1ـ آموزش و پرورش در اسلام

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام قرآن جلد 10
اشاره:2ـ اهمیّت علم منحصر به علوم دینى نیست!

در قرآن آیات فراوانى در زمینه «تعلیم» و «تعلّم» و «نشر علم» وجود دارد که ذکر همه آنها در این مختصر نمى گنجد، لذا در ذیل به نمونه هاى روشنى از آن اشاره مى شود:

(اللهُ الَّذى خَلَقَ سَبْعَ سَماوات وَ مِنَ الاَرْضِ مِثْلُهُنَّ یَتَنَزِّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ وَاَنَّ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىء عِلْماً)(1)

(کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ الْکِتابَ و الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مالَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ)(2)

(رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ العَزیزُ الْحَکیمُ) (3)

(وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبلِکَ اِلاّ رِجالا نُوحى اِلَیْهِمْ فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)(4)

(وَ ماکانَ الْمُؤمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِى الدّینِ وَلیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رجَعَوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)(5)

(یُؤتى الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤتَ الْحُکْمَةَ فَقَدْ اُوتِىَ خَیْراً کَثیراً وَ مَا یَذَّکَّرُ اِلاّ اُولُوا الاَلْبابِ)(6)

(إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنْ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُوْلَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ)(7)

 

ترجمه:

1ـ« خداوند همان کسى است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را; فرمان (و تدبیر) او در میان آنها پیوسته فرود مى آید تا بدانید خداوند بر همه چیز توانااست و اینکه علم خدا به همه چیز احاطه دارد».

2ـ«همان گونه که (براى هدایت شما) پیامبرى از خودتان در میان شما فرستادیم; تا آیات ما را بر شما بخواند; و شما را پاکیزه سازد; و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد; و آنچه را نمى دانستید، به شما یاد دهد».

3ـ« پروردگارا! پیامبرى در میان آنها از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند; زیرا تو توانا و حکیمى (وبر این کار، قادرى)».

4ـ«و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مى کردیم، نفرستادیم. اگر نمى دانید، از آگاهان بپرسید. ».

5ـ« و شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند; چرا از هر گروهى از آنان، طایفه اى کوچ نمى کند (تا طایفه اى در مدینه بماند)، که در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند!»

6ـ« (خداوند) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته باشد) مى دهد; و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمى کنند، و) متذکّر نمى گردند».

7ـ« کسانى که دلایل روشن، و هدایتى را که نازل کرده ایم، پس از آن که آن را در کتاب (آسمانى آنها) براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى کند; و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند».

یک نگاه اجمالى به این آیات هفت گانه که از میان ده ها آیه از قرآن مجید در زمینه آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت انتخاب کرده ایم، اهتمام فوق العاده اسلام را نسبت به این امر مهم نشان مى دهد.

آیه نخست جهان را به منزله دانشگاهى معرّفى مى کند، که تمام مخلوقاتش به منظور علم و آگاهى هر چه بیشتر انسانها آفریده شده است; و هدف این بوده که در اسرار این پدیده ها بیندیشند، و به علم و قدر پروردگار آشنا شوند; و به تعبیر دیگر، «هدف از کلّ جهان آفرینش، علم و دانش بوده است»، و مى فرماید: «خداوند کسى است که آسمان هاى هفت گانه را آفرید، و از زمین نیز همانند آن را، فرمان او پیوسته در میان آسمان ها و زمین ها نازل مى شود (و دائماً آنها را تحت ربوبیّت خود قرار داده) تا بدانید خداوند بر همه چیز توانااست، و علم او به همه چیز احاطه دارد.(8)

این در حقیقت نکته جالبى است که هم آفرینش آسمان ها و زمین ها، و هم تدبیر دائمى آنها، وسیله اى است براى تحریک حسّ کنجکاوى بشر براى اندیشیدن بیشتر و آگاهى بر اسرار جهان; و در نتیجه آگاهى بر علم و قدرت پروردگار باشد; پس همه اینها مقدّمه اى است براى تربیت نفوس انسانى و قرب الى الله; و نیز آگاهى بر این امر که احکام شریعت، همچون احکام خلقت، روى حساب دقیق است پس آفرینش جهان به خاطر علم است.

آیه دوّم به مسأله هدف بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند و آن را تعلیم و تربیت در سایه تلاوت آیات الهى مى شمرد و مى فرماید: «همان گونه که رسولى در میان شما از جنس خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تصفیه کند و حکمت بیاموزد، و آنچه را نمى توانستید بدانید به شما یاد دهد»: (کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مالَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).(9)

در اینجا تنها بر تعلیم کتاب و حکمت به عنوان هدف بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تکیه نشده است; بلکه به تعلیم آن امورى که بدون نزول وحى امکان دسترسى به آن نبوده است، نیز اشاره شده است روى جمله «یُعَلِّمُکُمْ مالَم تَکُونُوا تَعْلَمونَ» (دقت کنید).

به این ترتیب هم هدف آفرینش جهان، پیشرفت علم و دانش بوده است هم و هدف بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) گسترش علم و حکمت، و پرورش نفوس مى باشد.

از آیه سوّم به خوبى استفاده مى شود که این هدف بزرگ و متعالى یعنى تعلیم و تربیت و آموزش حکمت، در دعاى ابراهیم خلیل(علیه السلام) براى این امّت آمده است; آنجا که از خداوند تقاضا مى کند و مى گوید: «پروردگارا در میان آنها (امّت اسلام) پیامبرى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار قادرى)» (رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ)(10) و این نشان مى دهد که این دو هدف (تعلیم و تربیت) از اهداف شناخته شده در میان امّت هاى پیشین نیز بوده است».

قابل توجّه اینکه در این آیه و بعضى دیگراز آیاتى که در این زمینه وارد شده هم سخن از تعلیم کتاب و تزکیه به میان آمده، و هم آموزش حکمت، در اینکه منظور از «حکمت» در اینجا چیست؟ تفسیرهاى مختلفى ذکر شده است.

نخست اینکه منظور معارف دینى و آشنایى با احکام آن است; و دیگر اینکه منظور سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا در کنار کتاب الله ذکر شده، بعضى نیز گفته اند منظور علائم و نشانه هایى است که حق را از باطل جدا مى سازد، و گاه گفته شده «حکمت» به معنى آیات متشابه است که پیامبر باید بالخصوص آن را تعلیم دهد.(11)ولى با توجه به ریشه معنوى حکمت که به معنى عامل باز دارنده از جهل وخطا، وقرار دادن هر چیز در موضوع مناسب آن است; به نظر مى رسد که منظور از حکمت در اینجا آگاهى از اسرار و علل ونتایج احکام، ونیز اسرار آفرینش جهان وانسان، وسر نوشت و سرانجام کار او است.

در چهارمین آیه به یک قاعده کلّى که اساس مسأله تعلیم و تربیت است، اشاره کرده، ومى فرماید: «از آگاهان سؤال کنید اگر نمى دانید»: (فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).(12)

این آیه گر چه در مورد صفات انبیاء پیشین نازل شده که آنها از جنس بشر بودند، و در ظاهر با سایر انسان ها تفاوتى نداشتند; ولى مى دانیم مورد آیه مفهوم گسترده آن را محدود نمى کند; و حکم بر عمومیّت باقى است.

این در واقع یک اصل اساسى است که همه عقلاى جهان بر آن صحّه مى نهند که همیشه «نا آگاهان باید از آگاهان فرا گیرند»; زیرا علوم و دانش ها در حقیقت محصول تفکّر و اندیشه و تجربه هایى است که پیشینیان کسب کرده و براى آیندگان مى گذارند; آنها نیز بر آن افزوده به نسل هاى بعد منتقل مى کنند; به این ترتیب، علم و دانش بشر روز به روز تکامل مى یابد; و نیز به همین دلیل مسأله تعلیم و آموزش پایه اصلى هر گونه پیشرفت و ترقّى اجتماعى بشر در بعد معنوى و مادّى را تشکیل مى دهد.

در اینجا جمله اى از غزالى نقل شده که مطلب را روشن تر مى کند. کسى از او پرسید: این احاطه علمى را که بر اصول و فروع اسلام دارى از کجا پیدا کرده اى؟! او آیه بالا را تلاوت کرد (فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ): «یعنى علم کلّى از طریق سؤال کردن و آموزش از علما و دانشمندان حاصل مى شود».(13)

در روایات متعددى که از طریق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده اهل ذکر به معنى ائمه معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده است(14) ولى چنانکه مى دانیم این تفسیرها به معنى انحصار نیست بلکه بیان مصداق اتمّ و کامل آن است. شبیه این معنى در تفسیر بسیارى از آیات قرآن نیز دیده مى شود.

پنجمین آیه مسلمانان را به دو گروه تفسیم مى کند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانى باید جزء یکى از این دو گروه باشد، یا آموزش دهد یا فرا گیرد یا معلّم باشد یا شاگرد، پس مى فرماید:« سزاوار نیست همه مؤمنان کوچ کنند، چرا از هر گروهى طایفه اى از آنها کوچ نمى کنند تا در دین (و معارف اسلامى و احکام) آگاهى پیدا کرده، و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمایند. شاید (از مخالفت الهى) بترسند (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ).(15)

بسیارى از دانشمندان در طول تاریخ، به این آیه شریفه استناد نموده اند تا لزوم فراگیرى علوم اسلامى را براى ابلاغ به دیگران، به عنوان واجب کفایى، مورد تأکید قرار دهند، علاوه بر اینکه فراگیرى براى عمل را براى همه واجب عینى مى دانند.

در دنیاى امروز در بسیارى از کشورها فراگیرى دانش بر همه الزامى است و به حکم قانون هر کودکى باید درس بخواند; و اگر نخواند ولىّ او مورد بازخواست قرار مى گیرد، ولى در هیچ جا تعلیم دادن الزام قانونى، بلکه هر کس مى تواند در مقام تعلیم قرار گیرد یا نه!، ولى در اسلام همان گونه که تحصیل علم واجب است، تعلیم دادن به دیگران نیز جنبه وجوب و الزام دارد و یکى از دلایل آن، همین آیه نفر است; زیرا از یک سو با جمله «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ» کوچ کردن را براى تحصیل علم واجب مى شمرد;(16)

و از سوى دیگر با جمله «وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» «باید به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را انذار نمایند» تعلیم دادن را واجب مى داند و البتّه همه این آیات مقدّمه اى است براى عمل کردن به وظایف الهى که در جمله «لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» خلاصه شده است.

بر همین اساس گاه بعضى از دانشمندان اسلام، روزهاى متوالى طى طریق مى کردند تا از شهرى به شهر دیگر براى فرا گرفتن یک حدیث برسند! از جمله نوشته اند که «جابر» از مدینه به مصر رفت تا یک حدیث را ـ که نزد یکى از دانشمندان بود ـ از او بشنود و فرا گیرد; و لذا مى گویند هیچ کس به مرحله کمال نمى رسد مگر اینکه مسافرت کند و با دانشمندان بلاد مختلف تماس حاصل کرده تااز علم و تجربه آنان بهره گیرد و نیز کسى به مقصود نمى رسد مگر اینکه هجرت نماید.(17)

در داستان خضر و موسى که در سوره «کهف»به آن اشاره شد، مى خوانیم که این پیامبر بزرگ (موسى) براى فراگیرى بعضى از علوم راه طولانى و پر رنج و مشقّتى را پیمود، تا نزد آن مرد الهى (خضر) رسید و بخشى از علوم را از او فرا گرفت.

در ششمین آیه به تعبیر مهم دیگر درباره فراگیرى علم و دانش برخورد مى کنیم; مى فرماید: «خدا دانش را به هر کس بخواهد مى دهد و آن کس که دانش به او داده شده، خیر کثیر به او داده شده است، و تنها خردمندان (این حقایق را) درک مى کنند» (یُؤتِى الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِىَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ اِلاّ اُولُوا الاَلْبابِ).(18)

بدیهى است منظور از تعبیر «مَن یَشاءُ» (آن کسى را که خدا بخواهد) این نیست که خداوند، حکمت و دانش را بى جهت و بدون مقدمّه به این و آن مى دهد بلکه همان گونه که مى دانیم «مشیّت» و اراده خداوند همواره آمیخته با «حکمت» اواست; یعنى آن را به هر کسى که شایسته باشد مى بخشد و این شایستگى یا بر اثر تلاش و کوشش هر چه بیشتر و تحمّل و مشقّت تحصیل علم، یا خودسازى و تقوا که سرچشمه روشن بینى و فرقان الهى است حاصل مى گردد.

جالب این که در این آیه از علم و دانش تعبیر به «خیر کثیر» شده، تعبیر جامعى که همه نیکى ها و خوبى ها; (خیر دنیا و آخرت و خیر مادّى و معنوى و خیر در همه جهات)را در بر مى گیرد.

مفسّر عالیقدر مرحوم علاّمه طباطبایى در اینجا نکته اى دارد، که مى فرماید: «جمله وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَةَ به صورت فعل مجهول آمده، در حالى که در جمله قبل فعل معلوم به کار رفته است (و فرموده: خداوند علم و دانش را به هر کس بخواهد مى دهد) تا روشن سازد که حکمت و دانش، ذاتاً سرچشمه خیر کثیر است، نه تنها از جهت انتساب به خداوند متعال بلکه ذات و حقیقت علم، خیر فراوان است»!(19)

آخرین آیه اشاره به بُعد دیگرى از این مسأله مى کند و آن مذمّت شدید از «کتمان علم و دانش» است; مى فرماید: «کسانى که دلایل روشن و وسیله هدایتى را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه در کتاب (آسمانى) براى مردم، بیان نمودیم کتمان مى کنند خدا آنها را لعنت مى کند، و همه لعن کنندگان (نیز) آنها را لعن مى نمایند.»: (اِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ مَا اَنْزَلْنا مِنَ البَیِّناتِ وَالْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَنّاهُ لَلنّاس فِى الْکِتابِ اُولئِکَ یَلْعَنُهُمْ اللهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ).

تعبیر به «لعن» خداوند، (طرد خداوند از رحمت خود و لعن همه لعن کنندگان) از شدیدترین تعبیراتى است که در قرآن مجید درباره گناهى از گناهان آمده است. و این نشان مى هد; که تا چه حد «کتمان» علم و دانش، زشت و نکوهیده است، آن هم علوم و دانش هایى که مایه هدایت مردم باشد.

در آیه اى که بلافاصله بعد از این آیه در سوره بقره آمده، تنها راه توبه از این گناه بزرگ را بعد از پشیمانى و بازگشت به سوى خدا، اصلاح و «تبیین مسائل کتمان شده» ذکر فرموده، و این نیز به خوبى نشان مى دهد که براى جبران «کتمان علم» راهى جز تبیین آن، وجود ندارد (اِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَاُولئِکَ اَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اَنَا التَّوابُ الرَّحیمُ).

اگر چه این آیه در مورد اهل کتاب نازل شده (که نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را که در کتب خود دیده بودند، کتمان مى کردند)، ولى بدیهى است، مفهوم آیه وسیع و گسترده است و کتمان هر علمى را که مایه هدایت مردم است شامل مى شود; روایاتى که از معصومین نقل شده نیز نشان مید هد که علم به مفهوم مطلق آن مورد توجّه است; پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مطابق حدیثى مى فرماید: «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْم یَعْلَمُهُ، فَکَتَمَهُ اُلْجِمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِلِجام مِنْ نار»

«کسى که از او سؤال درباره علومى که مى داند، بکنند و کتمان کند در روز قیامت لجامى از آتش بر دهان او مى زند»!(20)

در حدیث دیگرى از همان حضرت، به تعبیر روشن ترى در این باره برمى خوریم که مى فرماید: «مَنْ کَتَمَ عِلْماً نافِعاً عِنْدَهُ، اَلْجَمَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِلِجام مِنْ نار»: «کسى که علم مفید را که نزد اواست کتمان کند، خداوند در قیامت لجامى از آتش بر دهان او مى زند»!(21)

روشن است این تعبیر تمام علومى را که براى انسان ها در هر زمینه اى مفید و نافع است شامل مى شود.

باز در حدیث دیگرى از همان حضرت، این معنى با صراحت نقل شده که فرمود: «مَنْ عَلِمَ شَیْئاً فَلا یَکْتُمهُ»: «هر کسى علم و دانشى درباره چیزى دارد آن را کتمان نکند».(22)


1. سوره طلاق، آیه12.
2. سوره بقره، آیه151.
3. سوره بقره، آیه129.
4. سوره نحل، آیه43.
5. سوره توبه، آیه122.
6. سوره بقره، آیه269.
7. سوره بقره، آیه159.
8. آسمان هاى هفت گانه، تفسیرهاى متعددّى دارد، یک تفسیر معروفش این است که آنچه از آسمان ها و کرات آسمانى و ستارگان ثابت و سیّار را مى بینیم همه متعلّق به آسمان اوّل است و در مارواى آن شش جهان دیگر بسیار عظیم قرار گرفته و یکى از تفسیرهاى زمینهاى هفتگانه این است که همان عوالمى که در بالاى سر ما وجود دارد در آن طرف کره زمین در زیر پاى ما همانندش وجود دارد. همین معنى با عبارت جالبى در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است «که فرمود: و آیا مى دانید در زیر پاى شما چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش آگاهتر است، فرمود: الاَرْضُ وَ تَحْتَها اَرْضُ اُخْرى بَیْنَهُما خَمْسَ مَاَةَ عام: زیر پاى شما کره زمین است، و در زیر آن زمین دیگرى است که پانصد سال راه با آن فاصله دارد» (تفسیر روح البیان، جلد 10، صفحه 44).
(براى توضیح بیشتر درباره آسمان هاى هفت گانه به تفسیر موضوعى پیام قرآن، جلد 2، صفحه 178 مراجعه شود).
9. سوره بقره، آیه151.
10. سوره بقره، آیه129.
11. تفسیر کبیر، فخر رازى، جلد 4، صفحه 66، ذیل آیه مورد بحث.
12. سوره نحل، آیه 43.
13. تفسیر روح البیان، جلد 5، صفحه 37.
14. براى آگاهى از این روایات به جلد 2، تفسیر برهان، صفحه 369 مراجعه فرمایید، قابل توجّه اینکه این تعبیر در روایات اهل سنّت نیز آمده است (به شواهد التنزیل حسکانى، جلد 1، صفحه 344 و احقاق الحق، جلد 3، صفحه 482 مراجعه شود).
15. سوره توبه، آیه 122.
16. به گفته علماى ادب «لولا» تحضیضیّه است و در مقام ملامت و سرزنش گفته مى شود و روشن است که سرزنش براى ترک واجب یا فعل حرام است.
17. تفسیر روح البیان، جلد 3، صفحه 537.
18. سوره بقره، آیه 269.
19. تفسیر المیزان، جلد 2، ذیل آیه مورد بحث.
20. مجمع البیان، جلد 1 و 2، صفحه 241، ذیل آیه مورد بحث.
21. کنز العمال، جلد 10، صفحه 216، حدیث 29142 و بحار الانوار، جلد 2، صفحه 78.
22. کنز العمال، حدیث 29145.

 

اشاره:2ـ اهمیّت علم منحصر به علوم دینى نیست!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma