آن روز که عذر خواهى سودى ندارد!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
سوره روم / آیه 55 - 60



گفتیم، در این سوره، بحث هاى مربوط به «مبدأ» و «معاد» همچون تار و پود یک پارچه انسجام یافته است، و در آیات مورد بحث به دنبال بحث هائى که قبل از آن پیرامون مبدأ و معاد بود نیز، بار دیگر به مسأله «رستاخیز» باز مى گردد، و صحنه دردناک دیگرى از حال مجرمان در آن روز را مجسم مى سازد.
مى گوید: «روزى که قیامت بر پا شود، مجرمان سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) توقف نداشتند»! (وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَة).
آرى «آنها در گذشته نیز این چنین از درک حقیقت، محروم و مصروف مى شدند»! (کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ).
تعبیر به «ساعَة» از روز قیامت، چنان که سابقاً هم اشاره کرده ایم، یا به خاطر آنست که قیامت در یک لحظه ناگهانى بر پا مى شود، و یا از این جهت است که به سرعت، اعمال بندگان مورد حساب قرار مى گیرد; زیرا خداوند سریع الحساب است، و مى دانیم «ساعَة» در لغت عرب به معنى جزء کمى از زمان است.(1)
گرچه در آیه فوق، سخن از محل این توقف به میان نیامده، و لذا بعضى  احتمال داده اند: اشاره به توقف در دنیا باشد که در واقع لحظه زودگذرى بیش نیست، ولى آیه بعد، دلیل روشنى است بر این که: منظور همان توقف در جهان برزخ و عالم بعد از مرگ و قبل از رستاخیز است، زیرا جمله «لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ» پایان این دوره را به قیامت منتهى مى کند و این جز در مورد برزخ صحیح نیست (دقت کنید).
این را نیز مى دانیم که «برزخ»، براى همه یکسان نمى باشد، گروهى در عالم برزخ، حیات آگاهانه اى دارند، اما گروه دیگرى همچون افرادى هستند که به خواب فرو مى روند، و گوئى در قیامت از خواب خود بیدار مى شوند، و هزاران سال را ساعتى مى پندارند!.(2)
در اینجا دو مطلب باقى مى ماند: نخست این که: چگونه «مجرمان»، چنین سوگند خلافى را یاد مى کنند؟
پاسخ آن روشن است، آنها به راستى چنین مى پندارند که دوران «برزخ»، دوران بسیار کوتاهى بوده است، چرا که حالتى شبیه خواب داشته اند، مگر «اصحاب کهف» که افرادى مؤمن و صالح بودند، بعد از بیدارى از خواب بسیار طولانى خود، تصور نکردند که یک روز، یا بخشى از یک روز در خواب بوده اند، و یا یکى از پیامبران الهى که داستانش در سوره «بقره» آیه 259 آمده است، بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یک صد سال مجدداً به حیات بازگشت، اظهار نداشت که فاصله میان دو زندگى یک روز یا بخشى از یک روز بوده است؟
چه مانعى دارد که مجرمان، با توجه به حالت خاص برزخیشان، چنین  تصورى از روى عدم آگاهى پیدا کنند؟
لذا در آیه بعد، خواهد آمد که مؤمنانِ آگاه، به آنان مى گویند: اشتباه کردید، شما تا روز قیامت در عالم برزخ توقف نموده اید، و اکنون روز رستاخیز است!.
و از اینجا مطلب دوم یعنى تفسیر جمله «کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ» روشن مى شود، چرا که «افک» در اصل به معنى دگرگونى چهره واقعى و انصراف از حق است، و این گروه، به خاطر وضع خاصشان در برزخ، از واقعیت ها به دور مانده اند، و نمى توانند مقدار توقفشان را در برزخ تشخیص دهند.
با توجه به آنچه گفتیم، نیازى به بحث هاى طولانى جمعى از مفسران که: «چرا مجرمان در روز قیامت عمداً دروغ مى گویند»؟ نمى بینیم، زیرا در آیه دلیلى، بر دروغ عمدى آنها در این مرحله نیست.
البته، در آیات دیگر قرآن، نمونه هائى از دروغ و کذب مجرمان در رستاخیز دیده مى شود، که پاسخ مشروح آن را قبلاً در جلد پنجم صفحه 187 ذیل آیه 23 سوره «انعام» داده ایم، ولى به هر حال، این بحث، ارتباطى با موضوع بحث این آیات ندارد.

* * *

آیه بعد، پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى که از وضع برزخ و قیامت اطلاع درستى ندارند، بازگو مى کند.
مى فرماید: «کسانى که علم و ایمان به آنها داده شده، مى گویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت در جهان برزخ درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، ولى شما نمى دانستید» (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ).
مقدم داشتن «علم» بر «ایمان» به خاطر آنست که علم پایه ایمان است.
 و تعبیر «فِى کِتابِ اللّه» ممکن است اشاره به «کتاب تکوینى» باشد، یا اشاره به «کتب آسمانى»، و یا هر دو، یعنى به فرمان تکوینى و تشریعى پروردگار، مقدر بود، چنان مدتى را در برزخ بمانید، و سپس در روز رستاخیز محشور شوید.(3)
در این که: منظور از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ» چه کسانى مى باشند؟ بعضى از مفسران، آن را اشاره به فرشتگان الهى، ـ که هم داراى علمند و هم صاحب ایمان، ـ دانسته اند، و جمعى دیگر، اشاره به مؤمنان آگاه، و معنى دوم ظاهرتر است.
و این که: در بعضى از روایات، تفسیر به فرزندان امیرمؤمنان على(علیه السلام) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) شده است، از قبیل بیان مصداق هاى روشن است، و معنى گسترده آیه را محدود نمى کند.
این نکته نیز قابل ذکر است که: بعضى از مفسران، گفتگوى این دو گروه را درباره «برزخ» که یکى آن را به مقدار ساعتى مى پندارد، و دیگرى از مقدار واقعى آن آگاهى دارد، ناشى از این مى دانند که، گروه اول، چون انتظار عذاب الهى را مى کشند، مایلند هر چه بیشتر به تأخیر افتد، و فاصله ها را هر چند زیاد باشد ناچیز مى شمارند، اما گروه دوم، که انتظار بهشت و نعمت هاى جاودانش را مى کشند، این فاصله ها را بسیار زیاد مى بینند.(4)

* * *

به هر حال، هنگامى که مجرمان خود را با واقعیات دردناک روز قیامت روبرو مى بینند، در مقام عذرخواهى و توبه بر مى آیند، ولى قرآن مى گوید: «در آن روز، عذر خواهى ظالمان سودى ندارد و توبه آنان نیز پذیرفته نیست» (فَیَوْمَئِذ لایَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).(5)
این نکته قابل توجه است که، در بعضى از آیات قرآن تصریح شده: اصلاً به مجرمان اجازه عذرخواهى داده نمى شود: «لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ»(6) اما در اینجا مى فرماید: عذر خواهى آنها سودمند نیست، و ظاهرش این است عذر خواهى مى کنند، اما اثرى ندارد.
البته تضادى در میان این آیات نیست، زیرا قیامت مراحل مختلفى دارد در پاره اى از مراحل اصلاً اجازه عذرخواهى و حرف زدن به آنها داده نمى شود، و بر دهان آنها مهر مى گذارند، تنها دست و پا و اعضاء و جوارح و زمینى که گناه بر آن کرده اند بازگو کننده اعمالشان هستند، ولى در پاره اى دیگر از مراحل، زبانشان گشوده مى شود و به عذر خواهى مى پردازند، اما چه سود؟
یکى از اعذار آنها این است که: گناهان خود را به گردن سردمداران کفر و نفاق بیندازند، به آنها مى گویند: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ: «اگر شما نبودید، ایمان مى آوردیم».(7)
ولى آنها در پاسخشان مى گویند: أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ: «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آن که هدایت به سراغتان آمد و  با چشم باز آن را مى دیدید»؟!.(8)
و گاه در مقام عذرخواهى سعى مى کنند، انحراف خود را به گردن شیطان بیندازند و او را بر وسوسه هایش ملامت کنند، ولى «ابلیس» به آنها پاسخ مى گوید: فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ: «امروز مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید»!(9) من شما را اجبار بر کارى نکردم، تنها دعوت دوستانه اى کردم شما هم پذیرفتید!.

* * *

آیه بعد، در حقیقت اشاره اى است به کل مطالبى که در این سوره بیان شد، مى فرماید: «ما براى مردم در این قرآن از هر گونه مثالى بیان کردیم» (وعد و وعید، امر و نهى، بشارت و انذار، آیات آفاقى و انفسى، دلائل مبدء و معاد و اخبار غیبى، و خلاصه هر چیز که ممکن است در نفوس انسان ها اثر مثبت بگذارد، بیانى داشتیم) (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَل).
در حقیقت، قرآن به طور کلى، و سوره «روم» که اکنون در مراحل پایانى آن هستیم بالخصوص، مجموعه اى است از مسائل بیدار کننده براى هر قشر و گروه، و براى هر طرز فکر و عقیده.
مجموعه اى است از درسهاى عبرت، مسائل اخلاقى، برنامه هاى عملى، امور اعتقادى، به گونه اى که از تمام طرق ممکن براى نفوذ در فکر انسان ها و دعوتشان به راه سعادت، استفاده شده است.
ولى با این حال، گروهى هستند که هیچ یک از این امور در قلوب تاریک و سیاهشان اثرى نمى گذارد، لذا هر آیه و نشانه اى از حق، براى آنها بیاورى باز این گروه کافران، مى گویند: «شما اهل باطل هستید، و اینها امورى است بى اساس»!  (وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَة لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ مُبْطِلُونَ).
تعبیر به «مُبْطِلُون» تعبیر جامعى است که، همه برچسب ها و نسبت هاى نارواى مشرکان را در بر مى گیرد، نسبت دروغ، سحر، جنون، افسانه هاى خرافى و اساطیر، که هر کدام چهره اى از چهره هاى باطل مى باشد، در آن جمع است، آرى آنها همواره پیامبران الهى را به یکى از این امور باطل، متهم مى ساختند، تا چند روزى مردم پاکدل را به وسیله آن اغفال کنند.
مخاطب در «أَنْتُم» (شما) ممکن است پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین باشند، و ممکن است همه طرفداران حق و تمام انبیاء و پیشوایان الهى; چرا که این دسته از کفار لجوج با کل طرفداران این مکتب، مخالف بودند.

* * *

آیه بعد دلیل مخالفت این گروه را به روشنى بیان مى کند، مى گوید: این نفوذناپذیرى و لجاجت بى حد و حساب و دشمنى با هر حقیقت، به خاطر آنست که آنها حس تشخیص و درک خود را بر اثر کثرت گناه و لجاجت از دست داده اند، و ابداً چیزى درک نمى کنند، آرى «این چنین خداوند بر دل هاى کسانى که علم و آگاهى ندارند، مهر مى نهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ).
«یَطْبَعُ» از ماده «طبع»، به معنى مهر نهادن است، و اشاره به کارى است که در سابق و امروز، معمول بوده و هست، که گاهى براى این که: چیزى دست نخورده بماند و در آن مطلقاً دخل و تصرفى نشود، در آن را محکم مى بندند، و روى قفل یا گرهى که به آن زده اند، ماده خمیرمانندى گذارده و روى آن مهر مى زنند، بدیهى است گشودن در آن، جز با شکستن مهر ممکن نیست، و این کارى است که به زودى افشا مى شود.
 قرآن این تعبیر گویا را به عنوان کنایه از دلهاى نفوذناپذیر، و کسانى که وجدان و آگاهى و عقل سالم را به کلى از دست داده اند، و امیدى به هدایتشان نیست، به کار مى برد.
قابل توجه این که، در آیات گذشته، علم پایه ایمان شناخته شده، و در این آیه جهل پایه کفر و عدم تسلیم در برابر حق.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، که آخرین آیه سوره «روم» است، دو دستور مهم و یک بشارت بزرگ، به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى دهد، تا او را در این مبارزه پى گیر و مستمر، در برابر این لجوجان جاهل، و بى خردان سرسخت، به استقامت دعوت کند.
نخست مى گوید: «اکنون که چنین است در برابر همه حوادث، همه آزارها و کارشکنى ها و نسبت هاى ناروا، شکیبائى و صبر پیشه کن» (فَاصْبِرْ).
که شکیبائى و صبر و استقامت، کلید اصلى پیروزى است.
و براى این که پیامبر را در این راه دلگرم تر کند، مى افزاید: «وعده خدا به طور مسلّم حق است» (إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ).
او به تو و مؤمنان وعده پیروزى، و خلافت در ارض، و غلبه اسلام بر کفر، و نور بر ظلمت، و علم بر جهل را داده است، و به این وعده، جامه عمل مى پوشاند.
کلمه «وعد» در اینجا اشاره به وعده هاى مکررى است که در قرآن، در مورد پیروزى مؤمنان داده شده است، از جمله در همین سوره، آیه 47 مى خوانیم: وَ کانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ: «همواره یارى مؤمنان حقى بر ما بوده و هست».
و در آیه 51 سوره «غافر» آمده است: إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشْهادُ: «ما رسولان خود و مؤمنان را در زندگى این  دنیا و در روز قیامت که گواهان بپا مى خیزند یارى مى کنیم».
و نیز آیه 56 سوره «مائده» مى گوید: فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ: «حزب خدا پیروز است».
دومین دستور، دستور به تسلط بر اعصاب و حفظ متانت و آرامش، و به اصطلاح از جا در نرفتن در این مبارزه سخت و پى گیر است، مى فرماید: «هرگز نباید کسانى که ایمان ندارند تو را خشمگین و عصبانى کنند» (وَ لایَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لایُوقِنُونَ).
وظیفه تو، بردبارى و تحمل و حوصله هر چه بیشتر، و حفظ متانتى که شایسته یک رهبر در برابر این گونه افراد است، مى باشد.
«لایَسْتَخِفَّنَّکَ» از ماده «خفت» به معنى سبکى است، یعنى آن چنان سنگین و پا بر جا باش که این افراد نتوانند تو را سبک بشمرند و از جا تکان دهند، در مسیرت استوار و محکم بایست، چرا که آنها یقین ندارند و تو کانون یقین و ایمانى.
این سوره، با وعده پیروزى مؤمنان بر دشمنان آغاز شد، و با وعده پیروزى نیز پایان مى گیرد، ولى شرط اصلى آن را «صبر و استقامت» شمرده است.

* * *

پروردگارا! آن چنان صبر و استقامتى به ما مرحمت کن، که طوفان هاى مشکلات و حوادث سخت، هرگز ما را از جا تکان ندهد!
خداوندا! به ذات پاکت پناه مى بریم، از این که در زمره کسانى باشیم که موعظه ها و اندرزها، عبرت ها و انذارها در دلهایشان اثر نمى گذارد!
بارالها! دشمنان متشکل و متحدند، و با انواع سلاح هاى شیطانى مسلح، ما پیروزى بر دشمنان برونى و شیطان درونى را از تو مى طلبیم!
 

* * *

آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
 
پایان جلد شانزدهم تفسیر نمونه
 
پایان سوره روم
21 / ذى القعده / 1403
8 / 6 / 1362
تصحیح: 1 / 7 / 1382
 


1 ـ در این زمینه، بحث مشروح ترى ذیل آیه 14 همین سوره «روم» داشتیم.
2 ـ در زمینه مباحث مربوط به «برزخ» در جلد چهاردهم ذیل آیه 100 سوره «مؤمنون» مشروحاً بحث کرده ایم و نکته فوق نیز به طور مشروح در آنجا آمده است.
3 ـ این که آیا در آیه فوق، تقدیم و تأخیرى هست یا نه؟ در میان دانشمندان گفتگو است، بعضى مى گویند: «فِی کِتابِ اللّهِ» متعلق به جمله «أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الإِیمانَ» است، و معنى چنین مى شود: کسانى که از کتاب خداوند آگاهى کافى و نسبت به آن ایمان دارند این سخن را مى گویند.
ولى بعضى دیگر، آن را متعلق به جمله «لَبِثْتُمْ» دانسته اند و ما نیز همین تفسیر را در بالا اختیار کرده ایم، چرا که حکم به تقدیم و تأخیر نیاز به قرینه روشنى دارد و در اینجا قرینه اى بر این مطلب نمى بینیم.
4 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 25، صفحه 137، ذیل آیات مورد بحث.
5 ـ «یُسْتَعْتَبُونَ» از ماده «عتب» (بر وزن حتم) در اصل به معنى ملامت کردن است، و هنگامى که به «باب افعال» برده مى شود به معنى زائل کردن و صرف نظر از سرزنش است، در «لسان العرب»، تصریح شده است: معنى باب «استفعال» آن نیز همچون باب «افعال» است، لذا این تعبیر در موارد «استرضاء» یعنى رضایت طلبیدن و توبه کردن نیز به کار مى رود، و در آیه فوق به همین معنى آمده است، یعنى در قیامت، آنها توانائى بر «توبه و جلب رضایت» پروردگار ندارند.
6 ـ مرسلات، آیه 36.
7 ـ سبأ، آیه 31.
8 ـ سبأ، آیه 32.
9 ـ ابراهیم، آیه 22.
سوره روم / آیه 55 - 60
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma