یک حکم غیرمنطقى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مسیحیت در دنیاى کنونى
4. حکم طلاق در مسیحیت مبارزه با یک امر طبیعى


2. بى تردید پیمان زناشویى پیمان مقدّسى است و باید کوشید که تا پایان عمر ادامه یابد، امّا بى شک ضرورت هایى پیش مى آید که ادامه این پیمان قابل تحمّل نیست و تولید انواع مفاسد یا ناراحتى هایى براى طرفین مى کند.
ما هرگز نمى توانیم اصرار کنیم که این پیمان در این موارد ادامه یابد هرچند تولید ناراحتى و مفسده کند. به عنوان نمونه چند مورد را یادآور مى شویم:
الف) در موارد ناسازگارى قطعى که روحیّه زن و مرد به عللى چنان با هم اختلاف دارد که هیچ گونه امیدى به سازش آنها نیست و اگر على رغم این عدم توافق، آنها را به حکم اجبار وادار به ادامه زندگى زناشویى کنیم ممکن است اقدام به خودکشى یا فرار از خانه نمایند، یا بیم آن برود که یکدیگر را نابود کنند. آیا در چنین فرضى که وقوع آن هیچ بعید نیست معقول است که آنها را به ادامه زناشویى مجبور کنیم اگرچه منتهى به این امور شود؟ و آیا صحیح است که حقّ طلاق را در این موارد مطلقاً از مرد سلب نماییم؟
ب) در موارد اضطرار، مانند اینکه مرد و زن هر دو به علّت عدم قدرت بر زندگى در یک محل (به این ترتیب که ـ مثلاً ـ مزاج یکى ایجاب مى کند در منطقه گرم و خشک و دیگرى در منطقه سرد و مرطوب زندگى کند) یا شغل مرد به گونه اى است که جز در مناطقى که با وضع زن سازگار نیست نمى تواند بماند، آیا در چنین مواردى مى توان گفت زن و مرد مجبورند تا پایان عمر بر همان ازدواج سابق بمانند و اگر مرد اقدام به طلاق و ازدواج جدید کند زنا کرده است؟
ج) در مواردى که امراض غیر قابل علاج یا دیوانگى و جنون براى یکى از طرفین، یا بیمارى هایى که مانع از هرگونه عمل جنسى است، یا مفقودالاثر شدن یکى از زوجین پیش آید، آیا مى توان طرف دیگر را به حکم اجبار در زندان این ازدواج تا ابد محبوس کرد; ازدواجى که هیچ سودى نداردوجزضررنتیجه اى ازآن عایدنمى شود.
اصولاً اصرار بر ادامه زوجیّت در این گونه موارد، اغلب منجر به ارتکاب زنا مى شود; همان عملى که ترس از آن باعث جعل چنین حکمى شده زیرا بدیهى است کمتر کسى حاضر مى شود یک عمر در چنین حالى به سر بَرد.
ممکن است کسى بگوید پس از یک بار زنا، طلاق جایز و محذور برطرف مى شود و تا آخر عمر ادامه نمى یابد.
ولى باید توجّه داشت که اوّلاً; این حکم فقط در مورد زنا کردن زن است نه مرد; بنابراین، اگر زنى دیوانه، یا مفقودالاثر، یا مبتلا به مرضى شود که مانع از هرگونه عمل جنسى است و شوهرش جوان باشد باید تا آخر عمر، همسرش صبر کند اگرچه مرتکب ده ها عمل منافى عفّت شود. آیا بهتر این نیست که او را طلاق دهد و زندگى جدیدى براى خود فراهم سازد؟
ثانیاً; معناى این سخن این است که اوّل او را رها کنیم تا زنا کند و سپس به او اجازه طلاق بدهیم. آیا بهتر این نیست که همان اوّل بدون ارتکاب این عمل خلاف به او اجازه طلاق داده شود؟
ازاین رو مشاهده مى کنیم در محیط هایى که پایبند به قانون منع طلاق هستند آلودگى زیادى وجود دارد که حتّى کشیشان مسیحى هم به آن اعتراف کرده اند. به عنوان نمونه:
پروفسور بى سى شل، استاد علوم الهى دانشگاه مانهاتان که از کشیشان مورد احترام کاتولیک هاست، در مقاله اى نوشته است: خشونت و سختگیرى کلیساى کاتولیک در جلوگیرى از طلاق، نادرست و باعث انحراف اخلاقى زن و شوهرانى مى شود که ناچارند از هم جدا زندگى کنند.(1)
گذشته از این، خود این مطلب ـ که تنها مجوّز طلاق، زنا کردن زن است ـ شوهران و زنانى را که میل و رغبت به ادامه زوجیّت ندارند تشویق مى کند که براى رسیدن به مقصود خود از این وسیله استفاده کنند و مرتکب این عمل شوند تا آزاد گردند.
اتّفاقاً این موضوع مکرّر واقع شده است. آیا چنین قانونى که عملاً افراد را به آلودگى دعوت مى کند مى تواند یک قانون آسمانى و کتاب محتوى آن، کتاب آسمانى باشد؟
3. موضوع دیگرى که در اینجا جلب توجّه مى کند این است که در عباراتى که از انجیل درباره طلاق نقل کردیم این جمله به چشم مى خورد که: «موسى به سبب سنگدلى شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید».
در اینجا این پرسش پیش مى آید که آیا مى توان بر اثر سنگدلى جمعیّتى، حکمى را بر خلاف آنچه مصلحت بوده و خواهد بود تغییر داد و به فرض که این مطلب را به صورتى توجیه کنیم، باز این
پرسش باقى مى ماند که آیا جمعیّت بنى اسرائیل که در آن زمان موظّف به پذیرفتن آیین مسیح شدند سنگدلى خود را از دست داده بودند، یا به شهادت اناجیل، بزرگ ترین سنگدلى را در مورد مسیح و یاران او انجام دادند؟


(1). روزنامه کیهان، 6/12/1346.
 

 

4. حکم طلاق در مسیحیت مبارزه با یک امر طبیعى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma