توضیحات

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 01
تفسیر و جمع بندى 18. حجاب دوستان گمراه!


1. «مستضعفان» و «مستکبران» در قرآن مجید
در آیات قرآن مجید کراراً سخن از «مستکبران» و «مستضعفان» به میان آمده; و موضوعى است مهم و قابل ملاحظه که مى تواند مستقلا در مباحث آینده تفسیر موضوعى مورد توجّه قرار گیرد. ولى در این جا باید اشاره اى گذرا براى تبیین آیات فوق به این مسأله داشته باشیم.
راغب در مفردات مى گوید: «کبر» و «تکبر» و «استکبار» معانى نزدیک به هم دارد. سپس مى افزاید: «استکبار» دو معنا دارد: نخست این که انسان تلاش و کوشش کند که بزرگ شود و به اصطلاح شرایط لازم را براى بزرگى از هر نظر آماده کند. این استکبارى است ممدوح، دیگر این که بزرگى را به خود ببندد بى آن که شایسته آن باشد، و این مذموم است و در قرآن مجید از آن مذمّت شده; چنانکه درباره شیطان مى خوانیم: ( أَبَى وَاسْتَکْبَرَ ) : «او از سجده کردن بر آدم سر باز زد، و تکبر ورزید.» ( 1)
سپس مى افزاید: گاه قرآن مجید مستکبران را در مقابل ضعفاء قرار داده; اشاره به این که برترى جویى آنها به خاطر قوّت جسمانى یا مال و ثروت بوده است. ( 2)
نقطه مقابل «استکبار» ، «استضعاف» است که به معناى طلب کردن ضعف و ناتوانى است. منتها چون این مادّه غالباً در قرآن مجید به صورت فعل مجهول یا اسم مفعول به کار رفته به معناى ضعفى است که از سوى مستکبران بر گروهى تحمیل مى شود، و آنها را به ناتوانى مى کشانند. البتّه گاهى به صورت فعل معلوم درباره مثل فرعون که بنى اسرائیل را به ضعف و ناتوانى و بردگى کشانده بود به کار رفته است: ( إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الاَْرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ ) : «فروعون در زمین برترى جویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نموده; گروهى از آنها را به ضعف و ناتوانى مى کشاند.» ( 3)
این نکته نیز قابل توجّه است که «مستضعف» در قرآن مجید به دو معنا به کار رفته است: نخست افراد مظلومى که به ناحق تحت ستم قرار گرفته اند و مورد الطاف الهى هستند، چنانکه درباره ستمدیدگان بنى اسرائیل مى فرماید: (وَنُرِیدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ) : «ما اراده کرده ایم تا بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.» ( 4)
معناى دوّمى که غالباً در قرآن مجید در آن استعمال شده کسانى هستند که بر اثر جهل و نادانى و تقلید و تعصّب به ناتوانى فکرى کشیده شده اند، و چشم و گوش بسته دنبال سران ظالم و رهبران گمراه حرکت مى کنند، و همین ها هستند که آیات فوق به مخاصمه و مجادله آنها با مستکبران در روز قیامت اشاره مى کند; و تصریح مى نماید که آنها همچون مستکبران عذاب مضاعف دارند، عذابى به خاطر گمراهیشان و عذابى به خاطر آن که تنور مستکبران را داغ کردند و پایه هاى حکومت جبّار آنها را محکم نمودند.
2. نقش رهبران در روایات اسلامى
در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «اَلنّاسُ بِأُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»: «شباهت مردم به امیران و حکمفرمایانشان بیشتر است از شباهت به پدرانشان!» ( 5)
این شباهت ممکن است از این طریق باشد که گروهى چشم و گوش بسته به دنبال امرا حرکت مى کنند و دین و دل در گرو فرمان آنها دارند تا آن جا که این ضرب المثل مشهور شده است: که «الناس على دین ملوکهم» : «مردم بر دین پادشاهان و زمامدارانشان هستند.»
آنها در نظر گروهى از مردم قهرمان و الگو و اسوه اند، و حتى بعضى از کم خردان آنها را برتر از آن مى دانند که اعمالشان مورد نقد و بررسى قرار گیرد، و گاه زمامداران خود کامه با قرار دادن خویش در هاله اى از قداست این معنا را در مغز عوام بى خبر تقویت مى کنند، و حجابى بر فکر و عقل آنها مى افکنند.
اصولا گروهى قدرت را دلیل بر حقانیت مى دانند، و هر فرد یا گروه پیروز را مُحق مى شمرند; و همین طرز تفکّر سبب مى شود که در محاسبات اجتماعى خود گرفتار انحراف و اشتباه فراوان گردند.
پادشاهان و زمامداران جبّار با استفاده از این ضعف و ناتوانى فکرى که در گروهى وجود دارد هرجا گام مى نهند آنجا را به فساد مى کشانند. چنانچه در قرآن مجید از زبان ملکه سبأ این سخن نقل شده است: ( قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ): «گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند، و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند; (آرى) روش آنان همواره این گونه است.» ( 6)
گرچه این سخن خود از زبان پادشاه ظالمى است، ولى ذکر آن در قرآن مجید بدون انتقاد از یک سو، و شناختى که آن پادشاه ظالم از امثال خودش داشته است از سوى دیگر، دلیل بر واقعیّت این تعبیر اعتراف گونه است.
لذا ملکه سبأ گفت: من سلیمان را امتحان مى کنم ببینم واقعاً پیامبر است یا پادشاه؟ هدایایى براى او مى فرستم تا عکس العمل او را ببینم. زیرا مى دانم شاهان فکر و قلبشان در گرو مقام و هدایا و زر و زیور است; در حالى که پیامبران جز به صلاح امّت ها نمى اندیشند!


(1) . سوره بقره، آیه 34.
(2) . مفردات راغب، مادّه «کبر».
(3) . سوره قصص، آیه 4.
(4) . سوره قصص، آیه 5.
(5) . بحارالانوار، جلد 75، صفحه 46، کتاب الروضه کلمات على(علیه السلام)، حدیث 57.
(6) . سوره نمل، آیه 34.

 

 

تفسیر و جمع بندى 18. حجاب دوستان گمراه!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma