باز در آغاز این سوره به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم (حم) که براى دوّمین بار، در آغاز سوره هاى قرآن خودنمائى مى کند، بارها پیرامون تفسیر «حروف مقطعه»، بحث کرده ایم و نیاز به تکرار نمى بینیم، جز این که بعضى «حم» را نام سوره و یا «ح» را اشاره به «حمید» و «م» را اشاره به «مجید» که دو نام از نام هاى بزرگ خداوند است دانسته اند.
سپس اشاره به عظمت قرآن کرده، مى گوید: «این کتابى است که از سوى خداوند رحمن و رحیم نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).
«رحمت عامه» خداوند و «رحمت خاصه» او دست به دست هم داده اند و نزول این آیات را سبب شده است، آیاتى که براى دوست و دشمن مایه رحمت است، و براى اولیاى خدا، برکات و رحمتهاى ویژه اى در بردارد.
در حقیقت صفت بارز این کتاب آسمانى که در لابلاى تمام آیاتش همچون عطر در ذرات برگ گل قرار گرفته همان «رحمت» است، رحمت براى کسانى که راه آن را بپویند و از تعلیماتش الهام گیرند.
بعد از بیان اجمالى فوق درباره قرآن، به بیان تفصیلى پرداخته، و اوصاف پنجگانه اى براى این کتاب آسمانى بیان مى کند، اوصافى که ترسیم روشن و گویائى از چهره اصلى قرآن در بردارد.
نخست مى گوید: «این کتابى است که آیاتش مبین، و هر مطلبى را در جاى خود بیان کرده، و شرح و تفصیل تمام نیازمندى هاى انسان را در تمام زمینه ها ذکر نموده است» (کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ).(1)
«کتابى است فصیح و گویا» (قُرْآناً عَرَبِیّاً).
«براى جمعیتى که آگاهند و جویاى حقیقت اند» (لِقَوْم یَعْلَمُونَ).
«قرآنى که بشیر و نذیر است، و امیدبخش و بیم آفرین، نیکان را بشارت مى دهد و مجرمان را تهدید مى کند» (بَشِیراً وَ نَذِیراً).
«اما اکثر آنها روى گردان شدند لذا چیزى نمى شنوند» (فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لایَسْمَعُونَ).(2)
به این ترتیب نخستین امتیاز این کتاب بزرگ آسمانى، این است که مسائل مختلف مورد نیاز بشر در آن تبیین و تشریح شده است به گونه اى که هر کس در هر سطحى از فکر و اندیشه باشد و در هر مرحله اى از نیاز روحى، به مقدار فکر و نیاز خویش از آن بهره مى گیرد.
وصف دیگرش این است که مجموعه اى کامل است، زیرا «قرآن» از ماده «قرائت» در اصل به معنى جمع کردن اجزاى سخن است.
در توصیف سوم، فصاحت و بلاغت مخصوصِ آن را بیان مى کند، که حقایق را صریح و دقیق، بى کم و کاست و گویا و رسا، و در عین حال زیبا و جذاب منعکس مى سازد.
توصیف چهارم و پنجم، بیانگر تأثیر عمیقِ تربیتى آن است، از طریق بشارت و انذار، گاه چنان آیاتش در تشویقِ نیکان و پاکان اوج مى گیرد، که تمام وجود انسان را به وجد مى آورد، و گاه در تهدید و انذارِ فاسدان و مجرمان چنان تکان دهنده است، که مو بر تن انسان راست مى شود، و این دو اصل تربیتى را دوش به دوش یکدیگر در آیاتش پیش مى برد.
ولى افسوس، که متعصبان لجوج، گوشِ شنوا، ندارند، گوئى کَرند و هیچ نمى شنوند، گوش ظاهرشان سالم است، ولى روح شنوائى و درک حقایق را از محتواى کلام از دست داده اند.
اما عکس العملِ منفى این کوردلان، به همین جا ختم نمى شد، بلکه تلاش و کوشش داشته که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از دعوت خود مأیوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت تو گوش شنوائى در این دیار نیست ، و بیهوده تلاش مکن! چنان که در آیه بعد مى گوید: «آنها گفتند: قلب هاى ما در برابر دعوت تو در پوشش هائى قرار گرفته، و گوش هاى ما سنگین است، و میان ما و تو حجابى وجود دارد)! (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّة مِمّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ).
«حالا که چنین است کار به کار ما نداشته باش، توبه سراغ عمل و برنامه هاى خود باش، و ما به عقائد و مذهب خود عمل مى کنیم» (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
درست همانند بیمار نادان و ابلهى، که از دست طبیب مسیحا نفسى فرار مى کند و سعى دارد از همه وسائل براى جدا ساختن خود از او کمک گیرد.
نخست مى گفتند: عقل و فکر ما گوئى در محفظه هائى قرار گرفته که چیزى در آن وارد نمى شود!
توجه داشته باشید «أَکِنَّه» جمع «کِنان» به معنى پوشش است، نه یک پوشش که در حقیقت پوشش هاى جهل و تعصب، پوشش لجاجت و عناد، پوشش تقلید کورکورانه، و مانند آن قلب هاى آنها را فرا گرفته بود.
آنها مى گفتند: علاوه بر این که «عقل» ما چیزى درک نمى کند «گوش» ما هم سنگین است، و سخنان تو را نمى شنویم یعنى هم مرکز اصلى از کار افتاده و هم ابزار و وسیله ها!.
از همه اینها گذشته، گوئى در میان ما و تو پرده ضخیمى کشیده شده که اگر گوش سالمى هم مى داشتیم صدایت به گوش ما نمى رسید، پس چرا این همه خود را خسته مى کنى؟، فریاد مى زنى؟، دل مى سوزانى؟، شب و روز تبلیغ مى کنى؟، ما را به حال خود بگذار، که در اینجا کالاى تو مشترى ندارد! تو بر دین خود و ما هم بر آئین خود!!
این نهایت وقاحت و بى شرمى و نادانى است که انسان با تمام وجودش این
چنین از حق گریزان باشد: در چشم این سیاه دلان، صبح کاذب است *** در روشنى اگر ید بیضا کند کسى!
قابل توجه این که: نمى گفتند: وَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ حِجابٌ: «میان ما و تو حجابى است» بلکه کلمه «مِن» را به آن مى افزودند و مى گفتند: «وَ مِنْ بَیْنَنا وَ بَیْنَکَ حِجابٌ» تا تأکید بیشترى را بیان کنند، زیرا با افزودن این کلمه، مفهوم جمله چنین مى شود: تمام فاصله میان ما و تو را حجابى پر کرده، بدیهى است، حجابى که تمام این فاصله را در بر گیرد، باید بسیار ضخیم باشد، و طبیعى است سخن گفتن از پشت چنین حجابى کمترین اثرى نخواهد داشت.
جمله «فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ»، ممکن است براى مأیوس ساختن پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از ناحیه کافران گفته شده باشد، که تو مشغول برنامه خویش باش و ما مشغول برنامه آئین خویش هستیم.
و نیز ممکن است، یک نوع تهدید نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد که تو هر کار از دستت ساخته است انجام ده، ما هم آنچه در توان داریم بر ضد شخص تو و آئین تو انجام خواهیم داد، و این نهایت لجاجت آنها را بیان مى کند.