من یک بیم دهنده ام!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «ص» / آیه 65 - 70 سوره «ص» / آیه 71 - 83

از آنجا که تمام بحث هاى گذشته، چه آنها که از مجازات دردناک دوزخیان سخن مى گوید، و چه آنها که از عذاب دنیوى اقوام گنهکار پیشین، بحث مى کند همه جنبه انذار و تهدید براى مشرکان و سرکشان و ظالمان دارد، در آیات مورد بحث، همین مسأله را تعقیب کرده، مى گوید: «بگو: من فقط یک انذارکننده ام»! (قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ).
درست است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بشارت دهنده نیز، مى باشد، و آیات قرآن مجید به هر دو معنى ناطق است، ولى، چون بشارت براى مؤمنان است، و انذار براى مشرکان و مفسدان، و در اینجا روى سخن با گروه اخیر است، تنها تکیه بر انذار شده است.
پس از آن مى افزاید: «هیچ معبودى جز خداوند یگانه قهار نیست» (وَ ما مِنْ إِله إِلاَّ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ).
تکیه بر قهر او نیز، به همین منظور است، تا کسى به لطف او مغرور نگردد، و از قهر او خود را ایمن نشمرد، و در گرداب کفر و گناه غوطهور نشود.

* * *

و بلافاصله، به عنوان ذکر دلیل براى توحید الوهیت و عبادت پروردگار، مى افزاید: «او همان کسى است که پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنها قرار دارد، مى باشد، همان خدائى که عزیز و غفار است» (رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفّارُ).
در حقیقت، در این آیه، سه وصف از اوصاف خداوند بیان شده که هر کدام براى اثبات مقصودى است.
نخست، مسأله «ربوبیتِ» او نسبت به تمام عالم هستى است، او مالک همه این جهان است مالکى که آنها را تدبیر و تربیت مى کند، تنها کسى شایسته «عبودیت» است که چنین باشد، نه بتهائى که به مقدار سر سوزن از خود چیزى ندارند.
دوم، مسأله «عزت» او است، مى دانیم «عزیز» از نظر معنى لغوى به کسى گفته مى شود که: هیچ کس نتواند بر او غالب گردد، و هر چه اراده کند، انجام شدنى باشد، و به تعبیر دیگر، همیشه غالب است و هرگز مغلوب نیست.
کسى که چنین است، فرار کردن از چنگال قدرتش، چگونه امکان دارد؟ و نجات از کیفرش، چگونه میسّر است؟
سومین توصیف، مقام «غفاریت» و کثرت آمرزش او است که درهاى بازگشت را به روى گنهکاران مى گشاید، و باران رحمتش را بر آنها مى بارد، تا تصور نکنند اگر «قهّار» و «عزیز» است، مفهومش بستن درهاى رحمت و توبه به روى بندگان مى باشد.
در حقیقت، یکى بیان «خوف» است و دیگرى بیان «رجاء» که بدون موازنه این دو حالت، تکامل انسان امکان پذیر نیست، یا گرفتار غرور و غفلت مى شود، و یا در گرداب یأس و نومیدى فرو مى رود.
و به تعبیر دیگر، توصیف او به «عزیز» و «غفّار» دلیل دیگرى بر «الوهیت» او است چرا که تنها کسى شایسته پرستش است که، علاوه بر «ربوبیت» قدرت بر مجازات نیز دارد، و علاوه بر قدرت بر مجازات، درهاى رحمت و مغفرت او نیز گشوده است.

* * *

سپس، در جمله اى کوتاه و تکان دهنده، خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى فرماید: «بگو: این یک خبر بزرگ است» (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ).

* * *

«که شما از آن روى گردان هستید» (أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ).
این کدام خبر است که به آن اشاره کرده و آن را به عظمت توصیف مى کند؟
قرآن مجید؟ رسالت پیامبر؟ قیامت و سرنوشت مؤمنان و کافران؟ توحید و یگانگى خدا؟ و یا همه اینها؟
از آنجا که قرآن مشتمل بر همه این امور است، و جامع میان آنها است، و اعراض مشرکان نیز، از آن بوده، مناسب تر همان معنى اول، یعنى قرآن است.
آرى، این کتاب بزرگ آسمانى، خبرى است بزرگ، به عظمت تمام عالم هستى که از ناحیه خالق این جهان، خالق «عزیز»، «غفار»، «واحد» و «قهار»، نازل شده، خبرى، که عظمت آن را گروه عظیمى، به هنگام نزولش درنیافتند، جمعى آن را به باد سخریه و استهزاء گرفتند، و جمعى سحرش خواندند، و عده اى شعرش نامیدند، ولى چیزى نگذشت که این «نبأ عظیم» باطن خود را نشان داد، مسیر تاریخ بشریت را عوض کرد، بر پهنه جهان سایه افکند، تمدنى عظیم و درخشان در تمام زمینه ها به وجود آورد، و جالب این که: اعلام این نبأ عظیم در این سوره «مکّى» شده، در زمانى که مسلمانان ظاهراً در نهایت ضعف و ناتوانى بودند، و درهاى پیروزى و نجات به روى آنان بسته بود.
حتى امروز نیز، عظمت این خبر بزرگ بر جهانیان و حتى بر خود مسلمانان کاملاً روشن نیست، و باید آینده آن را نشان دهد.
این گفتار قرآن که: «شما از آن روى گردان هستید» هنوز صادق است، و همین اعراض مسلمین، سبب شده که نتوانند از این چشمه جوشان فیض الهى کاملاً سیراب شوند، و در پرتو انوار آن، به پیش تازند، و قله هاى فخر و شرف را تسخیر کنند.

* * *

آن گاه، به عنوان مقدمه اى براى ذکر ماجراى آفرینش آدم، و ارزش والاى وجود انسان، تا آن حد که فرشتگان، همگى در برابر او سجده کردند، مى فرماید: «من از ملأ اعلى، و فرشتگان عالم بالا به هنگامى که درباره آفرینش انسان گفتگو و مخاصمه مى کردند، خبر ندارم» (ما کانَ لِی مِنْ عِلْم بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ یَخْتَصِمُونَ).

* * *

آگاهى من تنها از طریق وحى است، و «تنها چیزى که به من وحى مى شود، این است که: من انذارکننده آشکارى هستم» (إِنْ یُوحى إِلَیَّ إِلاّ أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
گر چه فرشتگان، جدال و مخاصمه اى با پروردگار نداشتند، ولى همین اندازه که به هنگام خطاب خداوند به آنها که: «من مى خواهم خلیفه اى در زمین بیافرینم» آنها به گفتگو پرداختند و عرض کردند: «آیا مى خواهى کسى را بیافرینى که فساد و خونریزى کند»؟ که در پاسخ آنها فرمود: «من چیزى مى دانم که شما نمى دانید»(1) به این گفتگوها «مخاصمه» اطلاق شده است که یک اطلاق مجازى است، و همان گونه که اشاره کردیم، این در حقیقت مقدمه اى است براى آیات بعد، که پیرامون آفرینش آدم، سخن مى گوید.
این احتمال نیز، وجود دارد که «ملأ اعلى» مفهوم وسیعى دارد که حتى شیطان را شامل مى شود، چه این که: آن روز شیطان در زمره فرشتگان بود و به مخاصمه با خدا برخاست و زبان به اعتراض گشود، و به همین دلیل، براى همیشه مطرود درگاه حق شد، ولى تفسیر اول مناسب تر است.
در روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «ابن عباس» فرمود: پروردگارم از من پرسید: أَ تَدْرِی فِیْمَ یَخْتَصِمُ الْمَلَأُ الْاَعْلى؟: «آیا مى دانى فرشتگان عالم بالا در چه چیز بحث و گفتگو مى کنند»؟!
عرض کردم: نه.
فرمود: اِخْتَصَمُوا فِى الْکَفّاراتِ وَ الدَّرَجاتِ، فَاَمَّا الْکَفّاراتُ فَاِسْباغُ الْوُضُوءِ فِى السَّبَراتِ، وَ نَقْلُ الْاَقْدامِ اِلَى الْجَماعاتِ، وَ اِنْتِظارُ الصَّلاةِ بَعْدَ الصَّلاةِ، وَ أَمَّا الدَّرَجاتُ فَاِفْشاءُ السَّلامِ، وَ اِطْعامُ الطَّعامِ، وَ الصَّلاْةُ بِالْلَّیْلِ وَ النّاسُ نِیامٌ: «آنها در مورد «کفارات» (کارهائى که گناهان را جبران مى کند) و «درجات» (آنچه بر درجات انسان مى افزاید) به گفتگو پرداختند: اما کفارات وضوى شاداب در سرماى زمستان گرفتن، و به سوى نماز جماعت گام برداشتن، و انتظار نمازى بعد از نماز دیگر کشیدن است، و اما درجات، بسیار سلام کردن و اطعام طعام نمودن، و نماز در شب به هنگامى که چشم مردم در خواب است باشد».(2)
البته در این حدیث، صریحاً نیامده است که: نظر به تفسیر آیه فوق دارد، هر چند تعبیرات، شبیه تعبیرات آیه مورد بحث است، و به هر حال، از این حدیث استفاده مى شود: منظور از «مخاصمه» در اینجا تنها بحث و گفتگو است، نه جدال و کشمکش، بحث و گفتگو از اعمال آدمیان، و کارهائى که کفاره گناهان مى شود و بر درجات انسان ها مى افزاید، و شاید گفتگوى آنها در تعداد اعمالى است که سرچشمه این فضائل مى گردد، و یا در تعیین حد و میزان درجاتى است که از این اعمال حاصل مى شود، و به این ترتیب، از این حدیث تفسیر سومى براى آیه به دست مى آید که از جهاتى مناسب است، ولى با آیات آینده تناسب زیادى ندارد، و همان گونه که گفتیم، ممکن است ناظر به گفتگوهاى دیگر فرشتگان باشد، نه آنچه مربوط به این آیات است.
این نکته نیز قابل توجه است که: عدم علم پیامبر به این معنى است که من از خودم چیزى در این زمینه ها نمى دانم، تنها همان را مى دانم که از طریق وحى بر من نازل مى گردد.

* * *


1 ـ بقره، آیه 30.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 485، ذیل آیات مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 18، صفحه 375، همین حدیث در تفسیر «درّ المنثور» از طرق بسیارى از گروهى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ با تفاوت هائى ـ نقل شده است.
سوره «ص» / آیه 65 - 70 سوره «ص» / آیه 71 - 83
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma