43ـ نشانه هاى دیگر پرهیزگاران: قوّت در دین

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق اسلامى در نهج البلاغه ج 02
41 ـ 42 ـ از ستایش دیگران بیمناکند44ـ پرهیزگاران نرمخو و دور اندیشند

(فَمِنْ عَلاماتِ اَحَدِهم انّک تِرى لَهُ قُوّةً فى دین)
ترجمه: از علامات و نشانه هاى هر یک از آنها این است که مى بینى در دین نیرومندند.
* * *
شرح: یکى از ویژگیهاى متقین ثبات و استوارى آنها بر دین است، دینى که مجموعه اى از اعتقادات و اعمال است، اطلاق «قوّةً فى دین» نشان مى دهد که هم نیروى قلبى و هم نیروى بدنى خود را در مسیر دین به کار گرفته اند، هم از نظر اعتقادى و قلبى بر دستورات دین ثابت قدمند، و هم از نظر عمل به فرامین آن، و از این رو تشکیک مشکّکان و خدعه حیله گران در آنها کارگر نیفتد و همچون زمین سخت در برابر سخن آنها غیرقابل نفوذند، آنها از سخن بى خردانى که مى خواهند آنها را از دین و مکتبشان منحرف کنند متأثر نشده و تحت تأثیر قرار نمى گیرند. و معمولا این حالت براى علماء حاصل مى شود و چنانکه گذشت از اوصاف پرهیزگاران عالم بودن آنها است که علم به مسئله اى اگر پیدا کردند، سعى دارند با قوت و نیرو بر علم خود استقامت کنند، و آن را به مرحله عمل رسانند.
آنقدر ثابت و استوار در دین مى شوند که براى متاع قلیل دنیوى و جاه و پست و مقام دست از افکار صحیح خود برنمى دارند، و چه بسا جان خود را در آن راه دهند چنانکه امام حسین(علیه السلام) و یاران باوفایش چنین کردند.
ولى در مقابل معروف است در زمان هارون مردى را مى بینیم که: هارون او را احضار کرد و گفت: براى من چه چیزى حاضرى بدهى؟! یعنى تا چه حد آمادگى دارى براى من کار کنى؟ گفت: مالم را گفت: نه کم است، پس از مدتى او را خواست، گفت: چه مقدار حاضرى براى من مایه گذارى؟ گفت جانم را گفت: نه کم است، چند مرتبه چنین کرد تا در نهایت گفت: حاضرم ایمانم را براى تو دهم، گفت آفرین حالا خوب شد، و دستور داد براى او شمشیرى آوردند، و در یک شب 70 نفر از اولاد پیامبر (صلى الله علیه وآله) را سر زد و در چاهى ریخت!!
اگر صفحات قرآن را ورق بزنیم در مورد توصیه قرآن به قوّتِ در دین در سه جا خطاب به بنى اسرائیل چنین آمده است: (خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّة):  «با قوت آنچه به شما دادیم بگیرید».(1)
در یک جا نیز امر به حضرت موسى(علیه السلام) شده: (فَخُذْهَا بِقُوَّة وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا):  «اى موسى با قوّت دستورات ما را بگیر، و قوم خود را نیز امر کن، تا به نیکوترین (یا به بهترین قدرت) آنها را بگیرند و عمل کنند».(2)
در یک جا نیز امر به حضرت یحیى(علیه السلام) شده: (یَا یَحْیَى خُذ الْکِتَابَ بِقُوَّة):  «اى یحیى نوشته (دستورات) را با قوت بگیر».(3)
در مورد این که چرا بنى اسرائیل مورد این خطاب واقع شدند، به نظر مى رسد، براى این بوده که بنى اسرائیل مدتى در اسارت فرعون بوده، و زن و مردشان به بیگارى کشیده شده بودند، و قوتشان را از دست داده و ترسو شده بودند، لذا مرتب توصیه مى شد که در راه دین حق استوار و ثابت قدم بوده، و با محکمى احکام را تلقّى کنند، بافت اجتماعى آنها به نحوى شده بود که باید با توصیه هاى مکررّ ترمیم مى شد.
حدیثى در تفسیر برهان از امام صادق(علیه السلام) رسیده که شاهد این مسئله است «اِنَّ بَنى اسرائیل کانُوا اذا دَخَلَ وَقْتَ الصَّلاة دَخَلوها مُتَماوِتین کانّهم مَوتى فَاَنزل اللّه على نَبِیّه(صلى الله علیه وآله) خُذْ ما آتیتُک بقوه فاذا دَخَلَتِ الصّلاة فَادخُل فیها بحاید و قوّة»: «بنى اسرائیل وقتى وقت نماز مى رسید، مثل افراد مرده وارد این وقت مى شدند، گویا آنها مرده اند، پس خداوند بر پیامبرشان این عبارت را نازل کرد، که آنچه بر تو نازل شده، با قوت بگیر (مانند فرد زنده نه مثل انسان مرده) پس زمانى که داخل نماز شدى با قدرت و نیروو نشاط داخل شو».(4)
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) در همان تفسیر برهان رسیده که مراد از «قوّت» در آیات مربوط به بنى اسرائیل چیست؟ آیا قوه در بدنها یا قوه در قلبها؟ حضرت فرمودند: «فیهما جمیعاً»: در هر دو.(5)
علاوه بر این که نیرو و قدرت اعم از بدن و قلب است، اعم از امور دنیوى و اخروى نیز هست، یعنى دستورات اسلام را چه در رابطه با امور دنیوى، و چه اخروى، باید با قوت گرفت؛ مثلا هم درباره نماز دیدیم این دستور داده شده بود، و هم در مورد طلب روزى و رزق این دستور آمده است، در ذیل روایت اول در تفسیر برهان آمده که امام صادق(علیه السلام) آیه فوق را براى طلب رزق خواندند و فرمودند: «زمانى که رزق تو قطع شد، با قوت و نشاط و دلگرمى به دنبال آن رو، و طلب کن» «ثم ذکرها فى طَلَب الرزق فاذا سَلبتْ الرّزق فاطْلُبه بقوة».
این گونه خطابها که به بنى اسرائیل و حضرت موسى و یحیى(علیهما السلام) شده، فقط منحصر به آنها نیست، بلکه فرمانى است عمومى و همگانى، زیرا در هر کارى اگر قدرت عمل و اعتقاد به مسلک و نیروى کافى نباشد، کارى انجام پذیر نیست، اگر این پیامبران الهى با قاطعیت و نیرو و پشتکار به مبارزه با طاغوتهاى زمان خود برنمى خاستند، کسى به راه راست نمى آمد، بسیارى از کارها را با ضعف و ناتوانى و ملایمت نمى توان انجام داد، خداوندى که فرمان داده با قدرت، احکام او عمل شود، امر هم فرموده که تمام نیروها را مهیّا کنید. (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة).(6)
در دنیاى امروز که دنیاى نیرنگ و حیله و دغل بازى است، اظهار ضعف مساوى با نابودى و از بین رفتن است، از سیاستمدارى پرسیدند، چرا روى قوانین و قانونگذارى کار نمى کنید، تا مسائل بهتر حل شود؟ گفت: قانون یعنى لوله هاى تفنگ، این قانون است که در این زمان قدرت عمل دارد و نافذ است، وگرنه قانون پارلمانى و آنچه از مجالس مى گذرد، در بسیارى موارد کوچکترین اثرى ندارد، هر قانونى در جهت نیرو و قدرت دادن به استکبار باشد، مورد قبول و الا مردود است. این چه دنیایى است، که به طرفدارى از سلمان رشدى ادّعاى آزادى قلم و بیان مى کند ولى وقتى شهردار یکى از شهرهاى ترکیه مى گوید من «لائیک» (لا مذهب) نیستم و مسلمانم، به جرم مسلمانى زندانى مى شود، اگر مسلمانها با نیرو و قدرت، عمل به اسلام نکنند کم کم اسلامى باقى نمى ماند، این دستور اسلام و فرمان به مقاومت با قدرت براى چه موقع است، باید مطمئن بود که حق گرفتنى است و نه دادنى، گرچه ما مراکز بین المللى را از نظر دور نمى کنیم، و باید تا مى شود از راههاى مورد قبول عموم جهانیان حرکت کرد، ولى دل هم به آنها نبسته ایم، که خود باید به دنبال حق خود باشیم، وگرنه کسى دلش به حال ما نسوخته است، و این با استقامت روى عقاید و فرامین دین مبین اسلام میسر است.
لطیفه جالبى نقل کرده اند که نشان مى دهد، افرادى که به امید آن نشسته اند که: دیگرى به جاى آنها حرف زده و حق آنها را بگیرد چقدر بیچاره اند؟
نقل شده است که در زمان شاه عباس مى خواستند بزرگترین تنبل را بشناسند و انتخاب کنند، گفتند حمامى داغ کنید و همه آنها را داخل آب کنید، آنها را وارد خزینه آب گرم کردند و گفتند هر کس دیرتر بیرون آمد برنده است، هر یک به تدریج از آب خارج شده، تا اینکه دو تاى آنها باقى ماندند، آنقدر ماندند که داور داشت خسته مى شد، تا اینکه یکى از آنها گفت سوختم، آن دیگرى به او گفت تو که حال دارى بگو رفیق من هم سوخته و خسته شده، گفتند: این آخرى برنده است، زیرا به قدرى تنبل است که مى خواهد درد دل او را هم دیگرى بگوید!
داستان دیگرى نیز نقل مى کنند که: فردى دید دزدى وارد خانه او شد، و اثاثها را بار کرد، و رفت، وقتى از خانه بیرون رفت، به دنبال او در کوچه دوید و دو شبگرد و پاسبان دید، گفت آن دزد است او را بگیرید، فردى گفت: تو خود صاحب مالى به دنبال مال خود براى خود نمى دوى، مى خواهى دیگرى براى مال تو به دنبال دزد بدود؟!
آرى باید زبان خود را گویا و خود به دنبال حق بدویم، و با استقامت و نیروى کافى در راه عقیده خود گام برداریم، دنیاى امروز دنیائى است که قدرتها تقسیم شده، و فقط قدرت بازو نیست، قدرت تکنولوژى و صنایع پیشرفته و ماهواره ها و استراق سمعها است و خطاب (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة) اکتساب همه علوم را که موجب تقویت نیروى اسلام مى شود مى طلبد و اینها همه فرع «قوة فى دین» است؛ زیرا اعتقاد و نیروى در عقیده، زیربناى نیروى در عمل است.
* * *


1. سوره بقره، آیات 69 ـ 63 و سوره اعراف، آیه 171.
2. سوره اعراف، آیه 145.
3. سوره مریم، آیه 12.
4. تفسیر برهان، جلد 9، صفحه 45 ذیل آیه 171، سوره اعراف، روایت دوم را نیز صاحب تفسیر اطیب البیان در ذیل آیه 63 سوره بقره در جلد 2 تفسیر خود از صفحه 50 از عیاشى و محاسن نقل کرده است.
5. تفسیر برهان، جلد 9، صفحه 45، ذیل آیه 171 اعراف، روایت دوم را نیز صاحب تفسیر اطیب البیان در ذیل آیه 63 سوره بقره در جلد 2 تفسیر خود از صفحه 50 از عیاشى و محاسن نقل کرده است.
6. سوره انفال، آیه 60.
 
 

 

41 ـ 42 ـ از ستایش دیگران بیمناکند44ـ پرهیزگاران نرمخو و دور اندیشند
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma