اصولاً ما دو گونه شکر داریم: شکر تکوینى و شکر تشریعى.
شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد براى نمو و رشدش استفاده کند. فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همّت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ و درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به دیگران هم توصیه کند، چون آن درختان به زبان حال فریاد مى زنند که اى باغبان، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن! و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و امّا در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى، نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد و در صورتى که این وضع ادامه یابد، دستور مى دهد ارّه بر پاى آنها بگذارند، چراکه بسوزد چوب درختان بى بر *** سزا خود همین است مر بى برى را
در جهان انسانیّت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد و صرفاً تسلیم تکوینى است، امّا انسان ها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند. بنابراین آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبان حال فریاد مى کشد که خداوندا، لایق این نعمت نیستم و آن کس که از آن در مسیر اجراى حقّ و عدالت بهره مى گیرد به زبان حال مى گوید که پروردگارا شایسته ام، بیفزاى!