روایات از طریق اهل تسنّن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
قاعده لاضرر
روایات پانزدهم تا بیستم کلمات علماى اصحاب


اما روایاتى که از طریق اهل تسنّن در این موضوع وارد شده:
1. احمد، در «مسند»(1) خود، از «عبادة»، نقل کرده که گفت: از احکام رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این بود که مى فرمود:
معدن جُبار است; چاه جُبار است; آسیب رساندن چارپایان جُبار است(2); ) عجماء، یعنى چارپا; و جُبار، یعنى باطل و بیهوده اى
که جبران و تاوان ندارد(; و حکم کرد که گنج خمس دارد; و حکم کرد که ثمره نخل، ملک کسى است که آن را تلقیح کرده، مگر این که فروشنده شرط کند(3); و حکم کرد که مال مملوک براى فروشنده است;... (روایت ادامه دارد تا جایى که مى گوید:) و حکم کرد که براى جد و جدّه، یک ششم از میراث به طور مساوى است; و حکم کرد که اگر کسى بخش هایى از عبد را آزاد کرد، بر اوست که اگر عبد مالى دارد اجازه آزادى کامل را به او بدهد(4); و حکم کرد که «لا ضرر و لا ضرار»; و حکم کرد براى ریشه اى که ظلماً کاشته شده حقى نیست(5); و حکم کرد که اهل شهر در مورد نخل، مانع زیادى آب
چاه نشوند; و حکم کرد که اهل بادیه مانع زیادى آب نشوند تا زیادى سبزه از بین برود;...
شک نیست که این احکام، در وقایع مختلفى صادر شده، ولى «عباده»، متن احکام را جداى از موارد صدور آن ها ذکر کرده; و مضمون حدیث، شاهد خوبى بر این مدعا است. بر این اساس، طبیعى به نظر مى رسد که قول حضرت(صلى الله علیه وآله): «لا ضرر و لا ضرار»، به
طور مستقل صادر نشده باشد، بلکه این حکم نیز در قضیه خاص یا موارد متعدّدى از حضرت صادر شده، ولى عباده آن را جداى از مورد آن در این جا نقل کرده است. و احتمال هم دارد که دقیقاً همان قضیّه سمرة بن جندب باشد، یا آن که مربوط به قضیّه شفعه، یا قضیّه منع زیادى آب، باشد. در این صورت ما نمى توانیم به این جمله به عنوان حکمى مستقل، که به صورت کلّى از حضرت صادر شده نگاه کنیم.
2. ابن اثیر، در «النهایة»(6)، به صورت مرسل از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «لا ضرر و لا ضرار فى الإسلام».(7)
احتمال این که ابن اثیر، این کلام را تقطیع کرده باشد و از اصل حدیث جدا کرده باشد، زیاد است; بنابراین به عنوان یک حکم مستقل نمى توان به آن اعتماد نمود.


(1). مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 326 : «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ، حَدَّثَنَا أَبُو کَامِل الْجَحْدَرِى، حَدَّثَنَا الْفُضَیْلُ بْنُ سُلَیْمَانَ، حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَحْیَى بْنِ الْوَلِیدِ بْنِ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ، عَنْ عُبَادَةَ قَالَ: إِنَّ مِنْ قَضَاءِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله): أَنَّ الْمَعْدِنَ جُبَارٌ، وَالْبِئْرَ جُبَارٌ، وَالْعَجْمَاءَ جَرْحُهَا جُبَارٌ، وَالْعَجْمَاءُ: الْبَهِیمَةُ مِنَ الأَنْعَامِ وَغَیْرِهَا، وَالْجُبَارُ: هُوَ الْهَدْرُ الَّذِى لاَ یُغَرَّمُ. وَقَضَى فِى الرِّکَازِ الْخُمُسَ. وَقَضَى أَنَّ تَمْرَ النَّخْلِ لِمَنْ أَبَّرَهَا إِلاَّ أَنْ یَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ. وَقَضَى أَنَّ مَالَ الْمَمْلُوکِ لِمَنْ بَاعَهُ إِلاَّ أَنْ یَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ.... وَقَضَى لِلْجَدَّتَیْنِ مِنَ الْمِیرَاثِ بِالسُّدُسِ بَیْنَهُمَا بِالسَّوَاءِ. وَقَضَى أَنَّ مَنْ أَعْتَقَ شِرْکًا فِى مَمْلُوک، فَعَلَیْهِ جَوَازُ عِتْقِهِ إِنْ کَانَ لَهُ مَالٌ. وَقَضَى أَنْ لاَ ضَرَرَ وَلاَ ضِرَارَ. وَقَضَى أَنَّهُ لَیْسَ لِعِرْق ظَالِم حَقٌّ. وَقَضَى بَیْنَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فِى النَّخْلِ لاَ یُمْنَعُ نَفْعُ بِئْر، وَقَضَى بَیْنَ أَهْلِ الْبَادِیَةِ أَنَّهُ لاَ یُمْنَعُ فَضْلُ مَاء لِیُمْنَعَ فَضْلُ الْکَلاَِ...».
(2). معنى این احکام این است که، اگر معدن بر سر معدنچى فرو بریزد و کشته شود، خون او هدر است و کسى ضامن نیست; هم چنین اگر کسى در چاه معمولى سقوط کند و کشته شود، خون او تاوان ندارد; و هم چنین اگر چارپایى هنگام چرا به انسانى یا شیئ صدمه وارد کند، آن نیز هدر است و کسى ضامن نیست.
(3). معنى آن این است که، اگر کسى نخلى را بفروشد که بار دارد، ثمره آن در بیع داخل نیست، و بر ملک فروشنده باقى مى ماند.
لسان العرب، ج 3، ص 4 : «أبر: أبر النخل و الزرع...: أصلحه. و زمن الأبار، زمن تلقیح النخل واصلاحه. تأبیر النخل، تلقیحه. (درخت را پیوند زد، یا گرد نرى زد). التأبیر: التشقیق والتلقیح».
(4). من اعتق شرکاً له فى عبد; أى حصة و نصیباً.
(5). معنى آن این است که، اگر کسى در زمین شخصى که قبلاً آن را احیاء کرده وارد شود، و در آن درختى یا زراعتى بکارد که به این واسطه داراى حقى شود، چنین حقى براى او ایجاد نمى شود.
ابن اثیر مى گوید: (عبارت حدیث: «لیس لعرق ظالم حق)» عرق ظالم (با تنوین) خوانده مى شود، که در این صورت مضاف آن حذف شده، و در اصل، ذى عرق ظالم بوده; یعنى براى صاحب ریشه اى که ظالم است و ملک دیگرى را غصب کرده، حقى نیست.
(6). النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، ج 3، ص 172.
(7). الضرُّ: ضد النفع. ضَرَّه یَضُرُّه ضَراً وضِراراً وأضرِّ به یُضِرُّ إضراراً. فمعنى قوله: لا ضرر، أى لا یَضُرُّ الرجل أخاه فَیَنْقُصَه شیئاً من حقه. والضِّرارُ: فَعالٌ من الضر، أى لا یجازیه على إضراره بإدخال الضَّرَر علیه. والضَّرَرُ: فعل الواحد. والضِّرارُ: فعل الإثنین. والضَّرَر: ابتداء الفعل. والضِّرارُ: الجزاء علیه. وقیل الضَّررُ: ما تضرُ به صاحبک وتنتفع به أنت. والضِّرَار: أن تَضُرُّه من غیر أن تنتفع به. وقیل هما بمعنى، و تَکرَارُهُما للتأکید.


 

روایات پانزدهم تا بیستم کلمات علماى اصحاب
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma