«امّا بَعْد، فَاِنَّ سُبْحانَه وَتَعالى خَلَقَ الخَلْقَـ حینَ خَلَقَهُمـ غنیّاً عَنْ طاعَتِهم، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتهِم، لِاَنه لا تَضرُهُ مَعْصِیةُ مَنْ عَصاه، ولا تَنْفَعه طاعةُ مَنْ اطاعَه.»
ترجمه: «خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگى شان بى نیاز و از معصیت و نافرمانى آنها در امان بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیانى نرساند، و طاعت فرمانبرداران سودى به او نمى رساند.»
* * *
شرح: حضرت در ابتدا سخنان شیواى خود مقدمه اى را متذکر مى شوند که: مبادا فکر کنید اگر مردم داراى صفاتى که ذکر مى کنم شدند، و درون لباس تقوى خزیدند، و متعبّد شدند، نفعى به خداوند عاید نمى شود، و اگر کسى متخلّق به این صفات اخلاقى نشد، و طریق معصیت را پیش گرفت، ضررى به ساحت مقدّس الهى نمى زند زیرا:
گر جمله کائنات کافر گردند *** بر دامن کبریاش ننشیند گرد
براى روشن شدن این مطلب لازم مى دانم مقدّمه اى را یادآور شوم:
هر موجود ممکن و هر مخلوقى حتى وجود ما به چهار علت براى پیدایش خود نیاز دارد که: اگر یکى از آنها منتفى شود، معلول هم منتفى مى شود:
1. علت فاعلى 2. علت مادى 3. علت صورى 4. علت غایى
براى واضح شدن مطلب مثالى بزنم، فرض کنید شخصى مى خواهد ساختمانى را براى سکونت خود تهیه کند، بنایى که این خانه را مى سازد علت فاعلى، و مصالح لازم این خانه اعم از آهن، گچ، آجر، سیمان و غیره علت مادى، و شکل و هیئت و صورت این خانه علت صورى، و سکونت در این خانه علت غایى است. علت غایى از نظر تحصّل ذهنى مقدم بر سایر علل است، و از نظر تحقق خارجى موخر از همه، به عبارت واضح تر در مثالى که زده شد، ابتدا انسان به فکر سکونت مى افتد یعنى ابتدا علت غایى (سکونت درمسکنى) در ذهن حاصل و محقق شده و بعد از این که علت فاعلى و مادى و صورى تأمین شد، علت غایى که سکونت بود، حاصل مى شود.
این چهار علت براى هر موجودى ممکن و مخلوقى لازم و ضرورى است، ولى واجب الوجود و خداوند متعال که مخلوق و مقهور چیزى نیست، این چهار علت حاکم بر او نیست، زیرا او غنى بالذات است، نه فقیر، به خلاف ما که سر تا پا محتاج و فقیریم و مهر سیه رویى بر پشت ما خورده که:
سیه رویى ز ممکن در دو عالم *** جدا هرگز نشد و اللّه عالم
من نمى گویم که خالق خود فرموده است: (أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الحَمیدُ)(2) و سازنده ماشین پیکر ما از دیگران آگاه تر به مصنوع خود است.
خلق کردن ما هم مستثنى از این 4 علت نبوده است: 1. علت فاعلى که خداوند است 2. علت مادى که مواد تشکیل دهنده ساختمان بدنهاى ما است 3. علت صورى که هیئت آنها است 4. علت غایى که تکامل و رسیدن به لقاء الهى است. و در آینده نزدیک انشاءاللّه درباره آن مشروحاً صحبت خواهم کرد.
مولى على(علیه السلام) براى جلوگیرى از توهّم این که خلقت خداوند هم مثل ما که خانه مى سازیم تا نفع ببریم، به صورت انتفاعى براى خودش است، و علت غایى آن عبادت است، به مقتضاى «ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالاِنْسَ الاّ لِیَعْبدُوُنِ»(3): «جن و انس را خلق نکردم مگر این که عبادت کنند مرا»، و نفعى به خداوند از طریق عبادت مى رسد، و در مقابل به قرینه مقابله در صورت معصیت ضررى مى رسد، مى فرمایند: چنین نیست، خداوند بى نیاز از طاعت مطیعین و ایمن از عصیان عصیانگر است.
اینجا سؤالاتى پیش مى آید که: پس هدف خلقت چیست؟ و نفع این خلقت عاید چه فردى یا افرادى مى شود؟ در جواب این سؤالات و سؤالات دیگر در زمینه آفرینش، باید به بررسى هدف آفرینش بپردازیم: