این اخبار غیبى را تنها خدا در اختیارت نهاد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 16
سوره قصص / آیه 43 - 46 سوره قصص / آیه 47 - 50

در این بخش از آیات، به «دهمین صحنه» یعنى آخرین بخش از آیات مربوط به داستانِ پر ماجراى موسى(علیه السلام) مى رسیم، که سخن از نزول احکام، و «تورات» مى گوید، یعنى زمانى که دوران «نفى طاغوت» پایان گرفته، و دوران «سازندگى و اثبات» آغاز مى شود.
نخست مى فرماید: «ما به موسى کتاب آسمانى دادیم، بعد از آن که اقوام قرون نخستین را هلاک کردیم، کتابى که براى مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت، تا متذکر شوند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
در این که، منظور از «قرون اولى» (اقوام عصرهاى پیشین که هلاک شدند)، کدام اقوامند؟ بعضى از مفسرین، آن را اشاره به کفار قوم «نوح» و «عاد» و «ثمود» و مانند آنها مى دانند، چرا که با گذشت زمان، آثار انبیاى پیشین محو شده بود و لازم بود کتاب آسمانى تازه اى در اختیار بشریت قرار گیرد.
و بعضى، اشاره به هلاکت قوم «فرعون» که بازماندگان اقوام پیشین بودند مى دانند، چرا که خداوند، «تورات» را بعد از هلاک آنها به موسى(علیه السلام) داد.
اما، هیچ مانعى ندارد که جمله فوق اشاره به همه این اقوام باشد.
«بَصائِر» جمع «بصیرت» به معنى بینائى است، و در اینجا، منظور، آیات و دلائلى است که موجب روشنائى قلب مؤمنان مى شد، و هدایت و رحمت نیز از  لوازم این بصیرت است، و به دنبال آن، تذکر و بیدارىِ دل هاى آماده.(1)

* * *

پس از آن، به بیان این حقیقت مى پردازد که، آنچه را در باره موسى و فرعون، با تمام ریزه کارى هاى دقیق آن بیان کردیم، خود دلیلى است بر حقانیت «قرآن» تو، چرا که تو در این صحنه ها، هرگز حاضر نبودى، و این ماجراها را با چشم ندیدى، بلکه این لطف خدا بود که این آیات را براى هدایت مردم، بر تو نازل کرد.
مى گوید: «تو در جانب غربى نبودى، هنگامى که ما فرمان نبوت را به موسى دادیم، و تو از شاهدان این ماجراها محسوب نمى شدى» (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشّاهِدِینَ).
توجه به این نکته لازم است که موسى(علیه السلام) در مسیرش از «مدین»، به سوى «مصر» که از سرزمین «سینا» مى گذشت، درست از سوى «شرق» به «غرب» حرکت مى کرد، و به عکس هنگامى که «بنى اسرائیل» از «مصر»، به سوى «شام» آمدند و از «سینا» گذشتند، از طرف «غرب» به «شرق» مى آمدند (و لذا بعضى از مفسران، جمله «فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ» را در سوره «شعراء» آیه 60، که درباره تعقیب فرعونیان از «بنى اسرائیل» سخن مى گوید، اشاره به همین معنى دانسته بودند).

* * *

سپس، مى افزاید: «ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق کردیم، اما زمان هاى طولانى بر آنها گذشت» و آثار انبیاء و هدایت آنها، از قلب ها و اندیشه هایشان محو شد، لذا تو و قرآنت را آوردیم، و سرگذشت پیشینیان را بیان  کردیم، تا روشنگر انسانها باشد (وَ لکِنّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
«و تو هرگز در میان اهل «مدین» اقامت نداشتى (تا آیات و اخبار زندگى آنها را به دست آورى) و براى آنها (اهل مکّه ) بخوانى» (وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا).(2)
«این ما بودیم، که تو را فرستادیم» (و این اخبار دقیق مربوط به هزاران سال پیش را،(3) در اختیار تو قرار دادیم، تا هادى این خلق شوى) (وَ لکِنّا کُنّا مُرْسِلِینَ).

* * *

باز، براى تأکید همین معنا، مى افزاید: «تو در طرف طور نبودى، زمانى که ما ندا دادیم (و فرمان نبوت را به نام موسى صادر نمودیم)» (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا).(4)
«ولى ما این اخبار را که بر تو نازل کردیم; به خاطر رحمتى است که پروردگارت دارد، تا به وسیله آن قومى را انذار کنى، که قبل از تو هیچ انذار کننده اى براى آنها نیامده، شاید متذکر شوند» (وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیر مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
کوتاه سخن این که: حوادث بیدارکننده و هشداردهنده اى را که در اقوام دور دست واقع شده، و تو حاضر و ناظر آن نبودى، براى تو بازگو کردیم، تا آنها  را براى این قوم گمراه، بخوانى، شاید مایه بیدارى آنها گردد.
در اینجا، این سؤال پیش مى آید که، چگونه قرآن مى گوید: «هیچ انذار کننده اى قبل از تو، براى این قوم (اعراب معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)) نیامده»، در حالى که مى دانیم، هرگز روى زمین، از حجت الهى خالى نمى شود، و اوصیاى پیامبران، در میان این قوم نیز بوده اند؟!
در پاسخ مى گوئیم: منظور، فرستادن پیامبر صاحب کتاب و انذارکننده آشکار است، چرا که میان عصر حضرت مسیح(علیه السلام) و ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، قرن ها طول کشید، و پیامبر اولوالعزمى نیامد، و همین موضوع، بهانه اى به دست ملحدان و مفسدان داد.
على(علیه السلام) در یکى از سخنانش، مى فرماید: إِنَّ اللّه بَعَثَ مُحَمَّداً(صلى الله علیه وآله) وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لایَدَّعِی نُبُوَّةً فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ: «خداوند، هنگامى محمّد(صلى الله علیه وآله) را مبعوث کرد که هیچ کس از عرب، کتاب آسمانى نمى خواند و مدعى نبوتى نبود، او، مردم را در جایگاه لایقشان جاى داد و به سر منزل نجاتشان رسانید».(5)

* * *


1 ـ «بصائر»، جمع «بصیرت»، و «ابصار»، جمع «بصر» است.
2 ـ «ثاوى»، از ماده «ثوى»، به معنى اقامه توأم با استقرار است، و به همین جهت، جایگاه و قرارگاه را «مثوى» مى گویند.
3 ـ فاصله میان ظهور موسى(علیه السلام) و ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، حدود دو هزار سال بوده است.
4 ـ بعضى از مفسران احتمال داده اند که، منظور از ندا در اینجا، ندائى است که در یک مرتبه دیگر، که موسى(علیه السلام) به کوه «طور»، با هفتاد نفر از «بنى اسرائیل» آمد، از سوى خدا داده شد، ولى این احتمال بسیار بعید است، زیرا این آیات، اشاره به مطالبى است که در آیات قبل آمده، که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن خبر داده، در حالى که شاهد و ناظر نبوده است و مى دانیم در آیات قبل، سخن از حرکت موسى(علیه السلام) از «مدین» به سوى «مصر» و شنیدن کلام خدا براى بار اول در «وادى طور» است. (دقت کنید).
5 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 33.
سوره قصص / آیه 43 - 46 سوره قصص / آیه 47 - 50
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma