و این هم سرنوشت آلودگان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
سوره عنکبوت / آیه 31 - 35 سوره عنکبوت / آیه 36 - 40



سرانجام دعاى لوط مستجاب شد، و فرمان مجازات سخت و سنگین این قوم تبهکار، از سوى پروردگار صادر گردید، فرشتگانى که مأمور عذاب بودند، قبل از آن که به سرزمین لوط(علیه السلام) براى انجام مأموریت خود بیایند، به سرزمینى که ابراهیم(علیه السلام) در آن بود، براى اداى رسالتى دیگر، یعنى بشارت ابراهیم(علیه السلام) به تولد فرزندان رفتند.
آیات فوق، نخست داستان برخورد آنها با ابراهیم(علیه السلام) را بیان کرده مى گوید: «هنگامى که فرستادگان ما به سراغ ابراهیم با بشارت، آمدند (و او را به تولد «اسحاق» و «یعقوب» نوید دادند) افزودند، ما اهل این شهر و آبادى را (اشاره به شهرهاى قوم لوط) هلاک خواهیم کرد; چرا که اهل آن ظالم و ستمگرند» (وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ).
تعبیر به «هذِهِ الْقَرْیَةِ» (این آبادى) دلیل بر این است که شهرهاى قوم لوط در مجاورت سرزمین ابراهیم(علیه السلام) بود.
و تعبیر به «ظالم» به خاطر آن است که: آنها، هم بر خویشتن ظلم مى کردند  که راه شرک و فساد اخلاق و بى عفتى را پیش گرفته بودند، و هم بر دیگران، که ظلم و ستم آنها حتى شامل عابرین و کاروان هائى که از آن سرزمین عبور مى کردند، مى شد.

* * *

هنگامى که ابراهیم این سخن را شنید، نگران لوط پیامبر بزرگ خدا شد «گفت: در این آبادى لوط است»! (قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً).
سرنوشت او چه خواهد شد؟!
اما فوراً در پاسخ او «گفتند: (نگران مباش) ما به کسانى که در این سرزمین هستند آگاه تریم» (قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها).
ما هرگز تر و خشک را با هم نمى سوزانیم، برنامه ما کاملاً دقیق و حساب شده است.
و افزودند: «ما قطعاً لوط و خانواده اش را نجات خواهیم داد، جز همسرش که در میان قوم باقى خواهد ماند»! (لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ).
از این آیه، به خوبى استفاده مى شود: در تمام آن شهرها و آبادى ها، تنها یک خانواده مؤمن و پاک بود، و خداوند هم به موقع آنها را رهائى بخشید، چنان که در آیه 36 سوره «ذاریات» مى خوانیم: فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْت مِنَ الْمُسْلِمِینَ: «ما در آنجا جز یک خانواده مسلمان نیافتیم» و تازه همسر لوط نیز از صف مؤمنان خارج بود، و لذا محکوم به عذاب شد.
تعبیر به «غابِرِیْن» جمع «غابر» به معنى کسى است که همراهانش بروند و او بماند، زنى که در خانواده نبوت بوده، نمى بایست از «مسلمین و مؤمنین» جدا شود، اما کفر، شرک و بت پرستى او سبب جدائیش گردید.
و از اینجا روشن مى شود: انحراف او تنها از نظر عقیده بود، بعید نیست این  انحراف را از محیط خود گرفته باشد، ولى در آغاز مؤمن و موحد بوده است. و به این ترتیب: ایرادى متوجه «لوط»(علیه السلام) نخواهد شد که چرا با چنین زنى ازدواج کرده است؟!
ضمناً اگر مؤمنان دیگرى به «لوط» گرویده بودند، حتماً قبل از این ماجرا از آن سرزمین آلوده هجرت کرده بودند، تنها لوط بود و خانواده اش که مى بایست تا آخرین ساعتى که احتمال تأثیر تبلیغ و انذار مى داد، در آنجا بماند.
در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن این که: مگر ابراهیم احتمال مى داد که عذاب الهى دامن لوط را هم بگیرد که در برابر فرشتگان از وضع لوط اظهار نگرانى کرد، و آنها به او اطمینان دادند: لوط نجات مى یابد؟
پاسخ روشن این سؤال این است که: ابراهیم(علیه السلام) مطلب را مى دانست ولى براى اطمینان قلبش، سؤال مى کند، چنان که نظیر آن را همین پیامبر بزرگ در مورد معاد دارد، که: خداوند به وسیله زنده کردن مرغان، منظره معاد را پیش روى او مجسم مى سازد.
ولى، مفسر بزرگ، «علامه طباطبائى» معتقد است: منظور ابراهیم(علیه السلام) این بود که وجود لوط(علیه السلام) را در میان این قوم دلیلى براى رفع عذاب از آنها بگیرد، و از آیه 74 ـ 76 سوره «هود» نیز براى این مقصد کمک مى گیرد، زیرا این آیات مى گوید: «ابراهیم مى خواست مجازات این قوم به تأخیر افتد، شاید نور هدایت در قلبشان پرتوافکن شود، ولى با این جواب روبرو شد که: اصرار در این موضوع نکن! که وضع آنها از این حرفها گذشته، و مجازاتشان قطعى و لا یتغیر است.(1)
اما به اعتقاد ما، پاسخى که فرشتگان در اینجا در مورد آزادى لوط و  خانواده اش دادند، به خوبى نشان مى دهد: در این آیات تنها سخن از «لوط» در میان بوده است، اما آیات سوره «هود» مطلب جداگانه اى را تعقیب مى کند، و همان گونه که گفتیم، ابراهیم این سؤال را تنها براى کسب اطمینان بیشتر مطرح کرد. (دقت کنید).

* * *

گفتگوى فرشتگان با ابراهیم در اینجا پایان گرفت و آنها روانه دیار لوط(علیه السلام)شدند.
قرآن مى گوید: «هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها اندوهگین و بى طاقت شد» (وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
تمام ناراحتى او از این بود که آنها را نمى شناخت، آنها به صورت جوانانى خوش قیافه بودند، و آمدن چنین میهمانانى در چنان محیط آلوده اى، ممکن بود براى «لوط» موجب دردسر و احتمالا آبروریزى نزد میهمانان شود، لذا سخت در فکر فرو رفت که عکس العمل قوم گمراه و ننگین و بى شرم در برابر این میهمانان چه خواهد بود؟!
«سِیءَ» از ماده «ساء» به معنى «بد حال شدن» است، و «ذَرْع» به معنى «قلب» یا خلق است، بنابراین «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» یعنى دلتنگ و ناراحت شد.
بعضى از مفسران گفته اند: این کلمه (ذرع) در اصل به معنى «فاصله میان دست هاى شتر هنگام راه رفتن» است، و از آنجا که هرگاه بار سنگینى بر پشت او بگذارند، فاصله گام هاى خود را کمتر و تنگ تر مى کند، این جمله (ضاق ذرعاً) به عنوان کنایه از حادثه سنگین و طاقت فرسا ذکر مى شود.
ولى، میهمانان که ناراحتى او را درک کردند به زودى خود را معرفى نموده و  او را از نگرانى بیرون آوردند: «گفتند: نترس، و غمگین مباش (کارى از این بیشرمان ساخته نیست، و به زودى همگى نابود خواهند شد) ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان آنها مى ماند» (و هلاک مى شود) (وَ قالُوا لاتَخَفْ وَ لاتَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ).
البته، از آیات سوره «هود» به خوبى استفاده مى شود، هنگامى که آن قوم بى آزرم از وجود میهمان هاى لوط(علیه السلام) با خبر شدند، به سرعت به سراغ او آمدند و در نظر داشتند مزاحم آنان شوند، لوط که هنوز فرشتگان را نشناخته بود، سخت ناراحت شد، گاه، با توسل به نصیحت، و گاه به تهدید، و گاه، از طریق تحریک وجدان آنها، که آیا یک مرد رشید در میان شما وجود ندارد؟! و گاه، از طریق پیشنهاد ازدواج دخترانش با آنها، خواست آنان را از این کار بازدارد، اما این بى شرمان به هیچ چیز قانع نبودند، و تنها به هدف ننگین خود مى اندیشیدند!
ولى، رسولان پروردگار خود را به لوط(علیه السلام) معرفى کرده و از طریق اعجاز الهى، چشمان آن قوم مهاجم را نابینا ساختند و آب سردى بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریختند.(2)
قابل توجه این که: رسولان پروردگار به لوط گفتند: «نترس» و «غمگین مباش»! در این که میان این دو کلمه (خوف و حزن) چه تفاوتى وجود دارد، در تفسیر «المیزان» چنین آمده: «خوف» در مورد حوادث ناگوار احتمالى است و «حزن» در موارد قطعى.
بعضى، «خوف» را مربوط به حوادث آینده، مى دانند، و «غم» را متعلق به حوادث گذشته.
این احتمال نیز، وجود دارد که «خوف» در مورد مسائل «خطرناک» است
اما غم، مربوط به حوادث «دردناک»، هر چند خطرى در آن وجود نداشته باشد.  در اینجا این سؤال پیش مى آید که: بر طبق آیات سوره «هود»، ترس و اندوه لوط مربوط به خودش نبوده، بلکه از این بیم داشت که مزاحم میهمان هایش شوند، اما جوابى که فرشتگان دادند، مربوط به نجات لوط و خانواده اش بود و این دو با هم سازگار نیست.
پاسخ این سؤال را از آیه 81 سوره «هود» اجمالاً مى توان استفاده کرد; زیرا هنگامى که قوم بى شرم، براى دست دراز کردن، به سوى میهمان ها آمدند، فرشتگان به «لوط» گفتند: «این قوم به تو دسترسى پیدا نخواهند کرد» یعنى ما که سهل است، آزارى به تو نیز نمى توانند برسانند، بنابراین فرشتگان، نجات خود را مسلّم گرفتند ـ و راستى هم مسلّم بود ـ تنها بشارت را روى نجات لوط و خانواده اش، متمرکز کردند.

* * *

بعد، براى این که: سرنوشت این گروه آلوده به ننگ را در برنامه مأموریت خود، روشن تر سازند، افزودند: «ما بر اهل این شهر و آبادى عذابى از آسمان به خاطر فسق و گناهشان فرو خواهیم ریخت»! (إِنّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).
منظور از «قَرْیَة» همان شهر «سدوم» و شهرها و آبادیهاى اطراف آنها است، که قوم لوط در آن مى زیستند و بعضى، تعداد جمعیت آنها را هفتصد هزار نفر شمرده اند.(3)  و منظور از «رِجْز» در اینجا «عذاب» است (معنى اصلى «رِجْز» اضطراب است، سپس به هر چیزى که موجب اضطراب مى گردد، «رِجْز» مى گویند و لذا عرب آن را در معانى زیادى مانند: بلاهاى سخت، طاعون، برف و تگرگ شدید، بت، وسوسه شیطان و عذاب الهى، به کار مى برد).
جمله «بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» علت مجازات دردناک آنها را، که فسق و نافرمانى خدا بود، بیان مى کند، و تعبیر به فعل مضارع «یَفْسُقُونَ» دلیل بر استمرار و ادامه کارهاى زشتشان است.
این تعبیر، بیانگر این واقعیت است که اگر از ادامه گناه، خوددارى مى کردند و به راه حق و تقوا و پاکى، باز مى گشتند، گرفتار چنین عذابى نمى شدند و گذشته آنان بخشوده مى شد.

* * *

در اینجا چگونگى عذاب دردناک آنها، توضیح داده نشده، همین اندازه مى فرماید: «ما از آن آبادى ها (از ویرانه هاى درهم ریخته و شهرهاى بلا دیده و نابود شده آنها) درس عبرت و نشانه روشنى براى کسانى که اندیشه مى کنند باقى گذاردیم» (وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْم یَعْقِلُونَ).
ولى، در همان سوره «هود» آیه 82 و همچنین سوره «اعراف» آیه 84، شرح عذاب آنها داده شده است، که نخست، زلزله شدیدى شهرهاى آنها را به کلى زیر و رو کرد، و سپس بارانى از سنگ هاى آسمانى بر آنها فرو ریخت، به گونه اى که بدن ها و ویرانه هاى خانه ها و قصرهاشان زیر آن مدفون گشت.
تعبیر به «آیَةً بَیِّنَةً» (نشانه روشنى) اشاره به آثار باقى مانده شهر «سدوم» است که طبق آیات قرآن در مسیر راه کاروان هاى مردم «حجاز» قرار داشت، و تا زمان ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز باقى بود، چنان که در آیه 76 سوره «حجر» مى خوانیم: وَ إِنَّها لَبِسَبِیل مُقِیم: «آثار آن بر سر راه کاروانیان برقرار است» و در آیه 137 و 138 «صافات» چنین آمده: وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ * وَ  بِاللَّیْلِ أَ فَلاتَعْقِلُونَ: «شما صبح و شام از کنار آنها مى گذرید * آیا اندیشه نمى کنید»؟!

* * *


1ـ «المیزان»، جلد 16، صفحه 129.
2 ـ شرح این ماجرا را در جلد 9، صفحه 178 به بعد ذیل آیات 77 تا 81 سوره «هود» بیان کردیم.
3 ـ «روح البیان»، جلد 6، صفحه 467.
سوره عنکبوت / آیه 31 - 35 سوره عنکبوت / آیه 36 - 40
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma