علت عدم شکرگزارى مردم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه ج 02
حقیقت شکرکیفر کفران نعمت

علماى اخلاق دو سبب ذکر کرده اند: 1ـ جهل. 2ـ غفلت.
1ـ جهل دارند یا به اصل نعمت و بعضى چیزها را نعمت ندانند و یا فکر مى کنند، شکر فقط با زبان است و گمان مى کنند اگر مثلا شکر صحت و سلامتى اعضاء و جوارح خود را کردند کفایت مى کند و مى توانند دیگر هر استفاده اى که بخواهند از آنها ببرند، گرچه مورد رضایت مُنعم و خداوند یگانه نباشد.
2ـ غفلت از نعمت دارد، هر نعمت عمومى را گرچه مى داند نعمت است، ولى نعمت نمى شمارد و غافل است و حق آن را بجا نمى آورد. به نَفَسى که مُمِّد حیات است و مُفرّح ذات بى توجه است، مگر اینکه در دود و دَم گرفتار شود آن وقت قدر آن داند، تا عضوى از او درد نکند قدر آن عضو نداند و این همچون بنده اى مى ماند که تا وى را نزنند، قدر نعمت نداند»: «قدر حیات را نمى داند، مگر اینکه به قبرستان رود و ببیند که مردگان در آرزوى یک روز عمرند، تا تقصیرهاى خود را با آن جبران کنند، آنها در حسرت روزى و او در مَسرّت روزها است و قدر نمى داند.
یکى دز نزد بزرگى، از فقر و تهیدستى گله مى کرد، آن بزرگ گفت: مى خواهى چشم نداشته باشى و ده هزار درهم داشته باشى؟ گفت نه، گفت: مى خواهى عقل نداشته باشى و آن مقدار داشته باشى، گفت، نه، گفت: مى خواهى گوش و دست و پاى نداشته باشى، و آن مقدار داشته باشى گفت نه، گفت پس خدا در نزد تو پنجاه هزار درهم جنس و کالا گذاشته چرا گله مى کنى؟!(1)
ابن سماک بر یکى از خلفا وارد شد، در حالى که در دست آن خلیفه ظرف آبى بود که مى آشامید، به سماک گفت، مرا موعظه کن، گفت: آیا اگر همه اموال خود را باید مى دادى تا این آب را بخورى وگرنه عطشان مى ماندى این کار را مى کردى؟ گفت بله، گفت اگر تمام سلطنت و پادشاهى خود را باید مى دادى، آیا ترک سلطنت مى کردى؟ گفت بله، گفت پس خوشحال به پادشاهى نباش که مساوى با آشامیدن مقدار کمى آب است.(2)
از این روشن مى شود که نعمت آشامیدن آب در موقع عظش، از پادشاهى تمامى زمین بیشتر است.
حکایت شده که یکى از حافظان و قاریان قرآن دچار فقر شد و کار بر او مشکل شد، در خواب دید، کسى مى گوید: آیا دوست دارى، سوره انعام را از ذهنت پاک کنیم و فراموشت گردانیم و هزار دینار در عوض آن به تو دهیم گفت: نه، گفت: سوره هود(علیه السلام) چطور؟ گفت نه، گفت: سوره یوسف(علیه السلام) چطور؟ گفت نه همینگونه سوره هائى را شماره کرد، سپس گفت: با تو قیمت صد هزار دینار است و تو شکایت مى کنى؟ صبح کرد در حالى که معلوماتش به خاطر ناشکرى از او گرفته شده بود.(3)
نکته اى که در آخر تذکر آن لازم است این که: سعى کنید در زندگى شکرگزار مردم باشید، تا شکرگزار خدا شوید، اگر کسى به شما خدمتى کرد قدر نعمت او را بجا آورید، تا خداوند نیز نعمتش بر شما افزون کند.


1. کیمیاى سعادت، جلد 8، صفحه 379 و 380.
2. محجة البیضاء، جلد 7، صفحه 219 و 218.
3. محجة البیضاء، جلد 7، صفحه 219 و 218.
 
حقیقت شکرکیفر کفران نعمت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma