15. حجاب دروغ و افتراء

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 01
14. حجاب ارتداد 16. حجاب ضخیم پندار


به این آیات گوش جان فرا مى دهیم:
1. (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ    ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَات وَغَرَّهُمْ فِى دِینِهِمْ مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ ) ( 1)
2. (وَلَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیمَا إِنْ مَّکَّنَّاکُمْ فِیهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعاً وَأَبْصَاراً وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلاَ أَبْصَارُهُمْ وَلاَ أَفْئِدَتُهُمْ مِّنْ شَىْء إِذْ کَانُوا یَجْحَدُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ) (2)

ترجمه
1. «آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى داشتند، و به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، ولى گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى گردان مى شوند، در حالى که (از قبول حق) ابا دارند؟!(23)این، به خاطر آن است که مى گفتند: »(به سبب امتیازى که به دیگران داریم) آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمى رسد«. این افترا (و دروغى که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند).»
2. «و ما به آنها (قوم عاد) قدرتى دادیم که به شما ندادیم، و براى آنان گوش و چشم و عقل قرار دادیم; (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها و نه عقلهایشان براى آنان هیچ سودى نداشت، چرا که آیات خدا را انکار مى کردند; و سرانجام آنچه را استهزا مى کردند بر آنها وارد شد.»

تفسیر و جمع بندى
فریبندگى دروغ
جمعى از مفسّران در شأن نزول آیه اوّل گفته اند:
مرد و زنى از یهود مرتکب زناى محصنه شده بودند، و با این که در تورات، دستور مجازات «رجم» درباره چنین اشخاصى داده شده بود; آنها از اجراى این حد سرباز زدند، چرا که مرتکبان گناه از طبقه اشراف بودند. کسى پیشنهاد کرد که در این زمینه به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) مراجعه کنند، به این امید که مجازات خفیف اى درباره آنها، تعیین شود.
ولى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز همان مجازات را دستور داد، و هنگامى که مورد اعتراض آنان واقع شد; فرمود: تورات فعلى شما را به داورى مى طلبم. آنها پذیرفتند و ابن صوریا که از دانشمندان آنها بود، براى این کار به داورى طلبیده شد، امّا او به هنگام قرائت تورات، این قسمت را نخواند، و عبدالله بن سلام مسلمانى که قبلا بر آیین یهود بود، پرده از راز او برداشت!
قرآن مى فرماید: «آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى داشتند، و به سوى کتاب الهى دعوت شدند تا در میان آنها داورى کند، ولى گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى گردان مى شوند، در حالى که (از قبول حق) ابا دارند.»
بعد مى فرماید: «این، به خاطر آن است که مى گفتند: به سبب امتیازى که به دیگران داریم) آتش (دوزخ)،جز چند روزى به ما نمى رسد این افترا(و دروغى را که به خدا بسته بودند،) آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند)».
«یفترون» از مادّه «افترا» در اصل از مادّه «فرى» (بر وزن نهى) به معناى بریدن پوست به منظور اصلاح گرفته شده; ولى هنگامى که به صورت «افراء» (باب افعال) به کار مى رود، به معناى بریدن به منظور فساد است، و «افترا» هم بریدن به منظور اصلاح و هم افساد را شامل مى شود; هر چند غالباً در مورد افساد و خرابکارى به کار مى رود. این واژه در مورد دروغ و شرک و ظلم نیز به کار رفته است. ( 3)
«غَرّهم» از مادّه «غرور» در اصل از «غُرّ» (بر وزن حُرّ) به معناى اثر آشکار چیزى است; لذا اثرى که در پیشانى اسب است «غره» نامیده مى شود، و هنگامى که پارچه را طورى تا کنند که اثر تا کردن در آن آشکار گردد; این تعبیر در مورد آن به کار مى رود. سپس این واژه در مورد فریب دادن به کار رفته گویى طرف مقابل را همچون پارچه اى تا مى کند. ( 4)
«غَرور» بر وزن «شَرور» به معناى هر شخص یا چیزى است که انسان را فریب دهد. به معناى شیطان فریبکار نیز به کار مى رود. ( 5)
در این که چگونه دروغ و افترا ممکن است انسان را فریب بدهد و از معرفت حقایق باز دارد؟ بعضى چنین گفته اند: انسان در اعمال و افعال خود براساس حالات و ملکات نفسانى و صورت هاى ذهنى که نفس او آنها را زینت داده است، گام بر مى دارد، نه براساس علم و درک خود. همان گونه که بسیارى از افراد معتاد به مواد مخدّر با علم و آگاهى به ضرر این امور و این که استعمال چنین موادى شایسته انسان نیست، به سراغ آن مى روند، چرا که حالت و ملکه نفسانى آنها این امور را لذت بخش نشان داده، و جاذبه براى آنها ایجاد کرده است، به گونه اى که مجالى براى تفکّر و اجتناب باقى نمانده!
به تعبیر دیگر: این گونه افراد گاهى آن قدر دروغ را تکرار و به خود تلقین مى نمایند که تدریجاً باور مى کنند و به آن مطمئن مى شوند; همان گونه که روانشاسان گفته اند تلقین گاهى اثر علم و یقین دارد. لذا تلقین مکرّر دروغ در امور دین، آنها را فریفته و از تسلیم در برابر خداوند و خضوع در مقابل حق باز مى داشت. ( 6)
این سخن تجربه شده است که گاه افرادى دروغى مى گویند و در آغاز مى دانند دروغ و افترا است; ولى با تکرار آن کم کم به شک مى افتند که شاید راست باشد! و باز با ادامه این دروغ تدریجاً باور مى کند که خبرى است، و به این ترتیب تکرار و ادامه دروغ سبب اعتقاد به امور غیر واقعى و فریب انسان و حجابى در برابر دیدگان او مى شود.
بنابراین نوبت براى تفسیر کسانى که گفته اند دروغگویان گروهى از یهود بودند و فریب خوردگان گروهى دیگر، نمى رسد.
—–

دوّمین آیه اشاره به قوم عاد مى کند; قوم نیرومندى که در سرزمین احقاف بودند ـ در جنوب جزیره عربستان و بعضى آن را منطقه اى در شمال جزیره دانسته اند ـ و بر اثر تکذیب پیامبرشان هود(علیه السلام) و ظلم و فساد فراوان به تند باد مرگبارى گرفتار و نابود شدند.
این آیه مى فرماید: «ما به آنها (قوم عاد) قدرتى دادیم، که به شما ندادیم، و براى آنان گوش و چشم و عقل قرار دادیم; (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوش ها و چشم ها و نه عقل هایشان براى آنان هیچ سودى نداشت، چرا که آیات خدا را انکار مى کردند; و سرانجام آنچه را استهزاء مى کردند بر آنها وارد شد.»
این آیه نیز تأکید مى کند که تکذیب و انکار پى در پى آیات الهى، سبب شد که این قوم درک و معرفت را از دست دهند. چشم ها ظاهراً باز و گوش ها شنوا، و از نظر فکرى نیز ظاهراً عاقل بودند، ولى در واقع پرده اى روى آنها افتاده بود، و لذا این وسائل و ابزار و منابع شناخت به حال آنها سودى نبخشید و عذاب الهى آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.
«یَجْحَدُوْنَ» از مادّه «جُحُودْ» در اصل به معناى نفى کردن چیزى است که انسان به آن یقین دارد; یا اثبات چیزى که به نفى آن ایمان دارد، و به تعبیر دیگر انکار واقعیّت ها از روى عمد و آگاهى است. ( 7)
تجربه نشان مى دهد که اگر انسان به چنین کارى ادامه دهد، کم کم مسائلى را که قطع به آن داشت، شکل مشکوک به خود مى گیرد; و اگر باز هم ادامه دهد تشخیص او دگرگون مى شود و باطل را واقعیّت مى پندارد.
این کار یعنى انکار واقعیت ها توأم با آگاهى سرچشمه هاى مختلفى ممکن است داشته باشد: گاه از لجاجت ناشى مى شود، گاه از تعصّب، گاه از کبر و غرور، گاه از علاقه به حفظ منافع مادى که به خاطر آشکار شدن حقیقتى به خطر مى افتد، و گاه به خاطر شهوات دیگر. ولى به هر حال این اثر را دارد که بر اثر تداوم، حجابى براى عقل و فطرت مى شود و تشخیص را وارونه مى کند.


(1) . سوره آل عمران، آیات 23 و 24.
(2) . سوره احقاف، آیه 26.
(3) . مفردات راغب، مادّه «فرى».
(4) . مفردات راغب، مادّه «غرور».
(5) . لسان العرب، مادّه «غرور».
(6) . تفسیر المیزان، جلد 3، صفحه 132.
(7) . مفردات راغب مادّه «جحد» - جوهرى نیز مى گوید: «الجُحُوْدُ: اَلاَْنْکارُ مَعَ الْعِلْمِ» - مجمع البحرین نیز همین معنا را در مادّه «جحد» ذکر کرده است.

 

14. حجاب ارتداد 16. حجاب ضخیم پندار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma