95ـ کسى را با لقب زشت نمى خواند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه ج 02
94ـ فراموشکارِ دستورات الهى نیست96ـ عدم ضرر به همسایه

«و لا یُنابِزُ بالالقاب»
ترجمه: پرهیزگار قلب زشت روى کسى نمى گذارد.
* * *
شرح: صفتى دیگر از پرهیزگاران که از صفاى باطن و روح سالم آنها نشأت مى گیرد، این است که کسى را با لقب زشت نمى خوانند.
این خصلت زشت که گاهى دیده مى شود، بعضى به خاطر خنداندن دیگران از روى مسخره کسى را با القاب زشت صدا مى کنند این از موارد فُحش است که سابقاً گفته شد، پرهیزگاران از آن دورند، پرهیزگاران واقعى سخن نیک گویند و اگر سخنى نیک براى گفتن نداشته باشند، سکوت مى کنند، آنها را به مجالسى که مؤمنین در آنها مسخره مى شوند، راهى نیست، اگر در مجلسى هم باشند و چنین عملى از دیگرى سر زند از آن جلوگیرى مى کنند.
در عرب رسم بوده که سه گونه اسم داشته اند: 1ـ نام شخص، مثل على و حسن یا زهرا و زینب. 2ـ کنیه که با لفظ اب و اُم مى آمده، مثل ابوطالب یا اُم کلثوم. 3ـ لقب که معنا و وصفى را در آن لحاظ کرده اند مثل امیرالمؤمنین و سیدالشهداء(علیهما السلام).
لقب مى تواند بر دو گونه باشد: یکى: براى احترام و تشریفات مثل القاب سلاطین و یکى براى سرزنش کردن، و این نوع است که در قرآن از آن نهى شده است.
«وَلاَ تَنَابَزُوا بِالاَْلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الاِْیمَانِ»: «لقب هاى زشت بر یکدیگر مگذارید، چقدر بَد است فردى بعد از ایمان آوردن، اسم فاسق و کافر بر او نهاده شود».(1)
این قسمیى از آیه یازده سوره حجرات است، در آن آیه مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، گروهى (از مردان) گروه دیگر را مسخره نکند، شاید آن گروه بهتر از این گروهى باشد که مسخره مى کند و نه زنانى از زنان دیگر، شاید آنها بهترا ز اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید و آنها که توبه نکنند ستمگر و ظالمند».(2)
در مورد شأن نزول این آیه مفسران مختلف گفته اند: از جمله این که: عبارت «لا یَسْخَر قومٌ مِنْ قوم»: «گروهى از مردان گروه دیگر را مسخره نکنند»، درباره «ثابت بن قیس» (خطیب پیامبر(صلى الله علیه وآله)) نازل شده است که گوشهاى سنگینى داشت و هنگامى که وارد مسجد مى شد کنار دست پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى او جائى باز مى کردند، تا سخن حضرت را بشنود، روزى وارد مسجد شد، در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده و هنوز جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مى شکافت و مى گفت: جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، امّا خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت «ثابت» به آن مرد گفت: کیستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم، «ثابت» گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت مى بردند یاد کرد، آن مرد شرمگین شد و سر خود را به زیر انداخت، آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهاى زشت نهى کرد.(3)
و گفته اند «وَلا نِساءٌ مِنْ نِساء»: «گروهى از زنان، زنانِ دیگر را مسخره نکنند» درباره «اُم سَلَمِه» نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل بازداشت.(4)
نکته قابل ذکر این که «تَنابُزوا بالاَلقاب» امروزه خصوصاً نسبت به غیرعرب در لقب تنها نیست، بلکه هر اسم خواه به صورت لقب یا غیرلقب، اگر اراده مسخره و سرزنش و کوچک شمردن از آن شد، نکوهیده و مبغوض خداوند است.
در آیه فوق خداوند به سه حکم در زمینه اخلاق اجتماعى اشاره کرده است، مسخره نکردن، عیب جوئى نکردن، صدا نزدن به القاب زشت).
قرآن کتابى است که آمده تا فرهنگ جامعه اسلامى را براساس معیارهاى اخلاقى پى ریزى کند، در این آیه خداوند به سه ریشه از ریشه هاى اختلاف پرداخته، تا با قطع آنها اختلافات نیز برچیده شود و درگیرى و نزاع پایان پذیرد.
خداوند در این آیه سه عامل مهم جنگ و نزاع را شمرده و در آیه دیگر که مورد بحث ما نیست نیز به سه عامل دیگر (گمان بد، تجسس، و غیبت) اشاره کرده است.
در مورد  «تَنابُزوا بالاَلقاب» در حدیثى آمده که روزى «صفیّه» دختر «حىّ ابن اخطب» (همان زن یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد و به همسرى پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) درآمد) روزى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، در حالى که اشک مى ریخت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از ماجرا پرسیدند، گفت: عایشه مرا سرزنش مى کند و مى گوید: «اى یهودى زاده!» پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمودند: «چرا نگفتى پدرم هارون است و عمویم موسى(علیه السلام) و همسرم محمد(صلى الله علیه وآله) » و در اینجا بود که آیه نازل شد «لا تنابزوا بالالقاب، بئس الاسم الفسوق بعد الایمان» (5)
جالب اینجا است که در همین آیه مى گوید: «لا تلمزوا اَنْفُسَکُم»: «نفسهاى خود را عیبجوئى نکنید). عوض این که بگوید دیگرى را عیبجوئى نکنید»، مى گوید: خودتان را عیبجوئى نکنید، و این نشان دهنده این است که در فرهنگ قرآن مؤمنان به منزله ء نفس واحدى هستند که عیبجوئى از دیگرى عیبجوئى از خود است و این مایه اى براى اختلاف و کشمکش است.
این گونه برخورد با دیگران که با عیبجوئى و سرزنش و با نام زشت صدا زدن باشد، موجب عداوت و دشمنى در صفوف مسلمین است و به این جهت، نهى از آن شده است.
آنقدر این خصلت در نزد خداوند، مبغوض است که سوره اى به نام «هُمَزَه» (عیبجوئى و سرزنش کننده) در قرآن آمده و با لحنى شدید وعده عذاب و آتش به دارنده این خصلت مى دهد.
مرحوم الهى، در ذیل این فراز (و لا ینابز بالالقاب) گوید:
به نام زشت مردم را نخواند *** نکوهش بر زبان هرگز نراند
خلائق را بالقابى که زشت است *** نخواند هر که او نیکو سرشت است
نیارد از زبان بر خلق بیداد *** بخوش گفتار هر دل را کند شاد


1. سوره حجرات، آیه 11.
2. سوره حجرات، آیه 11.
3. تفسیر نمونه، جلد 22، صفحه 177.
4. همان مدرک.
5. بعضى در تفسیر این جمله احتمال دیگرى داده اند و آن اینکه خداوند مؤمنان را نهى مى کند، از اینکه بعد از ایمان به خاطر عیبجوئى مردم نام فسق را بر خود پذیرند، تفسیر نمونه، تفسیر اول را با توجه به صدر آیه و شأن نزولى که ذکر شد مناسبتر دیده است.
94ـ فراموشکارِ دستورات الهى نیست96ـ عدم ضرر به همسایه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma