بیزارى معبودان از عابدان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره سبأ / آیه 39 - 42 1 ـ انفاق مایه فزونى است نه کمبود

بار دیگر در این آیات، به پاسخ گفتار آنها که اموال و اولاد خود را دلیل بر قرب خویش در درگاه خداوند، مى پنداشتند، باز مى گردد، و به عنوان تأکید مى گوید: «بگو: پروردگار من روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده، یا محدود مى کند» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ).
و مى افزاید: «آنچه را در راه خدا انفاق کنید خداوند جاى آن را پر مى کند و او بهترین روزى دهندگان است» (وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْء فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ).
گر چه محتواى این آیه، تأکید بر مطلب گذشته است، ولى از دو جهت تازگى دارد:
نخست این که: آیه گذشته که مفهومش همین مفهوم بود، بیشتر ناظر به اموال و اولاد کفار بود، در حالى که تعبیر به «عِباد» (بندگان) در آیه مورد بحث، نشان مى دهد که ناظر به مؤمنان است، یعنى حتى در مورد مؤمنان گاه، روزى را گسترده مى کند ـ آنجا که صلاح مؤمن باشد ـ و گاه روزى را تنگ و محدود مى سازد ـ آنجا که مصلحتش ایجاب کند ـ و به هر حال وسعت و تنگى معیشت دلیل بر هیچ چیزى نمى تواند باشد.
دیگر این که: آیه قبل، وسعت و تنگى معیشت را درباره دو گروه مختلف، بیان مى کرد، در حالى که آیه مورد بحث، ممکن است اشاره به دو حالت مختلف  از یک انسان باشد، که گاه روزیش گسترده، و گاه تنگ و محدود است.
به علاوه، آنچه در آغاز این آیه آمده، در حقیقت مقدمه اى است براى آنچه در پایان آیه است، و آن تشویق به انفاق در راه خدا است.
جمله «فَهُوَ یُخْلِفُهُ» (او جایش را پر مى کند) تعبیر جالبى است که نشان مى دهد: آنچه در راه خدا انفاق گردد، در حقیقت یک تجارت پر سود است; چرا که خداوند عوض آن را بر عهده گرفته، و مى دانیم، هنگامى که شخص کریمى عوض چیزى را بر عهده مى گیرد، رعایت برابرى و مساوات نمى کند، بلکه چند برابر، و گاه، صد چندان مى کند.
البته این وعده الهى، منحصر به آخرت و سراى دیگر نیست، آن در جاى خود مسلم است، در دنیا نیز با انواع برکات، جاى انفاقها را به نحو احسن پر مى کند.
جمله «هُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ» (او بهترین روزى دهندگان است) معناى گسترده اى دارد و از ابعاد مختلف، قابل دقت است.
او از همه روزى دهندگان، بهتر است، به خاطر این که: مى داند چه چیز ببخشد و چه اندازه روزى دهد که مایه فساد و تباهى نگردد، چرا که به همه چیز عالم است.
او هر چه بخواهد، مى تواند اعطاء کند، چرا که به هر چیز قادر است.
او در برابر آنچه مى بخشد، پاداش و جزائى، نمى خواهد، چرا که غنى بالذات است.
او حتى بدون درخواست مى دهد، چرا که از همه چیز با خبر است و حکیم است.
بلکه در حقیقت هیچ کس جز او «روزى دهنده» نیست; چرا که هر کس هر  چه دارد از او است، و هر کس چیزى به دیگرى مى دهد «واسطه انتقال روزى» است، نه روزى دهنده.
این نکته نیز، قابل دقت است که، او در برابر اموال «فانى» نعمتهاى «باقى» مى دهد، و در مقابل «قلیل»، «کثیر» مى بخشد.

* * *

و از آنجا که این گروه، از ثروتمندان ظالم و طاغى در زمره مشرکان بودند و ادعا مى کردند: ما فرشتگان را مى پرستیم و آنها شفیعان ما در قیامت هستند، قرآن به پاسخ این ادعاى بى اساس نیز، پرداخته چنین مى گوید: «به خاطر بیاور روزى را که خداوند همه آنها ـ چه عبادت کنندگان و چه عبادت شوندگان ـ را محشور مى کند، سپس فرشتگان را مخاطب ساخته مى گوید: آیا اینها شما را عبادت مى کردند»؟! (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ).
بدیهى است، این سؤال، سؤالى نیست که مجهولى را براى ذات پاک خداوند کشف کند; چرا که او به همه چیز عالم است، هدف، این است: از بیان فرشتگان، حقایق گفته شود، تا این گروهِ عبادت کننده، سرافکنده و شرمنده شوند، و بدانند آنها از عمل اینها کاملاً بیزارند، و براى همیشه مأیوس شوند.
ذکر «ملائکه» از میان تمام معبودهائى که مشرکان داشتند، یا به خاطر آن است که: فرشتگان شریف ترین مخلوقى بودند که مشرکان آنها را پرستش مى کردند، جائى که از آنها در قیامت شفاعتى حاصل نشود، از یک مشت سنگ و چوب، یا جنّ و شیاطین چه مى تواند حاصل شود؟!
یا از این نظر است که: بت پرستان سنگ و چوبها را مظهر و سمبل موجودات علوى (فرشتگان و ارواح انبیاء) مى دانستند، و به این عنوان آنها را  پرستش مى کردند، چنان که در تاریخچه بت پرستى در میان قوم عرب، آمده که، «عمرو بن لحى»(1) در سفرى که به «شام» رفته بود، جمعى را در حال بت پرستى دید از آنها در این باره سؤال کرد، گفتند: اینها خدایانى هستند که به شکل موجودات علوى ساخته ایم، از آنها یارى مى جوئیم، و به وسیله آنها تقاضاى باران مى کنیم!
«عمرو بن لحى» این عمل را پسندید و از آنها پیروى کرد، و بتى همراه خود براى «حجاز» به سوغات آورد، و از آن زمان، بت پرستى آغاز شد، و گسترش یافت تا این که، اسلام آمد و آن را ریشه کن ساخت.(2)

* * *

اکنون ببینیم «فرشتگان» در پاسخ سؤال پروردگار، چه مى گویند؟ آنها جامع ترین و مؤدبانه ترین پاسخ را انتخاب کرده چنین «عرض مى کنند: منزهى تو اى پروردگار، از این نسبتهاى ناروا که به ساحت مقدست داده اند» (قالُوا سُبْحانَکَ).
ما به هیچوجه با این گروه ارتباط نداشته ایم، «تنها تو ولىّ ما هستى نه آنها» (أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ).
«آنها ما را پرستش نمى کردند، بلکه جنّ را مى پرستیدند و اکثرشان به جنّیان ایمان داشتند» (بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ).
در این که: مفهوم پاسخ فرشتگان چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، و  هر یک تفسیرى براى آن ذکر کرده اند، اما آنچه نزدیکتر به نظر مى رسد این است: منظور از «جنّ» شیطان و سایر موجودات خبیثى است که بت پرستان را به این عمل تشویق مى کردند، و آن را در نظرشان زینت مى دادند، بنابراین مراد از عبادت «جنّ»، همان اطاعت و پیروى از فرمان و پذیرش وسوسه هاى آنها است.
فرشتگان ضمن اظهار تنفر و بیزارى و اعلام عدم رضایت به این کار، مى گویند: عامل اصلى این فساد، شیاطین بودند هر چند ظاهراً ما را پرستش مى کردند، باید چهره واقعى این کار را بر ملا کرد.
و به این ترتیب، عبادت کنندگان را به تمام معنى از خود مى رانند و نومید مى کنند.
نظیر این معنى را در سوره «یونس» نیز داشتیم آنجا که مى فرماید: وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ: «به خاطر بیاور آن روز، که همه آنها را جمع مى کنیم، پس آن گاه به مشرکان مى گوئیم: شما و معبودهایتان در جاى خود باشید (تا به حسابتان رسیدگى شود) سپس، آنها را از هم جدا مى کنیم، و معبودهایشان به آنها مى گویند: شما هرگز ما را عبادت نمى کردید»!.(3)
یعنى شما در حقیقت هوا و هوس ها و اوهام و پندارهاى خویش را مى پرستیدید نه ما را، و از این گذشته، این عبادت شما نه به امر و فرمان ما بود، و نه به رضایت ما، و عبادتى که چنین باشد، در حقیقت عبادت نیست.

* * *

به این ترتیب، امید مشرکان در آن روز، به نومیدى کامل تبدیل مى شود و به  وضوح این حقیقت براى آنها روشن مى گردد که، معبودان آنها کوچکترین گرهى از کارشان نخواهند گشود، بلکه از آنان متنفّر و بیزارند.
لذا، در آیه بعد، به عنوان یک نتیجه گیرى پر معنى مى گوید: «امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگرى مالک سود و زیانى نیست» (فَالْیَوْمَ لایَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْض نَفْعاً وَ لا ضَرّاً).
بنابراین، نه فرشتگان ـ که ظاهراً معبود آنها بودند ـ مى توانند شفاعتى کنند، و نه آنها نسبت به یکدیگر مى توانند کمکى انجام دهند.
اینجاست که «به این ظالمان مى گوئیم: بچشید عذاب آتشى را که آن را تکذیب مى کردید» (وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).
این، نخستین بار نیست که قرآن، از مشرکان تعبیر به «ظالم» و ستمگر مى کند، بلکه در بسیارى دیگر از آیات قرآن، از «کفر» تعبیر به «ظلم» یا از «کافران و مشرکان» تعبیر به «ظالمان» شده است; چرا که قبل از هر چیز بر خود ستم مى کنند که تاج پرافتخار عبودیت پروردگار را از سر برداشته، و طوق بندگى خفت بار بتها را بر گردن مى نهند، و همه حیثیت، شخصیت و سرنوشت خود را بر باد مى دهند.
در حقیقت آنها در روز قیامت، هم مجازات شرک خود را مى بینند، و هم مجازات انکار معاد را، و در جمله «وَ نَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ» هر دو معنى جمع است.

 * * *

 


1 ـ «عمرو بن لحى» از سرشناسان «مکّه» بود («لحى» به ضم لام و فتح حاء و تشدید یاء).
2 ـ تفسیر «روح المعانى»، جلد 22، صفحه 140، ذیل آیه مورد بحث ـ در «سیره ابن هشام» همین معنى با تفاوت مختصرى آمده است، و در آنجا مى خوانیم: او بت «هبل» را از «شام» با خود آورد (سیره ابن هشام، جلد 1، صفحه 79).
3 ـ یونس، آیه 28.
سوره سبأ / آیه 39 - 42 1 ـ انفاق مایه فزونى است نه کمبود
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma