استقلال روح

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
معاد و جهان پس از مرگ
بقاى روح نشانه اى از رستاخیز است دلایل مادى ها بر عدم استقلال روح

در اینکه انسان با سنگ و چوب بى روح فرق دارد شکى نیست، زیرا ما به خوبى احساس مى کنیم که با موجودات بى جان و حتى با گیاهان تفاوت داریم، ما مى فهمیم، تصور مى کنیم، تصمیم مى گیریم، اراده داریم، عشق مىورزیم، متنفر مى شویم و... ولى گیاهان و سنگها هیچ یک از این احساسات را ندارند، بنابراین میان ما و آنها یک تفاوت اصولى وجود دارد، و آن داشتن روح انسانى است.

نه مادیها و نه هیچ دسته اى دیگر هرگز منکر اصل وجود «روح» یا «روان» نیستند و به همین دلیل همه آنها روانشناسى «پیسیکولوژى» و روانکاوى «پسیکانالیزم» را به عنوان یک علم مثبت مى شناسند. این دو علم گرچه تقریباً از جهاتى مراحل طفولیت خود را طى مى کنند ولى به هر حال از علومى هستند که در دانشگاه هاى بزرگ دنیا به وسیله استادان و دانش پژوهان تعقیب مى شوند، و همان طور که خواهیم دید، «روان» و «روح» دو حقیقت جدا از هم نیستند بلکه مراحل مختلف یک واقعیتند.

آنجا که سخن از ارتباط روح با جسم است، و تأثیر متقابل این دو در یکدیگر بیان مى شود، نام «روان» بر آن مى گذاریم و آنجا که پدیده هاى روحى جداى از جسم، مورد بحث قرار مى گیرند نام روح را به کار مى بریم.

خلاصه اینکه هیچ کس انکار نمى کند که حقیقتى به نام روح و روان در ما وجود دارد.

اکنون باید دید جنگ دامنه دار «مادى ها» یا «فلاسفه متافیزیک و روحیون» در کجاست؟

پاسخ این سؤال این است که: دانشمندان الهى و روحیون معتقدند غیر از موادى که جسم انسان را تشکیل مى دهد، حقیقت و گوهر دیگرى در او نهفته است که از جنس ماده نیست و بدن آدمى تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد.

به عبارت دیگر: روح یک حقیقت ماوراى طبیعى است که ساختمان و فعالیت آن غیر از ساختمان و فعالیت جهان ماده است، درست است که دائماً با جهان ماده ارتباط دارد ولى ماده و یا خاصیت ماده نیست!

 

در صف مقابل، فلاسفه مادى و ماتریالیست ها قرار دارند، آنها مى گویند: ما موجودى مستقل از ماده به نام روح یا نام دیگر سراغ نداریم هر چه هست همین ماده جسمانى و یا آثار فیزیکى و شیمیایى آن است.

ما دستگاهى به نام مغز و اعصاب داریم که بخش مهمى از اعمال حیاتى ما را انجام مى دهند و مانند سایر دستگاه هاى بدن مادى هستند و تحت قوانین ماده فعالیت مى کنند.

ما غدّه هایى در زیر زبان داریم به نام «غدّه هاى بزاق» که هم فعالیت فیزیکى دارند و هم شیمیایى، هنگامى که غذا وارد دهان مى شود، این چاه هاى آرتزین! به طور خودکار و کاملاً اتوماتیک شروع به کار مى کنند، و چنان حسابگرند که درست به همان اندازه که آب براى جویدن و نرم کردن غذا لازم است روى آن مى پاشند، غذاهاى آبدار، کم آب و خشک، هر کدام به اندازه نیاز خود، سهمیه اى از آب دهان را دریافت مى دارند، مواد اسیدى مخصوصاً هنگامى که زیاد غلیظ باشند، فعالیت این غدّه ها را افزایش مى دهند تا سهم بیشترى از آب دریافت دارند، و به اندازه کافى رقیق شوند و به دیوارهاى معده زیانى نرسانند!

و هنگامى که غذا را فرو بردیم، فعالیت این چاه ها خاموش مى گردد، خلاصه نظام عجیبى بر این چشمه هاى جوشان حکومت مى کند که اگر یک ساعت تعادل حساب آنها به هم بخورد یا همیشه آب از «لب و لوچه» ما سرازیر است و یا به اندازه اى زبان و گلوى ما خشک مى شود که لقمه در گلوى ما گیر مى کند.

این کار فیزیکى بزاق است ولى مى دانیم کار مهم تر بزاق کار شیمیایى آن است، مواد مختلفى با آن آمیخته است، که با غذا ترکیب مى شوند و زحمت معده را کم مى کنند.

ماتریالیست ها مى گویند: سلسله اعصاب و مغز ما شبیه عدّه هاى بزاقى و مانند آن داراى فعالیت هاى فیزیکى و شیمیایى است (که به طور مجموع «فیزیکوشیمیایى» به آن گفته مى شود) و همین فعالیت هاى «فیزیکو شیمیایى» است که ما نام آن را «پدیده هاى روحى» و یا روح مى گذاریم.

توضیح اینکه: هنگامى که مشغول فکر کردن هستیم یک سلسله امواج الکتریکى مخصوص از مغز ما بر مى خیزد، این امواج را امروز با دستگاه هایى مى گیرند و روى کاغذ ثبت مى کنند، مخصوصاً در بیمارستانهاى روانى با مطالعه روى این امواج راه هایى براى شناخت و درمان بیماران روانى پیدا مى کنند، این فعالیت فیزیکى مغز ماست.

علاوه بر این، سلول هاى مغزى به هنگام فکر کردن، و یا سایر فعالیت هاى روانى داراى یک رشته فعل و انفعالات شیمیایى هستند.

بنابراین روح و پدیده هاى روحى چیزى جز خواص فیزیکى و فعل و انفعالات شیمیایى سلول هاى مغزى و عصبى ما نمى باشد.

آنها از این بحث چنین نتیجه مى گیرند:

1- همانطور که فعالیت غدّه هاى بزاقى و اثرات مختلف آن قبل از بدن نبوده و بعد از آن نیز نخواهد بود فعالیت هاى روحى ما نیز با پیدایش مغز و دستگاه اعصاب، موجود مى شوند و با مردن آن مى میرند!

2- روح از خواص جسم است، پس مادى است و جنبه ماوراى طبیعى ندارد.

3- روح مشمول تمام قوانینى است که بر جسم حکومت مى کند.

4- روح بدون وجود مستقلى ندارد و نمى تواند داشته باشد.

 

بقاى روح نشانه اى از رستاخیز است دلایل مادى ها بر عدم استقلال روح
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma