گوشه اى از مبارزات نوح(علیه السلام)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 08
سوره یونس / آیه 71 - 73 سوره یونس / آیه 74


آیات فوق، آغازى است براى شرح قسمتى از تاریخ انبیاء و سرگذشت اقوام پیشین، براى بیدارى مشرکان و گروه هاى مخالف.
خداوند به پیامبرش دستور مى دهد: گفتارى را که با مشرکان داشت، با شرح تاریخ عبرت انگیز پیشینیان تکمیل کند.
نخست، سرگذشت «نوح» را عنوان کرده مى گوید:
«سرگذشت نوح را بر آنها تلاوت کن، هنگامى که به قومش گفت: اى قوم من! اگر توقفم در میان شما و یادآورى کردن آیات الهى برایتان سخت و غیر قابل تحمل است، هر کار از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهى نکنید»! (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوح إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللّهِ).
«چرا که من بر خدا توکّل کرده ام» (فَعَلَى اللّهِ تَوَکَّلْتُ) و به همین دلیل از غیر او نمى ترسم و نمى هراسم!
آنگاه تأکید مى کند: «اکنون که چنین است، فکر خود را جمع کنید، و از بت هاى خود نیز دعوت به عمل آورید تا در تصمیم گیرى به شما کمک کنند» (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکائَکُمْ).
«آن چنان که هیچ چیز بر شما مکتوم نماند، و غم و اندوهى از این نظر بر خاطر شما نباشد»، (ثُمَّ لایَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً)، بلکه با نهایت روشنى تصمیم خود را درباره من بگیرید.
«غُمَّة» از ماده «غم»، به معنى پوشاندن چیزى است، و این که به اندوه نیز غم گفته مى شود، به خاطر آن است که «قلب» انسان را مى پوشاند.
سپس مى گوید: اگر مى توانید «برخیزید، و به زندگى من پایان دهید، و لحظه اى مرا مهلت ندهید» (ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاتُنْظِرُونِ).(1)
این بیان نشان مى دهد «نوح» فرستاده بزرگ پروردگار، با قاطعیتى که ویژه پیامبران اولوا العزم است، در نهایت شجاعت و شهامت، با نفرات کم و محدودى که داشت، در مقابل دشمنان نیرومند و سرسخت ایستادگى مى کند، و قدرت آنها را به باد مسخره مى گیرد، و بى اعتنائى خویش را به نقشه ها و افکار و بت هاى آنها نشان مى دهد، و به این وسیله یک ضربه محکم روانى بر افکارشان وارد مى سازد.
با توجه به این که این آیات در «مکّه» نازل شده، در آن زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز در شرائطى مشابه «نوح» زندگى مى کرد، و مؤمنان در اقلیت بودند، قرآن مى خواهد به پیامبر نیز همین دستور را بدهد که: باید به قدرت دشمن اهمیت ندهد، بلکه با قاطعیت و شهامت پیش برود; چرا که تکیه گاهش خدا است، و هیچ نیروئى تاب مقاومت در برابر قدرت او را ندارد.
گر چه بعضى از مفسران، این تعبیر «نوح» و یا شبیه آن را در تاریخ سایر انبیاء یک نوع اعجاز گرفته اند; چرا که آنها با نبودن امکانات ظاهرى، دشمن را تهدید به شکست کرده و از پیروزى نهائى خود خبر داده اند، و این جز از طریق اعجاز امکان پذیر نیست.
ولى به هر حال این یک درس است براى همه رهبران اسلامى که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلکه با اتکاء و توکّل بر پروردگار، و با قاطعیت هر چه بیشتر، آنها را به میدان فرا خوانند، و قدرتشان را تحقیر کنند، که این عامل مهمى براى تقویت روحى پیروان، و شکست روحیه دشمنان خواهد بود.

* * *

در آیه بعد، بیان دیگرى از «نوح» براى اثبات حقانیت خویش نقل شده، آنجا که مى گوید: «اگر شما از دعوت من سرپیچى کنید، من زیانى نمى برم; چرا که من از شما اجر و پاداشى نخواستم» (فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْر).(2)
«چرا که اجر و پاداش من تنها بر خدا است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَى اللّهِ).
براى او کار مى کنم و تنها از او پاداش مى خواهم.
«و من مأمورم که فقط تسلیم فرمان خدا باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ).
و این که «نوح» مى گوید: من هیچ پاداشى از شما نمى خواهم، درس دیگرى است براى رهبران الهى، که در دعوت و تبلیغ خود، انتظار هیچ گونه پاداش مادّى و معنوى از مردم نداشته باشند; زیرا این گونه انتظارها، یک نوع وابستگى ایجاد مى کند، که جلو تبلیغات صریح، و فعالیت هاى آزادانه آنها را سدّ خواهد کرد، و طبعاً تبلیغات و دعوتشان کم اثر خواهد شد.
به همین دلیل راه صحیح دعوت به سوى اسلام و تبلیغ آن نیز، به این است که مبلغان اسلامى، براى امرار معاش خود، تنها متکى به «بیت المال» باشند، نه نیازمند به مردم!

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، سرانجام کار دشمنان «نوح»، و صدق پیشگوئى اش را به این صورت بیان مى کند:
«آنها نوح را تکذیب کردند، ولى ما، او و تمام کسانى که با او در کشتى بودند را نجات دادیم» (فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ).(3)
نه فقط آنها را نجات دادیم، بلکه، «آنها را جانشین قوم ستمگر ساختیم» (وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ).
«و کسانى که آیات ما را انکار کرده بودند، غرق نمودیم» (وَ أَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).
و در پایان روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده مى فرماید: «اکنون بنگر! عاقبت آن گروهى که انذار شدند ولى تهدیدهاى الهى را به چیزى نگرفتند، به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ).
 

* * *

 


1 ـ در این که جزاى «شرط» در جمله «إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ» چیست؟ در میان مفسران گفتگو است، و از میان تمام احتمالاتى که ذکر کرده اند، دو احتمال نزدیک تر به نظر مى رسد:
نخست این که: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» جزاى شرط باشد، و جمله «فَعَلَى اللّهِ تَوَکَّلْتُ» یک جمله معترضه که میان شرط و جزا فاصله شده.
دوم این که: جزا محذوف باشد، و جمله هاى بعد دلالت بر آن کند، و تقدیر چنین است: «فَافْعَلُوا ما تُرِیْدُونَ فَإِنِّى مُتَوَکِّلٌ عَلَى اللّهِ»، در واقع جمله: «فَعَلَى اللّهِ تَوَکَّلْتُ»، از قبیل علتى است که جانشین معلول شده، و «شُرَکْائَکُم» در جمله بعد، اشاره به بت ها است.
2 ـ جواب این شرط نیز محذوف است و تقدیر چنین است: «فَإنْ تَوَلَّیْتُمْ فَلاتَضرُّونِى» یا «فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَأَنْتُمْ وَ شَأْنَکُمْ».
3 ـ «فلک» به معنى «کشتى»، و تفاوت آن با «سفینة» این است که: «سفینة» مفرد است و جمع آن «سفائن» مى باشد، ولى «فلک» بر مفرد و جمع هر دو گفته مى شود.
سوره یونس / آیه 71 - 73 سوره یونس / آیه 74
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma