شتاب نکنید، قیامت مى آید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره شوری/ آیه 16- 18 سوره شوری/ آیه 19- 20



از آنجاکه در آیات گذشته این سخن به میان آمد که، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور بود،  ضمن احترام به محتواى کتب آسمانى، عدالت را در میان همه مردم اجرا کند، و هر گونه خصومت و محاجه با آنها را ترک کند، در آیات مورد بحث، براى تکمیل این سخن، و این که حقانیت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیاز به دلیل ندارد، مى فرماید: «آنها که درباره خداوند یکتا به محاجه برمى خیزند بعد از آن که دعوت او از سوى مردم پذیرفته شد، دلیل آنها نزد پروردگارشان، باطل و بى اساس است» (وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِى اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«و خشم و غضب پروردگار بر آنها است» (چون از روى علم و عمد به مخالفت خود ادامه مى دهند) (وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ).
«و عذاب شدید الهى نیز در قیامت از آن آنها است» (وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ)چرا که لجاجت و عناد، ثمره اى جز این ندارد.
در این که منظور از جمله «مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ» (بعد از آن که دعوت او اجابت شد) چیست؟ مفسران تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند:
گاه، گفته اند: منظور، اجابت توده هاى مردم پاک دل و بى غرض مى باشد که با الهام از فطرت الهى و مشاهده محتواى وحى و معجزات گوناگونِ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) سر تسلیم در برابر او فرود آوردند.
و گاه، اجابت دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در حق مخالفان در روز جنگ «بدر»، که منجر به نابودى بخش عظیمى از لشکر آنان و درهم شکستن شوکتشان شد، ذکر کرده اند.
و گاه، آن را اشاره به پذیرش خود آنها، یعنى اهل کتاب دانسته اند، که قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، در انتظارش بودند و نشانه هاى او را براى مردم از کتاب هاى خود، مى خواندند و اظهار علاقه و ایمان نسبت به او مى نمودند، اما پس از ظهور اسلام، چون منافع نامشروعشان به خطر افتاد، راه انکار پیش  گرفتند.
از همه مناسب تر، تفسیر اول است، زیرا تفسیر دوم ایجاب مى کند که این آیات بعد از غزوه بدر، نازل شده باشد، در حالى که دلیل روشنى بر این امر در دست نیست و به نظر مى رسد که همه این آیات در مکّه نازل شده باشد.
و تفسیر سوم، با لحن آیه موافق نیست، زیرا باید گفته شود: «مِنْ بَعْدِ مَا اسْتَجابُوا لَهُ» (بعد از آن که دعوت او را اجابت کردند).
به علاوه، ظاهر جمله «یُحَاجُّونَ فِى اللّهِ» اشاره، به گفتگوى مشرکان درباره خدا است، نه اهل کتاب درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اما این محاجه باطل اشاره به طرح چه مسائلى است؟ باز محل گفتگو است.
بعضى گفته اند: منظور ادعاى یهود است که مى گفتند: آئین ما پیش از اسلام بوده و برتر از آن است. یا این که، شما که مدعى وحدت هستید بیائید آئین موسى(علیه السلام) را که مورد قبول طرفین است بپذیرید.
ولى، همان گونه که گفتیم: بعید است روى سخن در این آیات با یهود و اهل کتاب باشد; چرا که «محاجّه درباره اللّه» بیشتر متناسب با مشرکان است، بنابراین، جمله فوق، اشاره به دلائل بى اساس و پوسیده اى است که مشرکان براى پذیرش شرک مى آوردند، از جمله شفاعت بت ها و یا پیروى از آئین نیاکانشان.
به هر حال، افراد لجوجى که بعد از آشکار شدن حق، به لجاجت و پافشارى خود ادامه مى دهند، هم در نظر خلق خدا رسوا هستند و هم مشمول غضب خالق در این جهان و جهان دیگر مى باشند.

* * *

سپس، به یکى از دلائل توحید و قدرت پروردگار، که در عین حال متضمن اثبات نبوت است، در مقابل احتجاج کنندگان بى منطق، پرداخته مى گوید:  «خداوند همان کسى است که کتاب آسمانى را به حق نازل کرد و همچنین میزان را» (اللّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ).
«حق» کلمه جامعى است که معارف و عقائد حقه، و همچنین اخبار صحیح و برنامه هاى هماهنگ با نیازهاى فطرى و اجتماعى را، و آنچه از این قبیل است، شامل مى شود، چرا که حق، همان چیزى است که با عینیت خارجى موافق است و تحقق یافته، و جنبه ذهنى و پندارى ندارد.
همچنین «میزان» در این گونه موارد، معنى جامعى دارد، هر چند معنى آن در لغت به معنى «ترازو» و ابزار سنجش وزن است، اما در معنى کنائى، به هر گونه معیار سنجش، و قانون صحیح الهى، و حتى شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان راستین(علیهم السلام) که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است، اطلاق مى گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه اى است از این معنى.
به این ترتیب، خداوند کتابى بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل کرده است که هم حق است، و هم میزان ارزیابى ارزش ها است، به گونه اى که دقت در محتواى این کتاب، از معارف و عقائدش گرفته، تا طرق استدلال منطقى آن، و از قوانین اجتماعیش گرفته، تا برنامه هائى که براى تهذیب نفوس و تکامل انسان ها آورده، دلیل حقانیت آن است، این محتوى عالى، با این عمق و عظمت، آن هم از یک فرد امّى و درس نخوانده، که از عقب افتاده ترین محیط ها برخاسته، خود دلیلى است بر عظمت پروردگار، و وجود عالم ماوراء طبیعت، و هم دلیلى است بر حقانیت آورنده آن.
و به این ترتیب، جمله فوق، پاسخى است براى مشرکان و هم اهل کتاب.
و از آنجا که نتیجه همه این مسائل، مخصوصاً بروز و ظهور کامل حق و عدالت و میزان، در قیامت است در پایان آیه مى گوید: «تو چه مى دانى؟ شاید  «ساعت» (قیام رستاخیز) نزدیک باشد»؟! (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِیبٌ).
همان قیامتى که وقتى بر پا شود، همگان در دادگاه عدلش حضور مى یابند، و در برابر میزان سنجشى که حتى به اندازه سنگینى یک دانه خردل، و کوچک تر از آن را دقیقاً مى سنجد قرار مى گیرند.

* * *

سپس، به موضع گیرى کفار و مؤمنان در برابر آن، پرداخته مى گوید: «آنها که به قیامت ایمان ندارند، درباره آن شتاب مى کنند، و مى گویند این قیامت کى خواهد آمد»؟! (یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِها).
آنها هرگز، به خاطر عشق به قیامت و رسیدن به لقاى محبوب، این سخن را نمى گویند، بلکه از روى استهزاء و مسخره و انکار، چنین تقاضائى دارند، و اگر مى دانستند قیامت بر سر آنها چه مى آورد، هرگز چنین تقاضائى نداشتند.
«ولى آنها که ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است و خواهد آمد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ).(1)
البته لحظه قیام قیامت، بر همه پوشیده است، حتى بر پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب خدا، تا هم وسیله تربیت مداوم باشد براى مؤمنان، و هم آزمون و اتمام حجتى براى منکران، ولى اصل وقوع آن جاى تردید نیست.
و از اینجا روشن مى شود، که ایمان به قیامت و دادگاه بزرگ عدل الهى، مخصوصاً با توجه به این معنى که هر لحظه احتمال وقوع آن مى رود، چه تأثیر  تربیتى عمیقى در مؤمنان دارد.
و در پایان آیه، به عنوان یک اعلام عمومى، مى فرماید: «آگاه باشید! کسانى که در قیامت تردید مى کنند، و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجه مى پردازند، در گمراهى عمیقى هستند» (أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِى السّاعَةِ لَفِی ضَلال بَعِید).
چرا که نظام این جهان، خود دلیلى است بر این که مقدمه اى است بر جهان دیگر، که بدون آن، آفرینش این جهان، لغو و بى معنى است، نه با حکمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او.
تعبیر به «ضَلال بَعِیْد»، اشاره به این است که، گاه انسان راه را گم مى کند اما چندان فاصله با آن ندارد، با مختصر تلاش و جستجو ممکن است راه را پیدا کند، اما گاه چنان فاصله او زیاد است که دیگر، پیدا کردن راه براى او مشکل یا غیرممکن است.
جالب توجه این که در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:
«مردى با صداى بلند، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در یکى از سفرها سؤال کرد گفت: اى محمّد ...! پیامبر، نیز با صدائى بلند، همچون صداى خودش فرمود: «چه مى گوئى»؟
عرض کرد: مَتَى السّاعَةُ؟: «روز قیامت کى خواهد بود»؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: إِنَّها کائِنَةٌ فَما أَعْدَدْتَ لَها؟: «قیامت خواهد آمد، براى آنچه تهیه کرده اى»؟
عرض کرد: حُبُّ اللّهِ وَ رَسُولِهِ!: «سرمایه من، محبت خدا و پیامبر او است».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ: «تو با کسى خواهى بود که او را دوست دارى»!.(2)
 

* * *


1 ـ«مُشْفِقُونَ» از ماده «اشفاق» به معنى علاقه توأم با ترس است، هر گاه با «من» متعدى شود، جنبه خوف در آن غلبه دارد، و هر گاه با «على» متعدى شود مسأله توجه و مراقبت در آن غلبه خواهد داشت، و لذا انسان به دوستش مى گوید: «أَنَا مُشْفِقٌ عَلَیْک» (تفسیر روح المعانى و مفردات راغب).
2 ـ تفسیر «مراغى»، جلد 25، صفحه 32.
سوره شوری/ آیه 16- 18 سوره شوری/ آیه 19- 20
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma