نتیجه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 09
6 و 7 ـ آیات «برائت» و «سقایة الحاج»آیه سقایة الحاج

این حدیث با این گستردگى منابع و مدارک، یکى از دلائل روشن برترى على(علیه السلام)نسبت به همه افراد پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اعتماد کامل آن حضرت نسبت به او و نهایت تقرّب او به درگاه خدا است. چرا که با صراحت مى گوید: «جبرئیل امین این دستور را از سوى خدا آورد که باید ابلاغ این آیات به وسیله على(علیه السلام) صورت گیرد» و پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «این کار، کار من یا کار مردى از من است، و تنها على(علیه السلام)شایستگى انجام این کار را دارد».

با توجه به اینکه الغاى پیمان هاى مشرکان یکى از حساس ترین مراحل تاریخ اسلام بود و آگاهى و تدبیر و شجاعت فوق العاده اى را مى طلبد و ممکن بود با عکس العمل هاى تندى از سوى مخالفان در مراسم پر شور حج رو به رو شود، انتخاب على(علیه السلام) براى این کار بهترین دلیل بر این است که او آگاه ترین و مدبرترین و شجاع ترین فرد امّت بود، کسى که براى این کار انتخاب شود به یقین از همه امت براى جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شایسته تر و لایق تر است.

قابل توجه اینکه خود ابوبکر نیز این امر را احساس کرد و هنگامى که نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید با نگرانى تمام پرسید آیا چیزى درباره من نازل شده است؟ و پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جوابش فرمود: «این کار مى بایست به وسیله یکى از نزدیک ترین افراد به من صورت گیرد»!

باز در اینجا مى بینیم که بهانه جویان با پیش داورى هایى که داشته و دارند تمام تلاش خود را براى کمرنگ کردن این فضیلت به کار گرفته اند، و با تحلیل هاى سستى از کنار این مسأله گذشته اند.

به عنوان نمونه آلوسى در روح المعانى هنگامى که این حدیث را ذکر مى کند مى گوید این خبر به طور خلاصه دلالت بر فضیلت على(علیه السلام) و قربش به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)دارد و هیچ مؤمنى آن را انکار نمى کند; ولى هرگز دلیل بر این نیست که او در امر خلافت شایسته تر از ابوبکر بود، سپس مى افزاید: بعضى از اهل سنت در اینجا نکته اى در نصب ابوبکر به عنوان امیرالحاج و نصب امیرمؤمنان على(علیه السلام) به عنوان ابلاغ آیات برائت در زمینه نقض عهد مشرکان، ذکر کرده اند و آن اینکه: ابوبکر مظهر صفت رحمت و جمال بود، از این رو پیامبر(صلى الله علیه وآله) امر مسلمین را در مورد رحمت به او واگذار کرد، ولى على(علیه السلام)چون اسدالله و مظهر جلال خدا بود، ابلاغ نقض عهد کافران را که از آثار جلال و صفات قهر خدا است را به او واگذار کرد و آنها همچون دو چشمه جوشان بودند که از یکى صفت جمال مى جوشید و از دیگرى صفت جلال.

آلوسى بعد از ذکر این سخن مى گوید: «این تحلیل خوبى است اگر علّتى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیان فرمود ـ که من یا یکى از خاصانم باید آن را ابلاغ کند ـ وجود نمى داشت». (1)

همان گونه که آلوسى در آخرین سخن خود گفته است این تحلیل (شاعرانه) با گفتار خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) سازگار نیست; چرا که او صریحاً مى گوید: «جبرئیل از سوى خدا براى من دستور آورده است که باید این کار را خود من، یا کسى از من (از نزدیکان و خواصّ) انجام دهد» یعنى کسى که همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) و داراى صفات متعالى و نزدیکترین افراد به او باشد، و مى دانیم پیامبر (صلى الله علیه وآله) جامع صفات جمال و جلال بود.

چرا این برادران اصرار دارند فضیلتى را با این عظمت نادیده بگیرند؟ و یا با توجیه هاى شاعرانه، آن را از مسیر اصلى منحرف سازند، شاید از ترس اینکه مبادا شیعه به آن استناد جوید و مذهب خود را اثبات کند؟!

این سخن را با حدیثى که از ابوذر غفارى که در کتاب مطالب السؤال نقل شده است پایان مى دهیم، او مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: « عَلىُّ مِنّى و اَنَا مِنْ عَلىّ ولا یُؤَدّى اِلاّ اَنا اَوْ عَلىّ»: (2) «على از من است و من از على هستم و این رسالت را جز من یا على(علیه السلام)نمى تواند ادا کند».

 

1. روح المعانى، جلد 10، صفحه 47.
2. مطالب السؤال، صفحه 18 (طبق نقل الغدیر، جلد 6، صفحه 348).

 

6 و 7 ـ آیات «برائت» و «سقایة الحاج»آیه سقایة الحاج
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma