ظهور اسلام همچون بهاران بود

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 07
خطبه در یک نگاه
امام(علیه السلام) در فصل سابق بحث غرّایى درباره عظمت اسلام و ویژگیهاى مهمّ آن، ضمن تعبیرات عمیق و گویایى بیان فرمود. به دنبال آن در این فصل درباره آورنده این دین; یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مخصوصاً شرایط بسیار سختى که در آن شرایط، پیامبر(صلى الله علیه وآله) قیام کرد، سخن مى گوید. در فصل آینده اهمیّت قرآن مجید را که مهم ترین معجزه پیامبر اکرم و قانون اساسى اسلام است، مطرح مى کند.

در این فصل ـ همان گونه که گفته شد ـ بیش از همه چیز روى شرایط سخت عصر جاهلیّت و زمان قیام پیامبر اکرم انگشت مى نهد و ضمن چهارده جمله کوتاه، ویژگیهاى آن زمان را بر مى شمرد و مى فرماید: «خداوند سبحان محمّد(علیه السلام) را هنگامى به حق مبعوث ساخت که دنیا به پایانش نزدیک شده، و نشانه هاى آخرت مشرف شده بود، روشنایى نشاط انگیز آن به ظلمت گراییده و اهل خود را در رنج و مشقّت، بر سر پا نگه داشته بود»; (ثُمَّ إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ بِالْحَقِّ حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیَا الاِْنْقِطَاعُ، وَ أَقْبَلَ مِنَ الاْخِرَةِ الاِْطِّلاَعُ(1)، وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاق، وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاق(2)).

در ادامه مى افزاید: «در زمانى که بسترش ناهموار و حیاتش رو به زوال مى رفت، عمرش پایان مى گرفت و علامات زوالش نزدیک شده بود»; (وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ(3)، وَ أَزِفَ(4) مِنْهَا قِیَادٌ(5)، فِی انْقِطَاع مِنْ مُدَّتِهَا، وَاقْتِرَاب مِنْ أَشْرَاطِهَا(6)).

سپس مى افزاید: «اهلش در حال نابودى، حلقه هایش درهم شکسته، اسبابش از هم گسیخته، پرچمهایش کهنه و پوسیده، عیوبش آشکار شده و طول عمرش به کوتاهى گراییده بود»; (وَ تَصَرُّم(7) مِنْ أَهْلِهَا، وَ انْفِصَام مِنْ حَلْقَتِهَا، وَ انْتِشَار مِنْ سَبَبِهَا، وَ عَفَاء(8) مِنْ أَعْلاَمِهَا، وَ تَکَشُّف مِنْ عَوْرَاتِهَا، وَ قِصَر مِنْ طُولِهَا).

این تعبیرات چهارده گانه، همه اشاره به این است که جهان رو به زوال مى رود و ما در بخش آخرین آن قرار گرفته ایم. امکانات، نعمتها، مواهب و استعدادها در همه ابعاد رو به زوال است.

سپس مى فرماید : «در چنین شرایطى، خداوند پیامبر را ابلاغ کننده رسالتش قرار داد و سبب کرامت و افتخار امّتش; همچون فصل بهار براى اهل زمانش بود و مایه سربلندى یاران و اسباب شرف انصارش»; (جَعَلَهُ اللّهُ بَلاَغاً لِرِسَالَتِهِ، وَ کَرَامَةً لاُِمَّتِهِ، وَ رَبِیعاً لاَِهْلِ زَمَانِهِ،وَ رِفْعَةً لاَِعْوَانِهِ، وَ شَرَفاً لاَِنْصَارِهِ).

آرى! این پیامبر بزرگ در بخش پایانى جهان، بهار خرّم و سرسبز آفرید و پیروان خود را به اوج افتخار و قلّه پیروزى رساند و همه را از برکات وجود خود برخوردار کرد و در آن شام تیره، خورشید درخشانى طالع ساخت.
1. «اطّلاع» از ریشه «طلوع» به معناى ظاهر شدن گرفته شده و به معناى سرکشیدن و آگاهى گرفتن و مشرف بر چیزى شدن.
2. «ساق» در اصل به معناى ساق پاست و چون براى انجام کارهاى مشکل و پیچیده، انسان ناچار است بر ساق پا بایستد، این واژه کنایه از شدّت و مشقّت است.
3. «مهاد» در اصل به معناى بستر است. (مانند مهد) سپس به زمین هاى صاف و گسترده، اطلاق شده است.
4. «أزف» از ریشه «ازوف» بر وزن «وقوف» به معناى نزدیک شدن گرفته شده است.   ر
ط 5. «قیاد» از «قید» به معناى در بند کشیدن گرفته شده و «قیاد» طنابى است که آن را در گردن حیوان و مانند آن مى افکنند و به پیش مى کشند. جمله «ازف منها قیاداً» به این معناست که گویى طنابى به گردن دنیا افکنده اند و آن را به سوى پایانش مى کشانند.
6. «اشراط» جمع «شرط» بر وزن «شرف» به معناى علامت است.
7. «تصرّم» از ریشه «صرم» بر وزن «سرو» به معناى قطع و بریدن گرفته شده است و «تصرّم» به معناى پایان گرفتن به کار مى رود.
8. «عَفاء» به معناى مصدرى و اسم مصدرى به کار مى رود; یعنى زوال و اضمحلال. عفو و گذشت نیز از همین معنا گرفته شده است; زیرا بر اثر عفو گناهان گذشته مضمحل مى شود.
خطبه در یک نگاه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma