خطبه در یک نگاه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 08
این کلام کوتاه تعریف از شخصیتى مى کند که در دوران زندگى خود، وظایف خویش را انجام داد و پاکدامن از دنیا رفت و در حفظ سنّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اطاعت پروردگار کوشید.

در مورد اینکه این شخص چه کسى بوده، میان شارحان نهج البلاغه اختلاف شدیدى است. شارحان اهل تسنن مانند ابن ابى الحدید و محمد عبده، این سخن را اشاره به خلیفه دوم مى دانند و مى گویند على(علیه السلام) آن را بعد از فوت عمر گفت در حالى که چنین چیزى با خطبه هاى دیگر نهج البلاغه هماهنگ نیست، زیرا امام(علیه السلام)در خطبه شقشقیه شکایت زیادى از حکومت خلیفه دوم دارد و در خطبه ها و برخى نامه هاى نهج البلاغه از غصب خلافت، شدیداً شکایت مى کند. چگونه مى توان آن همه را نادیده گرفت و این کلام مبهم و مجمل را ناظر به خلیفه دوم دانست؟!

جالب اینکه طبرى(1) که این سخن را درباره عمر مى داند آن را از مغیرة بن شعبه نقل کرده که از دشمنان على(علیه السلام) است.

عجب اینکه ابن ابى الحدید مى گوید: من در نسخه اى از نهج البلاغه که به خط رضى نوشته شده بود دیدم که در زیر کلمه «فلان» عمر نوشته شده بود و این نشان مى دهد که رضى هم چنین عقیده اى داشته است(2)، در حالى که هیچ بعید نیست که این نسخه (اگر اصالت داشته باشد) سالها دست این و آن بوده و برخى این کلمه را ذیل آن نوشته اند.

عجیب تر اینکه ابن ابى الحدید در چند صفحه بعد از این عبارت (یعنى صفحه 20 از جلد 12) حدیثى از ابن عباس نقل مى کند که سابقاً آن را آورده ایم و مفهومش این است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خواست در بیمارى وفاتش صریحاً نام على(علیه السلام) را به عنوان خلیفه و جانشین خود بنویسد و من مانع شدم.

آیا این سخن با تفسیر ابن ابى الحدید از خطبه مورد بحث، سازگار است؟!

بر فرض که این گفته از على(علیه السلام) درباره عمر باشد، این احتمال چندان دور نیست که سخن جنبه جدى نداشته، بلکه بر اساس تقیّه بوده، به ویژه آنکه طبق روایتى که در بالا اشاره شد، مغیرة بن شعبه پس از مرگ عمر این سؤال را مطرح کرد. با توجّه به اینکه مغیره مرد شرورى بود و چه بسا مى خواست با این سؤال و جواب شرى در میان مسلمانان بر پا کند حضرت به ملاحظه مصالح مسلمین این جمله را بیان فرمود، وگرنه نظر واقعى حضرت درباره خلفا همان است که در خطبه شقشقیه و سایر خطب نهج البلاغه آمده است.

تعبیر به فلان به جاى نام عمر نیز مى تواند مؤید این معنا باشد، زیرا این ابهام نشانه تقیّه است.

شارحان شیعه که یقین دارند این سخن نمى تواند درباره خلیفه دوم باشد بسیارى آن را اشاره به مالک اشتر و بعضى به سلمان فارسى دانسته اند. به نظر مى رسد که احتمال اوّل مناسب تر است و با موقعیت مالک و نقش او در میان اصحاب امیرمؤمنان(علیه السلام) و فرماندهى او در لشکر و فکر بلند و عزم راسخش تناسب دارد.
 

 

لِلّهِ بِلاَءُ فُلاَن فَلَقَدْ قَوَّمَ الاَْوَدَ، وَ دَاوَى الْعَمَدَ، وَ أَقَامَ السُّنَّةَ، وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ! ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیْبِ. أَصَابَ خَیْرَهَا، وَ سَبَقَ شَرَّهَا. أَدَّى إلَى اللّهِ طَاعَتَهُ، وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ. رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُق مُتَشَعِّبَة، لاَ یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ، وَ لاَ یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی.

 
ترجمه

خداوند پاداش خیر در برابر آزمایشهاى فلان کس دهد، که کژیها را راست کرد و بیماریها را درمان نمود، سنّت پیامبر را برپا داشت و فتنه ها را پشت سر گذاشت، با جامه اى پاک و عیبى اندک از این جهان رخت بر بست، خیر و نیکى آن را درک کرد و از شر و بدى آن رهایى یافت. وظیفه خود را در برابر اطاعت خداوند انجام داد و حق تقواى الهى را بجا آورد. از جهان رفت و مردم را در برابر راههاى گوناگون وا گذاشت که نه گمراهان در آن هدایت مى یابند و نه جویندگان هدایت، راه خویش را با اطمینان پیدا مى کنند.
1. تاریخ طبرى، ج 3، ص 285، حوادث سال 23 هجرى.
2. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 12، ص 3 .
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma