در برابر دشمنان، سخت گیر و در برابر دوستان، مهربان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
سوره فتح/ آیه 28- 291 ـ داستان تنزیه صحابه!


در این دو آیه، که آخرین آیات سوره فتح است، به دو مسأله مهم دیگر در ارتباط با «فتح المبین» یعنى «صلح حدیبیه»، اشاره مى کند که یکى مربوط به عالم گیر شدن اسلام است، و دیگرى اوصاف یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و ویژگى هاى آنان، و وعده الهى را نسبت به آنها بازگو مى کند.
نخست مى گوید: «او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان غالب گرداند، و کافى است که خدا شاهد و گواه این موضوع باشد» (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللّهِ شَهِیداً).
این وعده ایست صریح و قاطع، از سوى خداوند قادر متعال، در رابطه با غلبه اسلام بر همه ادیان.
یعنى، اگر خداوند از طریق رؤیاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به شما خبر پیروزى داده، که با نهایت امنیت وارد «مسجد الحرام» مى شوید، و مراسم عمره را به جا مى آورید، بى آنکه کسى جرأت مزاحمت شما را داشته باشد، و نیز اگر خداوند بشارت «فتح قریب» (پیروزى خیبر) را مى دهد، تعجب نکنید، این آغاز حرکت است، سرانجام، اسلام عالم گیر مى شود و بر همه ادیان پیروز خواهد گشت.
چرا نشود، در حالى که محتواى دعوت رسول اللّه هدایت است «أَرْسَلَهُ بِالْهُدى» و آئین او حق است «وَ دِیْنِ الْحَقِّ»، و هر ناظر بى طرفى، مى تواند حقانیت آن را در آیات این قرآن، احکام فردى، اجتماعى، قضائى، و سیاسى اسلام، و همچنین تعلیمات اخلاقى و انسانى آن بنگرد، و از پیشگوئى هاى دقیق و صریحى که از آینده دارد و درست به وقوع مى پیوندد، ارتباط این پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به خدا به طور قطع دریابد.
آرى، منطق نیرومند اسلام، و محتواى غنى و پر بار آن، ایجاب مى کند: سرانجام ادیان شرک آلود را جاروب کند، ادیان آسمانى تحریف یافته را در برابر خود به خضوع وا دارد، و با جاذبه عمیق خود، دل ها را به سوى این آئین خالص جلب و جذب نماید.
در این که منظور از این پیروزى، «پیروزى منطقى» است یا «پیروزى نظامى»؟ در میان مفسران گفتگو است:
«جمعى» معتقدند: این پیروزى: تنها «پیروزى منطقى و استدلالى» است، و این امر حاصل شده است; چرا که اسلام از نظر قدرت منطق و استدلال، بر همه آئین هاى موجود برترى دارد.
در حالى که «جمعى دیگر»، پیروزى را به معنى «غلبه ظاهرى» و غلبه قدرت گرفته اند، و موارد استعمال این کلمه (یُظْهِرَ) نیز دلیل بر غلبه خارجى است، و به همین دلیل، مى توان گفت: علاوه بر مناطق بسیار وسیعى که امروز در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم در قلمرو اسلام قرار گرفته، و هم اکنون بیش از 40 کشور اسلامى با جمعیتى حدود یک میلیارد نفر، زیر پرچم اسلام قرار دارند، زمانى فرا خواهد رسید که همه جهان، رسماً زیر این پرچم قرار مى گیرد، و این امر به وسیله قیام مهدى (ارواحنا فداه) تکمیل مى گردد، چنان که در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: لایَبْقى عَلى ظَهْرِ الْاَرْضِ بَیْتُ مَدَر وَ لا وَبَر اِلاّ اَدْخَلَهُ اللّهُ کَلِمَةَ الْاِسْلامِ: «در سراسر روى زمین، خانه اى از سنگ و گل، یا خیمه هائى از کرک و مو، باقى نمى ماند، مگر این که خداوند اسلام را در آن وارد مى کند»!.(1)
در این زمینه، بحث مشروحى ذیل آیه مشابه آن، آیه 33 سوره «توبه» داشتیم.(2)
این نکته نیز قابل توجه است که، بعضى تعبیر «الهُدى» را اشاره به استحکام «عقائد اسلامى» دانسته اند، در حالى که «دِیْنِ الْحَقِّ» را ناظر به حقانیت «فروع دین» مى دانند، ولى، دلیلى بر این تقسیم بندى نداریم و ظاهر این است که هدایت و حقانیت، هم در اصول است و هم در فروع.
در این که مرجع ضمیر در «لِیُظْهِرَهُ»، «اسلام» است یا «پیامبر»(صلى الله علیه وآله)؟ مفسران دو احتمال داده اند، اما قرائن به خوبى نشان مى دهد که منظور همان دین حق است; چرا که هم از نظر جمله بندى نزدیک تر به ضمیر است، و هم پیروزى دین بر دین تناسب دارد، نه شخص بر دین.
آخرین سخن در مورد آیه، این که جمله «کَفى بِاللّهِ شَهِیْدا»، اشاره اى است به این واقعیت که این پیشگوئى، نیازى به هیچ شاهد و گواه ندارد، که شاهد و گواهش اللّه است، و رسالت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز نیاز به گواه دیگرى ندارد، که گواه آن نیز خدا است، و اگر «سهیل بن عمرو» و امثال او حاضر نشوند عنوان «رسول اللّه» بعد از نام محمّد(صلى الله علیه وآله) بنویسند، «عِرض خود مى برند، و زحمتى هم براى ما ندارند»!

* * *

در آخرین آیه، ترسیم بسیار گویائى از اصحاب و یاران خاص پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و آنها که در خط او بودند از لسان «تورات» و «انجیل» بیان کرده، که هم افتخار و مباهاتى است براى آنها که در «حدیبیه» و مراحل دیگر، پایمردى به خرج دادند، و هم درس آموزنده اى است براى همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار.
در آغاز مى فرماید: «محمّد فرستاده خدا است» (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ).
خواه شب پره هائى همچون «سهیل بن عمرو» بپسندند یا نپسندند! و خود را از این آفتاب عالمتاب پنهان کنند یا نکنند! خدا گواهى به رسالت او داده، و همه آگاهان گواهى مى دهند.
سپس، به توصیف یارانش پرداخته، و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افکار و اعمال آنها را طى پنج صفت چنین بیان مى کند: «کسانى که با او هستند، در برابر کفار، شدید و محکم هستند» (وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ).
و در دومین وصف مى گوید: «اما در میان خود رحیم و مهربانند» (رُحَماءُ بَیْنَهُمْ).
آرى، آنها کانونى از عواطف و محبت نسبت به برادران و دوستان و هم کیشانند، و آتشى سخت و سوزان، و سدى محکم و پولادین، در مقابل دشمنان.
در حقیقت، عواطف آنها در این «مهر» و «قهر» خلاصه مى شود، اما نه جمع میان این دو در وجود آنها تضادى دارد، و نه قهر آنها در برابر دشمن، و مهر آنها در برابر دوست، سبب مى شود که از جاده حق و عدالت، قدمى بیرون نهند.
در سومین صفت که از اعمال آنها سخن مى گوید، مى افزاید: «پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى، و همواره به عبادت خدا مشغولند» (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً).
این تعبیر، عبادت و بندگى خدا را، که با دو رکن اصلیش «رکوع» و «سجود» ترسیم شده، به عنوان حالت دائمى و همیشگى آنها ذکر مى کند، عبادتى که که رمز تسلیم در برابر فرمان حق، و نفى کبر و خود خواهى و غرور، از وجود ایشان است.
در چهارمین توصیف، که از نیت پاک و خالص آنها بحث مى کند، مى فرماید: «آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند» (یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً).
نه براى تظاهر و ریا قدم بر مى دارند، و نه انتظار پاداش از خلق خدا دارند، بلکه چشمشان تنها به رضا و فضل او دوخته شده، و انگیزه حرکت آنها در تمام زندگى همین است و بس.
حتى تعبیر به «فضل»، نشان مى دهد که آنها به تقصیر خود معترفند، و اعمال خود را کمتر از آن مى دانند که پاداش الهى براى آن بطلبند، بلکه با تمام تلاش و کوشش، باز هم مى گویند: خداوندا! اگر فضل تو به یارى ما نیاید واى بر ما!
و در پنجمین و آخرین توصیف، از ظاهر آراسته و نورانى آنها بحث کرده مى گوید: «نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است» (سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ).(3)
«سیما» در اصل به معنى علامت و هیئت است، خواه این علامت در صورت باشد، یا در جاى دیگر بدن، هر چند، در استعمالات روزمره فارسى، به نشانه هاى صورت و وضع ظاهرى چهره گفته مى شود.
به تعبیرى دیگر، «قیافه» آنها به خوبى نشان مى دهد که آنها انسان هائى خاضع در برابر خداوند، حق، قانون و عدالتند، نه تنها در صورت آنها، که در تمام وجود و زندگى آنان این علامت منعکس است.
گرچه بعضى از مفسران، آن را به اثر ظاهرى سجده در پیشانى، و یا اثر خاک در محل سجده گاه تفسیر کرده اند، ولى ظاهراً آیه مفهوم گسترده ترى دارد، که چهره این مردان الهى را به طور کامل ترسیم مى کند.
بعضى نیز گفته اند: این آیه، اشاره به سجده گاه آنها در قیامت است، که همچون ماه به هنگام بدر مى درخشد!
البته، ممکن است پیشانى آنها در قیامت چنین باشد، ولى آیه از وضع ظاهرى آنها در دنیا خبر مى دهد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نیز آمده که در تفسیر این جمله فرمود: هُوَ السَّهَرُ فِى الصَّلاةِ: «منظور بیدار ماندن در شب براى نماز است» (که آثارش در روز در چهره آنها نمایان است).(4)
جمع میان این معانى کاملاً ممکن است.
به هر حال، قرآن بعد از بیان همه این اوصاف، مى افزاید: «این توصیف آنها (یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)) در تورات است» (ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ).
این حقیقتى است که از پیش گفته شده، و توصیفى است در یک کتاب بزرگ آسمانى، که از پیش از هزار سال قبل نازل شده است.
ولى، نباید فراموش کرد که تعبیر «وَ الَّذِیْنَ مَعَهُ» (آنها که با او هستند)، سخن از کسانى مى گوید، که در همه چیز با پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، در فکر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها کسانى که همزمان با او بودند، هر چند خطشان با او متفاوت بود.
سپس، به توصیف آنها در یک کتاب بزرگ دیگر آسمانى، یعنى «انجیل» پرداخته، چنین مى گوید: «توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است، و به قدرى نمو و رشد کرده و پر برکت شده، که زارعان را به شگفتى وا مى دارد» (وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْع أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ).(5)
«شطأ» به معنى «جوانه» است، جوانه هائى که از پائین ساقه و کنار ریشه ها بیرون مى آید.
«آزَر» از ماده «موازره» به معنى معاونت است.
«اِسْتَغْلَظَ» از ماده «غلظت» به معنى سفت و محکم شدن است.
جمله «اسْتَوى عَلى سُوقِهِ» مفهومش این است، به حدى محکم شده که بر پاى خود ایستاده (توجه داشته باشید که «سوق» جمع «ساق» است).
تعبیر «یُعْجِبُ الزُّرّاعَ» یعنى به حدى از نمو سریع و جوانه هاى زیاد، و محصول وافر رسیده، که حتى کشاورزانى که پیوسته با این مسائل سر و کار دارند، در شگفتى فرو مى روند.
جالب این که: در توصیف دوم که در «انجیل» آمده نیز، پنج وصف عمده براى مؤمنان و یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) ذکر شده است (جوانه زدن ـ کمک کردن براى پرورش ـ محکم شدن ـ بر پاى خود ایستادن ـ نمو چشمگیر اعجاب انگیز).
در حقیقت، اوصافى که در «تورات» براى آنها ذکر شده، اوصافى است که ابعاد وجود آنها را از نظر عواطف، اهداف، اعمال و صورت ظاهر بیان مى کند، و اما اوصافى که در «انجیل» آمده، بیانگر حرکت و نمو و رشد آنها در جنبه هاى مختلف است (دقت کنید).
آرى، آنها انسان هائى هستند با صفات والا که آنى از «حرکت» باز نمى ایستند، همواره جوانه مى زنند، جوانه ها پرورش مى یابد و بارور مى شود.
همواره اسلام را با گفتار و اعمال خود در جهان نشر مى دهند، و روز به روز، خیل تازه اى بر جامعه اسلامى مى افزایند.
آرى، آنها هرگز از پاى نمى نشینند و دائماً رو به جلو حرکت مى کنند، در عین عابد بودن، مجاهدند، و در عین جهاد، عابدند، ظاهرى آراسته، باطنى پیراسته، عواطفى نیرومند، و نیاتى پاک دارند، در برابر دشمنان حق، مظهر خشم خدایند، و در برابر دوستان حق، نمایانگر لطف و رحمت او.
سپس در دنباله آیه مى افزاید: این اوصاف عالى، این نمو و رشد سریع، و این حرکت پر برکت، به همان اندازه که دوستان را به شوق و نشاط مى آورد، سبب خشم کفار مى شود، «این براى آن است که کافران را به خشم آورد» (لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ).(6)
و در پایان آیه مى فرماید: «خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است» (وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً).
بدیهى است اوصافى که در آغاز آیه گفته شد، ایمان و عمل صالح در آن جمع بود، بنابراین تکرار این دو وصف، اشاره به تداوم آن است، یعنى خداوند این وعده را، تنها به آن گروه از یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) داده که در خط او باقى بمانند، و ایمان و عمل صالح را تداوم بخشند، و گرنه کسانى که یک روز در زمره دوستان و یاران او بودند، و روز دیگر از او جدا شدند و راهى بر خلاف آن را در پیش گرفتند، هرگز مشمول چنین وعده اى نیستند.
تعبیر به «مِنْهُم» (با توجه به این نکته که اصل در کلمه «مِنْ» در این گونه موارد، این است که براى «تبعیض» باشد، و ظاهر آیه نیز همین معنى را مى رساند) دلیل بر این است که یاران او به دو گروه تقسیم خواهند شد: گروهى به ایمان و عمل صالح ادامه مى دهند، و مشمول رحمت واسعه حق و اجر عظیم مى شوند، اما گروهى جدا شده، و از این فیض بزرگ محروم خواهند شد.
معلوم نیست چرا جمعى از مفسران اصرار دارند، «مِنْ» در «مِنْهُم» در آیه فوق را حتماً «بیانیه» بدانند، در حالى که به فرض مرتکب خلاف ظاهر شویم، و «مِنْ» را براى «بیان» بگیریم، قرائن عقلى که در اینجا وجود دارد را نمى توان کنار گذاشت; زیرا هیچ کس مدعى نیست یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) همه معصوم بودند، و در این صورت، احتمال عدم تداوم در خط ایمان و عمل صالح، در مورد هر یک از آنها مى رود، و با این حال، چگونه ممکن است خداوند وعده مغفرت و اجر عظیم را بدون قید و شرط به همه آنها دهد؟ اعم از این که راه ایمان و صلاح را بپیمایند، یا از نیمه راه بر گردند و منحرف شوند.
این نکته نیز قابل توجه است که، جمله «وَ الَّذِیْنَ مَعَهُ» (کسانى که با او هستند)، مفهومش، همنشین بودن و مصاحبت جسمانى با پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیست; چرا که منافقین هم، داراى چنین مصاحبتى بودند، بلکه منظور از «مَعَهُ» به طور قطع، همراه بودن از نظر اصول ایمان و تقوا است.
بنابراین، ما هرگز نمى توانیم از آیه فوق، یک حکم کلى درباره همه معاصران و همنشینان پیامبر(صلى الله علیه وآله) استفاده کنیم.

* * *


1 ـ تفسیر «مجمع البیان»، جلد 5، صفحه 25 ـ «قرطبى» نیز این روایت را با کمى تفاوت از پیغمبر2
گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) ذیل آیه 55 سوره «نور» آورده (جلد 7، صفحه 4692).
2 ـ جلد هفتم تفسیر «نمونه»، صفحه 371.
3 ـ «سِیماهُمْ» مبتدا و «فِی وُجُوهِهِمْ» خبر آن است و «مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» یا بیان «سیما» است، یا حال است براى «سیما»، ولى بهتر این است که «من» را ابتدائیه بدانیم و معنى جمله چنین مى شود: «علامت آنها در صورتشان است و این علامت از اثر سجود است».
4 ـ «من لایحضره الفقیه» و «روضة الواعظین» (مطابق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 78).
5 ـ در این که جمله «وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» جمله مستقلى است و توصیف جداگانه اى براى یاران محمّد(صلى الله علیه وآله)، غیر از توصیفى که در «تورات» آمده، بیان مى کند، و یا عطف بر جمله «ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ» مى باشد به طورى که از هر دو توصیف در هر دو کتاب آسمانى خبر مى دهد، در میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر آیه این است که این دو توصیف، جداگانه در دو کتاب آسمانى بوده است، و لذا کلمه «مَثَل» تکرار شده، در حالى که اگر عطف بر یکدیگر بود، فصاحت ایجاب مى کرد که بگوید: «ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیْل».
6 ـ «لام» در جمله «لِیَغِیظَ» را بسیارى از مفسران «لام علت» گرفته اند، بنابراین مفهوم جمله چنین مى شود: «این پیشرفت و قوت و قدرت را خدا نصیب یاران محمّد(صلى الله علیه وآله) کرد، تا کافران به خشم آیند».
سوره فتح/ آیه 28- 291 ـ داستان تنزیه صحابه!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma