عالمان دعوت تو را حق مى دانند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره سبأ / آیه 6 - 9 در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:

در آیات گذشته، سخن از بى خبران کوردلى بود که، قاطعانه معاد را با آن همه دلائل، انکار مى کردند، و سعى در تکذیب آیات الهى و گمراه ساختن دگران داشتند.
به همین مناسبت، در آیات مورد بحث، سخن از عالمان و اندیشمندانى مى گوید که به تصدیق آیات الهى، و تشویق دیگران به پذیرش آن، مى پردازند، مى فرماید: «کسانى که به آنها علم داده شده، آنچه را که از سوى پروردگارت بر تو نازل شده را حق مى بینند، که به راه پروردگار عزیز و حمید هدایت مى کند» (وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِى إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).
بعضى از مفسران «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» را در این آیه، به آن دسته از علماى اهل کتاب تفسیر کرده اند که، با مشاهده آثار حقانیت قرآن مجید، در پیشگاه آن خاضع مى شوند، و اعتراف به حق بودن آن مى کنند.
مانعى ندارد که علماى اهل کتاب، یکى از مصادیق آیه فوق باشند، ولى  محدود کردن در آنها هیچ گونه دلیلى ندارد، بلکه با توجه به جمله «یَرى» (مى بینند) ـ که فعل مضارع است، ـ و با توجه به گسترش مفهوم «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در بر مى گیرد.
و اگر مى بینیم در تفسیر «على بن ابراهیم» این تعبیر به امیر مؤمنان على(علیه السلام)تفسیر شده، در واقع بیان مصداق اتم و اکمل آن است.
آرى، هر عالم بى تعصبى در محتواى این کتاب آسمانى بیندیشد از معارف پر مغز، احکام متین، اندرزهاى حکیمانه و مواعظ تکان دهنده آن گرفته، تا تاریخهاى عبرت انگیز، بحثهاى علمى اعجاز آمیزش، مى داند، همگى گواه بر حقانیت این آیات است.
امروز کتابهاى مختلفى از سوى دانشمندان غربى و شرقى، درباره اسلام و قرآن تألیف یافته، که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنى بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده مى شود.
تعبیر به «هُوَ الْحَقَّ» تعبیر جامعى است، که بر تمام محتواى قرآن تطبیق مى کند، چرا که «حق» همان واقعیت عینى و وجود خارجى است، یعنى محتواى قرآن، هماهنگ با قوانین آفرینش، واقعیتهاى عالم هستى، و جهان انسانیت است.
و چون چنین است، هدایتگر به سوى راه خداست، خداوندى که هم «عزیز» است و هم «حمید»، یعنى در عین توانائى و شکست ناپذیر بودن، شایسته هر گونه ستایش است، نه همچون قدرتمندان بشر، که چون بر تخت قدرت نشینند راه زورگوئى و تجاوز و ستمگرى و انحصارطلبى را، پیش مى گیرند.
 نظیر این تعبیر در آیه 1 سوره «ابراهیم» نیز آمده است آنجا که مى گوید: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ: «این کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکى ها، به سوى روشنائى (علم و ایمان) به فرمان پروردگارشان، در آورى، به سوى راه خداوند عزیز و حمید».
پیداست کسى که هم قدرتمند است، و هم شایسته حمد و ستایش، هم عالم و آگاه است، و هم رحیم و مهربان، راه او مطمئن ترین راهها و مستقیم ترین طریقهاست، و آنها که از راه او مى روند، خود را به سرچشمه قدرت، و هر گونه اوصاف حمیده نزدیک مى کنند.

* * *

در آیه بعد، بار دیگر به مسأله «قیامت» و رستاخیز باز مى گردد، و بحثهاى گذشته را به صورت دیگرى تکمیل مى کند، مى فرماید: «کافران گفتند: آیا مردى را به شما نشان دهیم که خبر مى دهد، هنگامى که همگى خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد، و هر یک در گوشه اى قرار گرفت (و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگرى شد) بار دیگر به آفرینش تازه اى باز مى گردید»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُل یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّق إِنَّکُمْ لَفِى خَلْق جَدِید).
به نظر مى رسد، اصرار آنها بر مسأله «انکار معاد» از دو امر سرچشمه گرفته: نخست این که، چنین مى پنداشتند: معادى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) اسلام مطرح مى کرد (معاد جسمانى) مطلبى است آسیب پذیر، که مى توانستند توده مردم را نسبت به آن بدبین کنند، و آن را به آسانى نفى نمایند.
دیگر این که، اعتقاد به معاد، و یا حتى قبول احتمالى آن، به هر حال در  انسان ایجاد مسئولیت و تعهد مى کند، و او را به اندیشه و جستجوگرى حق وادار مى سازد، و این مطلبى بود، که براى سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب مى شد، لذا، اصرار داشتند به هر طریقى شده، فکر معاد و پاداش کیفر اعمال را، از مغز مردم بیرون کنند.
مى گفتند: مگر امکان دارد، این استخوانهاى پوسیده، این خاکهاى پراکنده، که تندباد ذرات آن را به هر سو مى برد، روزى جمع شود و لباس حیات بر آن بپوشانند؟.
ولى آنها فراموش کرده بودند که، ما در آغاز نیز اجزاء پراکنده اى بودیم هر قطره اى از آبهاى موجود در بدن ما، در گوشه اقیانوس یا چشمه اى بود، و هر ذره اى از ماده آلى و معدنى جسم ما، در گوشه اى از زمین افتاده بود، همان گونه که در آغاز خداوند اینها را جمع کرد در پایان نیز قدرت بر این امر دارد.
و این که: آنها از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تعبیر به «رجل» به صورت نکره مى کردند به منظور تحقیر بود.

* * *

و عجب این که، آنها این سخن را، دلیل بر دروغگوئى و یا جنون گوینده اش گرفته، مى گفتند: «آیا او بر خدا دروغ بسته؟ یا نوعى جنون دارد»؟ (أَفْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ).
و گرنه، آدم راستگو و عاقل، چگونه ممکن است لب به چنین سخنى بگشاید؟!
ولى، قرآن، به طرز قاطعى به آنها چنین پاسخ مى گوید: «چنین نیست، نه او دیوانه است و نه دروغگو، بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند در عذاب و گمراهى دورى هستند» (بَلِ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِى الْعَذابِ وَ الضَّلالِ  الْبَعِیدِ). چه گمراهى از این آشکارتر، که انسان، منکر معاد شود، معادى که همه سال در برابر چشمان خود، نمونه آن را در عالم طبیعت و زنده شدن زمینهاى مرده مى بیند.
معادى که اگر نباشد، زندگى این جهان نا مفهوم و بى محتوا است.
و بالاخره، معادى که انکار آن، مساوى است با انکار قدرت، عدل و حکمت پروردگار.
اما چرا مى گوید: آنها اکنون در عذاب و ضلالند؟
این، به خاطر آنست که در زندگى، مشکلات و حوادثى وجود دارد، که بدون ایمان به آخرت، انسان نمى تواند آنها را تحمل کند.
به راستى اگر، زندگى محدود به همین چند روز عمر دنیا بود، تصور مرگ براى هر انسانى کابوس وحشتناکى مى شد، به همین دلیل منکران معاد، همیشه در یک نوع نگرانى جانکاه و عذاب الیم، به سر مى برند، در حالى که مؤمنان به معاد، مرگ را دریچه اى به سوى جهان بقا، و وسیله اى براى شکسته شدن قفس و آزادى از این زندان، مى شمرند.
آرى، ایمان به معاد، به انسان آرامش مى بخشد، مشکلات را قابل تحمل مى کند، و ایثار، فداکارى و جانبازى را براى بشر آسان مى سازد.
اصولاً، آنها که معاد را دلیل بر دروغگوئى یا جنون مى شمردند، بر اثر کفر و جهلشان، گرفتار عذاب تاریک بینى و گمراهى دور و درازى بودند.
گر چه بعضى از مفسران، این عذاب را اشاره به عذاب آخرت دانسته اند، ولى ظاهر آیه نشان مى دهد که آنها، هم اکنون در این جهان گرفتار عذاب و ضلال اند.

* * *

سپس، به دلیل دیگرى پیرامون معاد، دلیلى توأم با تهدید غافلان لجوج، پرداخته چنین مى گوید: «آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان، از آسمان و زمین قرار گرفته، نگاه نکردند»؟ (أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلى ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
این آسمان با عظمت، با این همه عجائب، با این همه اختران ثابت و سیّار، و نظاماتى که حاکم بر آن است، و همچنین این زمین با تمام شگفتیها و انواع موجودات زنده، و برکات و مواهبش، گویاترین دلیل بر قدرت آفریدگار است.
آیا کسى که قدرت بر این همه امور دارد، از باز گرداندن انسان بعد از مرگ به عالم حیات و زندگى، عاجز است؟!
این همان «برهان قدرت» است، که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلال شده، از جمله در آخر سوره «یس» آیه 82 و آیه 99 سوره «اسراء» و آیات 6 و 7 سوره «ق».
در ضمن، این جمله، مقدمه اى است براى تهدید این گروه متعصب تیره دل، که اصرار دارند چشم به روى همه حقایق ببندند، لذا به دنبال آن مى فرماید: «اگر ما بخواهیم به زمین دستور مى دهیم پیکر آنها را در خود فرو برد زلزله اى ایجاد شود، زمین شکاف بردارد و در میان آن دفن گردند»! (إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ).
«و یا اگر بخواهیم، فرمان مى دهیم، قطعات سنگهاى آسمانى بر آنها فرو بارد» و خودشان و خانه و زندگیشان را در هم بکوبد (أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ).
آرى «در این موضوع، نشانه روشنى است بر قدرت خداوند، و توانائى او بر  همه چیز، اما براى هر بنده اى که به سوى خدا باز گردد، و فکر و اندیشه خود را به کار گیرد» (إِنَّ فِى ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْد مُنِیب).
هر کسى در زندگانى خود، نمونه هائى از زلزله ها و خسف و فرو رفتن در زمین را دیده، یا شنیده است، و نیز سقوط سنگهاى آسمانى را از بالاى جو، یا بر اثر ریزش کوهها در اثر صاعقه ها یا آتشفشان ها، و مانند آن، دیده یا شنیده است، هر انسان عاقلى مى داند: وقوع این امور، در هر لحظه و هر مکان، امکان پذیر است، اگر زمین آرامشى دارد، و آسمان براى ما امن و امان است، به قدرت و فرمان دیگرى است، ما که از هر سو در قبضه قدرت او قرار داریم، چگونه مى توانیم توانائیش را بر معاد انکار کنیم؟! و یا چگونه مى توانیم از حوزه حکومت او فرار نمائیم؟
* * *

سوره سبأ / آیه 6 - 9 در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma