در سختى ها به یاد خدا هستند، اما...

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «زمر» / آیه 49 - 52 سوره «زمر» / آیه 53 - 55


باز در اینجا موضوعِ سخن، افراد بى ایمان و ظالمانند، و چهره دیگرى از چهره هاى زشت آنها را منعکس مى کند.
نخست مى فرماید: «هنگامى که انسان را زیان و ضررى (و درد و رنج و فقرى ) برسد، براى حل مشکلش ما را مى خواند» (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا). همان انسانى که طبق آیات گذشته، از شنیدن نام خداوند یگانه مشمئز مى شد، آرى همان انسان، به هنگام گرفتارى در تنگناى حوادث، به سایه لطف الهى پناه مى برد.
اما آن هم موقتى است «هنگامى که به او نعمتى از ناحیه خود عطا کنیم و درد و رنجش را برطرف سازیم، لطف و عطاى ما را به دست فراموشى مى سپارد، و مى گوید: این نعمت را خودم، دست و پا کردم، و بر اثر لیاقت و کاردانى خودم بوده» (ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْم).(1)
نمونه این سخن، همان است که قرآن، در آیه 78 سوره «قصص» از زبان «قارون» نقل مى کند که، در برابر دانشمندان «بنى اسرائیل» که به او اندرز دادند: از این نعمت هاى خداداد در راه رضاى او استفاده کن! چنین گفت: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْم عِنْدِى: «اینها مواهبى است که من با علم و دانش خود به دست آورده ام»!
این غافلان بى خبر، هیچ فکر نمى کنند که آن علم و دانش نیز، موهبتى از سوى خداست، آیا آنها این علم و دانشى را که سبب تدبیر معاش و کسب درآمدهاى فراوان مى شود، خودشان به خودشان داده اند؟ یا از ازل جزء ذاتشان بوده است؟!.
بعضى از مفسران، در تفسیر این جمله، احتمال دیگرى نیز داده اند و آن این که، آنها مى گویند: این مواهب را خدا به خاطر این به ما داده است که، عالم به لیاقت و استحقاق ما بوده.
این احتمال، گرچه در آیه مورد بحث، امکان دارد ولى در آیه سوره «قصص» در مورد «قارون» با توجه به کلمه «عِنْدِى» (نزد من) ممکن نیست، و مى تواند قرینه اى بر آیه مورد بحث، و ترجیح تفسیر اول بوده باشد.
سپس، قرآن در پاسخ این افراد خودبین و کم ظرفیت ـ که چون به نعمتى رسند به زودى خود را گم مى کنند ـ چنین مى گوید: «بلکه این نعمت وسیله آزمایش آنها است ولى اکثرشان نمى دانند» (بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ).
هدف این است که، با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسیدن به نعمت هاى بزرگ، آنچه را در درون دارند آشکار کنند:
آیا، به هنگام مصیبت مأیوس، و به هنگام نعمت مغرور مى گردند؟
آیا، در این تحولات، بیشتر به فکر خدا مى افتند، و یا غرق دنیا مى شوند؟
آیا، خویشتن خویش را فراموش مى کنند و یا با توجه به ضعف هاى خود بیش از پیش به یاد خدا خواهند بود؟
ولى افسوس، که بیشتر مردم فراموش کارند و از این حقایق آگاه نیستند.
این حقیقت بارها در آیات قرآن تکرار شده است که، خداوند حکیم، گاه، انسان را در تنگناى مشکلات قرار مى دهد، و گاه، در رفاه و آسایش و نعمت، تا او را از این طرق بیازماید، ارزش وجودى او را بالا ببرد، و به این حقیقت که همه چیز، از ناحیه او است آشنا سازد.
اصولاً، شدائد، زمینه ساز شکوفائى فطرت است، همان گونه که نعمت ها مقدمه معرفت مى باشد.(2)
قابل توجه این که، در این آیه، روى کلمه «انسان» تکیه شده، و او را به عنوان فراموشکار و مغرور، معرفى کرده، این، اشاره به انسان هائى است که تحت تربیت مکتب هاى الهى قرار نگرفته اند، و مربى و راهنمائى نداشته اند، شهواتشان آزاد بوده، در میان هوس ها غوطهور شده، و به صورت گیاهانى خودرو بوده اند، آرى، آنها هستند که هر گاه گرفتار درد و رنجى شوند، به سوى خدا مى آیند، و هنگامى که طوفان حوادث، فرو نشست و مشمول نعمت هائى گردند، خدا را به دست فراموشى مى سپارند.(3)

* * *

در آیه بعد مى افزاید: «این سخن را کسانى که قبل از آنها بودند گفتند (آنها نیز ادعا مى کردند که نعمت هاى ما زائیده علم ما و لیاقت ماست) ولى آنچه را به دست مى آوردند براى آنها سودى نداشت» (قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).(4)
آرى، قارون هاى مغرور اموالشان را مولود لیاقت خودشان مى پنداشتند و مواهب الهى بر خویش را فراموش کرده بودند، از مبدأ اصلى نعمت غافل شده، و تنها چشم به اسباب ظاهرى دوخته بوده اند، ولى، تاریخ نشان مى دهد، وقتى خداوند آنها و گنج هایشان را به زمین فرو برد، کسى نبود که به یارى آنها برخیزد، و اموال آنها کمترین سودى به حالشان نداشت، چنان که قرآن مى گوید: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَة یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ»(5) نه تنها «قارون» که اقوامى همچون عاد و ثمود و قوم سبا و مانند آنها گرفتار همین سرنوشت شدند.

* * *

پس از آن، مى فرماید: «سیئات اعمالشان دامان آنها را گرفت» (فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا).
و هر کدام، به نوعى از عذاب هاى الهى، طوفان، سیلاب، زمین لرزه، و صیحه هاى آسمانى، گرفتار شدند، و از میان رفتند.
و مى افزاید: این سرنوشت، منحصر به آنها نبود «این مشرکان و ظالمان (مکّه) نیز به زودى گرفتار سیئات اعمالشان خواهند شد، و هرگز نمى توانند از چنگال عذاب الهى بگریزند» (وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ).
بلکه، از آنها نیز فراتر مى رود، و همه ستمگران مغرور و بى خبر از خدا را، در تمام اعصار و قرون شامل مى شود.
در این که، منظور از جمله «سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» عذاب دنیوى است، یا اخروى؟ دو احتمال داده شده است، اما به قرینه «فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» (پیشینیان آنها گرفتار سیئات اعمالشان شدند) تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

* * *

قرآن در پاسخ این سخن که مى گفتند: نعمت هاى ما مولود آگاهى و توانائى خود ما است، به آنها گوشزد کرده که سرى به تاریخ گذشتگان بزنید، و ببینید همین سخن را دیگران گفتند، و به چه مصائب و عذاب هائى گرفتار شدند، این یک جواب تاریخى است.
سپس، در آیه بعد، به یک جواب عقلى، پرداخته، چنین مى گوید: «آیا آنها ندانستند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده، یا تنگ، مى سازد»؟! (أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
چه بسیارند، افراد شایسته اى که در زندگى، محروم و منزوى هستند، و چه بسیار افراد ضعیف و ناتوانى، که از هر نظر متنعم اند، اگر پیروزى هاى مادى، همگى در سایه تلاش و کوشش خود افراد، و لیاقت هاى آنها به دست مى آمد، نباید شاهد چنین صحنه هائى باشیم.
این خود، مى رساند که در پشت عالم اسباب، دست نیرومند دیگرى است که آن را طبق برنامه حساب شده اى اداره مى کند.
درست است که انسان باید در زندگى تلاش و کوشش کند، درست است که جهاد و کوشش، کلید حل بسیارى از مشکلات است، اما این اشتباه بزرگى است، که ما مسبب الاسباب را فراموش کنیم و تنها چشم به اسباب بدوزیم، و مؤثر واقعى را خودمان بدانیم.
یکى از اسرار ناکام ماندن جمعى از آگاهانِ لایق، و کامیاب شدن جمعى از جاهلان بى کفایت همین است که: هشدارى براى همه مردم باشد، تا در عالم اسباب گم نشوند، و تنها بر نیروى شخصى خود تکیه نکنند.
لذا، در پایان آیه، مى افزاید: «در این، آیات و نشانه هائى است براى گروهى که ایمان مى آورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یُؤْمِنُونَ).
نشانه هائى براى ذات پاک خدا، همان گونه که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ: «من خدا را به وسیله بر هم خوردن تصمیم ها، گشوده شدن گره ها، و در هم شکستن اراده ها شناختم».(6)
و نشانه هائى است از ضعف و ناتوانى انسان، تا خود را گم نکند و گرفتار غرور و خودبینى نگردد.

* * *

 


1 ـ «خَوَّلَ» از مادۀ «تخویل» به معنی اعطا و بخشش و تفضل است و در ذیل آیۀ 8 همین سوره، شرح بیشتری دربارۀ این لغت داشته ایم - ضمیر در «أوتِیتُهُ» یا این که به نعمت باز می گردد به صورت مذکر آمد، چرا که منظور از آن «شیءٌ مِنَ النِّعمَة» یا «قِسمٌ مِنَ النِّعمَة» می باشد.
2 ـ در این زمینه بحث دیگرى در جلد 16، صفحه 343 ذیل آیه 65 «عنکبوت» آورده ایم.
3 ـ شرح بیشتر پیرامون این موضوع، تحت عنوان «انسان در قرآن کریم» در جلد هشتم، صفحه 239، ذیل آیه 12 «یونس» مطالعه فرمائید.
4 ـ ضمیر در «قَدْ قالِها» به «کلمه» یا «مقاله» باز مى گردد که از جمله سابق استفاده مى شود و منظور از آن، جمله «اِنَّما أُوتِیْتُهُ عِلى عِلْم» است.
5 ـ قصص، آیه 81.
6 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، کلمه 250.
سوره «زمر» / آیه 49 - 52 سوره «زمر» / آیه 53 - 55
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma