد، و دلیلى هم از عقل بر خلاف آن نیست.(2)
در روایتى آمده است: هنگامى که آیه فوق نازل شد، «ثابت بن قیس» (خطیب پیامبر(صلى الله علیه وآله)) که صداى رسائى داشت گفت: من بودم که صدایم را از صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) فراتر مى کردم، و در برابر او بلند سخن مى گفتم، اعمال من نابود شد، و من اهل دوزخم!
این مطلب به گوش پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، فرمود: «چنین نیست، او اهل بهشت است» (زیرا او این کار را به هنگام ایراد خطابه براى مؤمنان، یا در برابر مخالفان که اداء یک وظیفه اسلامى بود انجام مى داد).(3)
همان گونه که «عباس بن عبدالمطلب» نیز در جنگ «حنین» به فرمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، با صداى بلند، فراریان را دعوت به بازگشت نمود.

* * *

آیه بعد، براى تأکید بیشتر روى این موضوع، پاداش کسانى را که به این دستور الهى عمل مى کنند، و انضباط و ادب را در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله) رعایت مى نمایند، چنین بیان مى کند: «آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى کنند، کسانى هستند که خداوند، قلوبشان را براى تقوا خالص و گسترده ساخته، و براى آنها آمرزش و پاداش عظیمى است» (إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ َظِیمٌ).(4).
«یَغُضُّونَ» از ماده «غَضّ» (بر وزن حظّ)، به معنى کم کردن و کوتاه نمودن نگاه، یا صدا است، و نقطه مقابل آن، خیره نگاه کردن، و صدا را بلند نمودن است.
«اِمْتَحَنَ» از ماده «اِمْتِحان»، در اصل به معنى ذوب کردن طلا و نقره و گرفتن ناخالصى آن است، و گاه به معنى «گستردن چرم» نیز آمده، ولى بعداً در معنى آزمایش به کار رفته است، مانند آیه مورد بحث، آزمایشى که نتیجه آن خلوص قلب و گستردگى آن براى پذیرش تقوا است.
قابل توجه این که: در آیه قبل، تعبیر به «نبىّ» شده، و در اینجا تعبیر به «رسول اللّه»، و هر دو، گویا اشاره به این نکته است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) از خود چیزى ندارد، او فرستاده خدا و پیام آور او است، اسائه ادب در برابر او، اسائه ادب نسبت به خدا است، و رعایت ادب نسبت به او، رعایت نسبت به خداوند است.
ضمناً تعبیر «مغفرة» به صورت نکره، براى تعظیم و اهمیت است، یعنى خداوند آمرزش کامل و بزرگ نصیبشان مى کند، و بعد از پاک شدن از گناه، اجر عظیم به آنها عنایت مى فرماید; زیرا نخست شستشوى از گناه مطرح است، سپس بهره مندى از پاداش عظیم الهى.

* * *

آیه بعد، براى تأکید بیشتر، اشاره به نادانى و بى خردى کسانى مى کند که این دستور الهى را پشت سر مى افکنند، و چنین مى فرماید: «کسانى که تو را از پشت حجره ها بلند صدا مى زنند، اکثرشان عقل و خرد ندارند»! (إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ).
این چه عقلى است که انسان در برابر بزرگ ترین سفیر الهى، رعایت ادب نکند؟ و با صداى بلند و نامؤدّبانه، همچون اعراب «بنى تمیم» پشت خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیاید، و فریاد زند: یا مُحَمَّدُ! یا مُحَمَّدُ! اُخْرُجْ اِلَیْنا، و آن کانون مهر و عطوفت پروردگار را بدین وسیله ایذاء و آزار نماید.
اصولاً هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر مى رود، بر ادب او افزوده مى شود; زیرا «ارزش ها» و «ضد ارزش ها» را بهتر درک مى کند، و به همین دلیل، بى ادبى همیشه نشانه بى خردى است، یا به تعبیر دیگر، بى ادبى کار حیوان، و ادب کار انسان است!
تعبیر به «أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ» (غالب آنها نمى فهمند)، یا به خاطر این است که، اکثر در لغت عرب، گاه به معنى «همه» مى آید، که براى رعایت احتیاط و ادب این تعبیر را به کار مى برند، که حتى اگر یک نفر مستثنى بوده باشد حق او ضایع نشود، گوئى خداوند با این تعبیر، مى فرماید: من که پروردگار شما هستم و به همه چیز احاطه علمى دارم، به هنگام سخن گفتن، رعایت آداب مى کنم ، پس شما چرا رعایت نمى کنید؟
و یا این که به راستى در میان آنها افراد عاقلى بوده اند، که روى عدم توجه و یا عادت همیشگى صدا را بلند مى کردند، قرآن از این طریق به آنها هشدار مى دهد که، عقل و فکر خود را به کار گیرند، و ادب را فراموش نکنند.
«حجرات» جمع «حجره»، در اینجا اشاره به اطاق هاى متعددى است که در کنار مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)، براى همسران او تهیه شده بود، و در اصل، از ماده «حَجْر» (بر وزن اجر) به معنى منع است; زیرا «حُجْره» مانع ورود دیگران در حریم زندگى انسان است، و تعبیر به «وَراء» در اینجا، به معنى بیرون است، از هر طرف که باشد; زیرا درِ حجره هاى پیامبر به مسجد گشوده مى شد، و افراد نادان و عجول، گاه در برابر در حجره، مى آمدند و فریاد یا محمّد! مى زدند، قرآن آنها را از این کار نهى مى کند.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، براى تکمیل این معنى، مى افزاید: «اگر آنها صبر مى کردند تا خود بیرون آئى، و به سراغشان روى، براى آنها بهتر بود» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ).
درست است که عجله و شتاب، گاه سبب مى شود که انسان زودتر به مقصود خود برسد، ولى شکیبائى و صبر در چنین مقامى، مایه رحمت، آمرزش و اجر عظیم است، و مسلماً این بر آن، برترى دارد.
و از آنجا که افرادى نا آگاهانه، قبلاً مرتکب چنین کارى شده بودند، و با نزول این دستور الهى طبعاً به وحشت مى افتادند، قرآن، به آنها نیز نوید مى دهد که اگر توبه کنند، مشمول رحمت خداوند مى شوند، لذا در پایان آیه مى فرماید: «و خداوند غفور و رحیم است» (وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

* * *


1 ـ «لاتُقَدِّمُوا» به صورت فعل متعدى است، و مفعول آن محذوف است، و در تقدیر چنین مى باشد: لاتُقَدِّمُوا أَمْراً بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ، بعضى نیز احتمال داده اند که این فعل در این جا به معنى فعل لازم باشد، و مفهوم آن لاتَتَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ... است، گر چه این دو تفسیر از نظر اصول ادبى متفاوت است، ولى از نظر معنا و نتیجه تفاوتى ندارد، و به هر حال منظور این است که، در هیچ چیز بر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)پیشى نگیرند.
2 ـ شرح بیشتر پیرامون مسأله «حبط» را در جلد دوم، صفحه 70 (ذیل آیه 217، سوره «بقره») مطالعه فرمائید.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 130 ـ این حدیث با مختصر تفاوتى درکلمات بسیارى از مفسران و محدثان از جمله در «نور الثقلین»، «صحیح بخارى»، تفسیر «فى ظلال» و «مراغى» آمده است.
4 ـ «لام» در «لِلْتَّقْوى» در حقیقت «لام عاقبت» است نه «لام علت»، یعنى قلوب آنها را خالص و آماده براى پذیرش تقوا مى نماید; چرا که اگر قلب خالص نشود و از آلودگى ها پاک نگردد تقواى حقیقى در آن جایگزین نمى شود.
شأن نزول: 1 ـ ادب برترین سرمایه است!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma