سرانجامِ زندگى مسیح

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مسیحیت در دنیاى کنونى
ولادت و نسب مسیح


در پایان هر یک از اناجیل چهارگانه شرح مبسوطى درباره کشته شدن مسیح بهوسیله مصلوب شدن دیده مى شود که همه در کلّیّات مشترک است ولى در جزئیّات واقعه با هم تفاوت بسیار دارد و خلاصه مضمون آنها چنین است:
در آخرین شب زندگى مسیح هنگامى که او با شاگردانش سخن مى گفت و از کشته شدن خود خبر مى داد، ناگهان گروه بسیارى با شمشیرها و چوب ها از طرف رؤساى کهنه آمدند و به راهنمایى یهوداى اِسخریوطى که یکى از دوازده شاگرد او بود او را شناخته، دستگیر ساختند. زد و خورد مختصرى در میان شاگردان او و مأموران رؤساى کهنه واقع شد امّا به زودى همه شاگردان فرار کردند، آنها وى را گرفته، به خانه رئیس کهنه آوردند، پطرس که یکى از شاگردان او بود از دور در عقب سر او مى آمد تا به خانه رئیس کهنه درآمد.
رئیس کهنه کوشش داشت مدرکى براى کشتن او به دست آورَد، لذا عدّه زیادى آمدند و شهادت هاى دروغین بر ضدّ او دادند امّا چون شهادت هاى آنها با هم موافق نبود رئیس کهنه قانع نشد، تا اینکه شخصاً از عیسى پرسید: «آیا تو مسیح پسر خداى متبارک هستى؟ عیسى گفت: من هستم و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته، در ابرهاى آسمان مى آید».(1)
رئیس کهنه جامه چاک زد و با شنیدن این سخن (که متضمّن ادّعاى فرزندى خدا یا متضمّن دعوى نبوّت بود) حکم تکفیر او را صادر کرد و همه گفتند او مستوجب قتل است.
در این موقع یکى از کنیزان کهنه متوجّه پطرس، شاگرد معروف مسیح شد که در ایوان پایین خود را (در کنار آتش) گرم مى کرد. او را به جمعیّت معرّفى کرد، آنها دو سه بار به سراغ پطرس آمدند ولى پطرس ارتباط خود را با عیسى انکار کرد حتّى به او لعن و نفرین نمود و قسم خورد که او را نمى شناسم تا دست از سر او برداشتند!
صبح رؤساى کهنه او را بند نهاده، تسلیم «پیلاطِس» والى قیصر، پادشاه روم کردند. پیلاطس هر چه خواست از او اقرار بگیرد و نسبت پادشاهى یهود را که به او داده بودند اعتراف کند او چنان اعترافى نکرد (در حقیقت رؤساى کهنه او را به جرم مخالفت با عقاید مذهبى محکوم نمودند ولى پیلاطس به دنبال یک جرم سیاسى و مخالفت با رژیم کشور مى گشت).
پیلاطس چون نتوانست گناهى براى او پیدا کند مى خواست او را آزاد سازد امّا رؤساى کهنه شوریدند و نگذاشتند وى مسیح را به آنها تسلیم کرد تا هر طور مى خواهند با او رفتار کنند، و خود را از خون او تبرئه نمود.
جمعیّت او را براى مصلوب ساختن بیرون بردند، لباس سرخ رنگ (یا ارغوانى) در بدن او پوشانیده، تاجى از خار بر سر وى نهادند و پیوسته او را استهزا مى کردند و به او مى گفتند: سلام بر
تو اى پادشاه یهود! و آب دهان بر او مى انداختند.
سپس حکم اعدام او را نوشته و به عنوان ادّعاى پادشاهى یهود او را محکوم نمودند، و همراه دو نفر دزد او را به دار آویختند (او در وسط و دزدان در دو طرف او بودند، براى اینکه قضیه بیشتر لوث شود).
عدّه اى در این حال او را مسخره مى کردند و مى گفتند این که ادّعا مى کرد مى تواند دیگران را نجات دهد پس چرا خودش را نجات نمى دهد؟ چرا از صلیب پایین نمى آید تا ما به او ایمان بیاوریم؟
او چندین ساعت بالاى دار بود و در آخرین ساعت عمر خود صدا زد: «ایلى ایلى کما سبقتنى; یعنى الهى الهى، چرا مرا واگذار کردى».(2)
چیزى نگذشت که آوازى بلند در داد و جان بداد. در این موقع حوادث غریبى در عالم به ظهور پیوست.
هنگام شام، یوسف نامى نزد پیلاطس آمد و جسد عیسى را تحویل گرفته و او را در کفن خوبى پیچیده، در وسط باغى در قبرى که از سنگ تراشیده بود نهاد و سنگ بزرگى بر درِ قبر گذارد.
عدّه اى به پیلاطس گفتند: او مدّعى بود که پس از سه روز از قبر برمى خیزد و خوب است عدّه اى مأمور بر قبر بگمارى، زیرا ممکن است شاگردان او جسد وى را بدزدند و سپس بگویند او زنده شده; او مأمورانى بر قبر گماشت.
ولى پس از سه روز که مریم مجدلیه و دیگران بر سر قبر آمدند
دیدند سنگ به طرفى غلتیده و جسد او در قبر نیست، در همان حال عیسى بر مریم ظاهر گشت و به او فهماند که زنده شده است و به او گفت برود به شاگردان خبر دهد آنها باور نکردند ولى بعداً خود مسیح بر آنها ظاهر گشت و دستور راهنمایى مردم را به آنها داد و گفت که به زودى نزد پدر خود و پدر شما و خداى خود و خداى شما به آسمان خواهم رفت و عدّه دیگرى نیز او را با همین بدن عنصرى و همین گوشت و پوست دیدند و سپس ناپدید شد.
این بود خلاصه آنچه از اناجیل چهارگانه به خصوص انجیل مرقس درباره مصلوب شدن مسیح و زنده شدن او استفاده مى شود. این سرگذشت که شباهت فراوانى به افسانه دارد از جهاتى قابل ملاحظه و بررسى است.
پایان
تیرماه 1390


(1). انجیل مرقس.
(2). انجیل مرقس.
 


 
 

ولادت و نسب مسیح
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma