داستان ولید بن مغیره مخزومى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 08
1. نفوذ و جاذبه بى نظیر قرآنگوش دادن سران قریش به قرآن

آیات سوره مُدَّثِّر به خوبى که سخن از کسى به میان مى آورد که به فکر مبارزه با قرآن مجید مى افتد بود و گرفتار سرنوشتى شوم مى شود. ماجرا را در شأن نزول این آیات بسیارى از مفسران مانند: طبرسى، قرطبى، مراغى، فخر رازى و غیر آنها به این شرح نقل کرده اند:

هنگامى که آیات سوره غافر نازل شد; پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در مسجد الحرام به نماز ایستاده بود، ولید بن مغیره مخزومى ـ مرد معروف و سرشناس مکه که سران قریش به عقل و درایت او اعتقاد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى پرداختند ـ نزدیک حضرت بود و تلاوت آیات را گوش مى داد. هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) متوجه این معنا شد، آیات را تکرار کرد، این آیات سخت ولید بن مغیره را تکان داد و هنگامى که به مجلس قومش (طایفه بنى مخزوم) بازگشت; گفت: «به خدا قسم! هم اکنون کلامى از محمد (صلى الله علیه وآله)شنیدم که نه شباهت به سخن انسان ها دارد; و نه به سخنان پریان»، «و اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً وَ اِنَّ عَلَیهِ لَطلاَوةً وَ اِنَّ اَعلاهُ لَمُثْمِرٌ وَ اِنَّ اَسْفَلَهُ لَمُغْدِقٌ وَ اَنَّهُ لَیَعْلُوا وَ ما یُعلى»: «گفتار او شیرینى و زیبایى و طراوت فوق العاده اى دارد; شاخه هایش پر میوه و ریشه هایش پر مایه; و سخنى است که از هر سخن دیگر بالاتر مى رود و هیچ سخنى بر آن برترى نمى یابد. این را گفت و به منزلش بازگشت.

قریش به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند! که او فریفته آیین محمد (صلى الله علیه وآله) و کتاب او شده و از آیین ما بیرون رفته و او سرانجام تمام قریش را منحرف خواهد کرد; و آنها به ولید، ریحانه قریش (گل سر سبد قبیله قریش) مى گفتند.

ابوجهل گفت: «من چاره این کار را مى کنم»! حرکت کرد و آمد وبا چهره غمگین در کنار ولید نشست; ولید گفت: «چرا غمگینى فرزند برادر!» گفت: قریش بر تو در این سن و سال عیب مى نهند و گمان مى کنند تو سخن محمد (صلى الله علیه وآله)را زینت بخشیدى»، ولید همراه ابوجهل برخاست وبه مجلس قریش درآمد و گفت: «شما گمان مى کنید محمد (صلى الله علیه وآله)دیوانه است؟!، آیا هرگز آثار جنون در او دیده اید؟» گفتند: «نه» گفت: «فکر مى کنید او کاهن است; آیا آثار کهانت در او دیده اید؟» گفتند: «نه»، گفت: «گمان مى کنید او شاعر است آیا هرگز دیده اید لب به شعر بگشاید؟» گفتند: «نه»، گفت: «پس فکر مى کنید او دروغ گو است؟ آیا هرگز سابقه دروغى درباره او دارید؟» گفتند: «نه او همیشه نزد ما به عنوان صادق و امین، شناخته مى شد».

در اینجا قریش به ولید گفتند: «پس به عقیده تو درباره او چه بگوییم؟» ولید فکر کرد و نگاهى نمود و چهره درهم کشید و گفت: «او فقط مرد ساحرى است; مگر ندیده اید میان مردان و خانواده و فرزندان و دوستان ما جدایى مى افکند؟ بنابراین او ساحر است و هر چه مى گوید سحرى است جالب».(1)


1. مجمع البیان، جلد 10، صفحه 386، و بسیارى دیگر از مفسران مانند: فخر رازى، مراغى، قرطبى، نویسنده المیزان و فى ضلال، این حدیث را با تفاوت هائى نقل کرده اند.

 

1. نفوذ و جاذبه بى نظیر قرآنگوش دادن سران قریش به قرآن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma