درس عجیب دیگرى از خانه خدا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 07
بخش نهمبخش دهم

 

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه هدف نهایى خود را که نفى تکبّر و دعوت به ساده زیستى است از طریق دیگرى دنبال مى کند و با تعبیرات بسیار زیبا، گویا و رسا آن را شرح مى دهد، به گونه اى که هیچ گوینده اى هر چند فصیح و بلیغ باشد به گرد او نمى رسد، مى فرماید: «آیا نمى بینید که خداوند انسانهاى نخستین را از زمان آدم تا آخرین آنها در این عالم با سنگهایى که نه زیان مى رساند نه سودى مى بخشد، نه مى بیند و نه مى شنود، آزمایش نمود و این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پایدارى و پابرجایى مردم ساخته است»; (أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الاَْوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ، إِلَى الاْخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ; بِأَحْجَار لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ، وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ. فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ «الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیاماً»).

 

از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که خانه کعبه ـ قدیمى ترین معبد جهان ـ نخست به دست آدم ساخته شد (سپس در زمان ابراهیم تجدید بنا گردید) و نیز از آن استفاده مى شود که سادگى فوق العاده این خانه و مصالح ظاهراً کم ارزش آن همه براى این بوده است که مردم در جنبه مادّى آن خیره نشوند، بلکه یکپارچه به مسائل معنوى آن بیندیشند. نیز مى فرماید: «خانه کعبه چنان مرکزیّتى دارد که توجه به آن و مراسمى که هر سال گرداگرد آن انجام مى شود، سبب پایدارى مسلمین و قوّت و عزّت و اتحاد و پیشرفت و تعالى آنان در جهات مختلف است».

این جمله در کلام امام(علیه السلام) برگرفته از آیه شریفه 97 سوره مائده است که مى فرماید: «(جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ); خداوند کعبه، بیت الحرام را وسیله اى براى سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است».

«قیام» در اینجا مصدرى است که به معناى اسم فاعل آمده; یعنى زندگى مردم را از جهت مادّى و معنوى بر پا مى دارد، همان گونه که ستونهاى قوّى، خیمه و خانه برپا مى دارد.

«بیت الله» از یک سو، رمز وحدت و اتحاد مسلمانان و سربلندى و عظمت آنهاست و از سوى دیگر مراسمى دارد که دلها را از زنگار گناه پاک مى کند و نور معنویت بر آنها مى پاشد.

آن گاه امام(علیه السلام) بعد از ذکر سادگى خانه کعبه به ذکر ویژگیهاى سرزمین مکّه که این خانه در آن قرار گرفته است، پرداخته، چنین مى فرماید: «سپس خداوند آن را در سنگلاخ ترین مکانها و بى گیاه ترین ریگزارهاى زمین و تنگ ترین درّه ها در میان کوههاى خشن و شنهاى نرم و روان و چشمه هاى کم آب و آبادیهاى پراکنده قرار داد که نه شتر به آسانى در آن پرورش مى یابد و نه اسب و گاو و گوسفند. (نه بناى قابل ملاحظه اى دارد و نه سرزمین زراعى و دامدارى)»; (ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ(1) بِقَاعِ الاَْرْضِ حَجَراً، وَ أَقَلِّ نَتَائِق(2)الدُّنْیَا مَدَراً(3). وَ أَضْیَقِ بُطُونِ الاَْوْدِیَةِ قُطْراً(4). بَیْنَ جِبَال خَشِنَة، وَ رِمَال دَمِثَة(5)، وَ عُیُون وَشِلَة(6)، وَ قُرًى مُنْقَطِعَة; لاَ یَزْکُو(7) بِهَا خُفٌّ،(8) وَ لاَ حَافِرٌ(9) وَ لاَ ظِلْفٌ(10)).

امام(علیه السلام) در این اوصاف هشتگانه اى که براى سرزمین مکّه بیان فرموده، داد سخن را درباره محرومیت این سرزمین از جهات مختلف سر داده است; نخست از سنگلاخ بودن آن سخن مى گوید که هر کس به این سرزمین مشرّف شود مى بیند خانه خدا در درّه تنگى میان کوههاى خشک و خشن و صعب العبور قرار گرفته که امروز با زحمت زیاد به وسیله حفر تونلهاى فراوان توانسته اند جادّه ها و خیابانهاى مناسبى از درون این کوهها براى عابران سواره و پیاده بسازند.

سپس به کمبود خاک براى زراعت اشاره مى کند که راستى چنین است; امروز مجبورند براى پرورش مقدارى درخت، خاکهایى از نقاط دور و نزدیک به آنجا حمل کنند و سپس به تنگ بودن دره هاى آن اشاره مى کند، مى دانیم دره هاى وسیع که داراى سرزمین زراعى خوب است یکى از بهترین نقاط براى زندگى بشر است و بسیارى از شهرهاى بزرگ نیز در چنین درّه ها واقع شده است، ولى دره هاى تنگ به هیچ وجه قابل زندگى نیست.

آن گاه به کوههاى خشن مکّه که کمترین گیاهى بر آن مى روید و شنهاى نرمى که عبور و مرور بر آن بسیار مشکل است و طوفانها آن را جابه جا مى کند و چشمه هاى کم آب آن و آبادیهاى پراکنده اى که بیابانهایى خشکى در میان آنها قرار گرفته، اشاره مى کند و سرانجام آماده نبودن این سرزمین براى پرورش حیوانات اهلى همچون شتر و گاو و گوسفند را از ویژگیهاى آن مى شمارد. به راستى اگر خانه خدا در میان این کوهها قرار نداشت هرگز کسى فکر نمى کرد که مکّه را محلّ زندگى خود قرار دهد; ولى خداوند براى تربیت نفوس و زدودن آثار کبر و غرور چنین منطقه اى را به عنوان برترین معبد روى زمین برگزیده و همه مستطیعان را براى انجام مناسک حج به آنجا فرا خوانده است.

ابراهیم خلیل اللّه که مأمور تجدید بناى کعبه بود نیز طبق آنچه قرآن بیان کرده، به همین حقیقت اعتراف کرد و عرضه داشت: «(رَبَّنَا إِنِّى أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَاد غَیْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ); پروردگارا من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى در کنار خانه اى که حرم توست ساکن ساختم».(11)

سپس امام(علیه السلام) بعد از ذکر موقعیت خانه کعبه و ویژگیهاى سرزمین مکّه به مسئله حجّ و زیارت خانه خدا مى پردازد که از زمان آفرینش آدم آغاز شده است و تا پایان جهان ادامه دارد، مى فرماید: «آن گاه آدم و فرزندانش را فرمان داد که به سوى آن رخت سفر بربندند و آنجا مرکز اجتماع و سرمنزل مقصود و باراندازشان قرار داد، که میوه دلها از میان فلاتها و دشتهاى دور دست و از درون درّه هاى عمیق و جزائر از هم پراکنده دریاها با سرعت به آن جا روى مى آورد»; (ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ وَلَدَهُ أَنْ یَثْنُوا(12) أَعْطَافَهُمْ(13) نَحْوَهُ،فَصَارَ مَثَابَةً(14) لِمُنْتَجَعِ(15) أَسْفَارِهِمْ، وَ غَایَةً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ(16). تَهْوِی إِلَیْهِ ثِمَارُ الاَْفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ(17) قِفَار(18) سَحِیقَة(19) وَ مَهَاوِی(20) فِجَاج(21) عَمِیقَة، وَ جَزَائِرِ بِحَار مُنْقَطِعَة).

این تعبیرات زیباى امام برگرفته از آیات شریفه قرآن مجید است; امام(علیه السلام) مکّه را به عنوان «مثابه» (جایگاه، پناهگاه و مرکز اجتماع) شمرده، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید: «(وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً); به خاطر بیاورید هنگامى خانه کعبه را محلّ اجتماع و مرکز امن و امان قرار دادیم».(22)

از آن تعبیر به «منتجع» (محلّى که براى سود به آنجا مى روند) کرده، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: «(لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ); مردم به زیارت خانه خدا مى روند تا بهره هاى فراوان از آن گیرند».(23)

جمله «تهوى الیه ثمار الافئده» بر گرفته از آیه شریفه «(فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ); خداوندا دلهاى مردم را به آنها متوجه ساز» مى باشد.(24)

تعبیر «من مفاوز قفار» هماهنگ است با آیه شریفه «(وَأَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق); و مردم را دعوت عام به حج کن تا پیاده ها و سواره ها بر مرکبهاى لاغر از هر راه دورى به سوى تو بیایند».(25)

به این ترتیب حرکت اقوام مختلف از مناطق جهان را به سوى مکّه منعکس مى کند و به دنبال آن اشاره اى به اعمال و مناسک آموزنده حج نموده، مى فرماید: «این حرکت براى آن است که: «(هنگام سعى) شانه ها را متواضعانه حرکت دهند و لا اله الاّ اللّه گویان گِرد خانه کعبه طواف کنند و با موهاى آشفته و بدنهاى پر گرد و غبار هروله نمایند، در حالى که لباسها را به کنارى افکنده و با ترک اصلاح سر و صورت زیباییهاى خود را دگرگون ساخته اند»; (حَتَّى یَهُزُّوا(26) مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً یُهَلِّلُونَ لِلّهِ حَوْلَهُ، وَ یَرْمُلُونَ(27) عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً(28) غُبْراً(29) لَهُ. قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِیلَ(30) وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ، وَ شَوَّهُوا(31) بِإِعْفَاءِ(32) الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمْ).

امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه به بخش مهمى از مناسک حج اشاره فرموده از جمله پوشیدن لباس احرام و ترک کردن آنچه به محرم حرام است از زیباییها و همچنین طواف گرد خانه خدا و سعى میان صفا و مروه با آداب خاص که هر یک از برنامه و آموزه اى از آموزه هاى حج است و به راستى تا انسان در این مراسم شرکت نکند و از نزدیک این برنامه خود سازى را نبیند نمى تواند به عمق تأثیر این تعلیمات آشنا شود. در ادامه این سخن مى افزاید: «این آزمایشى بزرگ و امتحانى شدید و آزمونى آشکار و پاکسازى است مؤثر که خدا آن را سبب رحمتش و وصول به بهشتش قرار داده است»; (ابْتِلاَءً عَظِیماً، وَ امْتِحَاناً شَدِیداً، وَ اخْتِبَاراً مُبِیناً، وَ تَمْحِیصاً بَلِیغاً، جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ، وَ وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ).

تعبیر به ابتلا، امتحان و اختبار هر سه تعبیر دلالت بر آزمودن دارد; ولى در یکى با وصف عظیم و دیگرى شدید و دیگرى مبین ذکر شده و مقصود امتحانى بسیار مهم است که هم بزرگ باشد هم شدید و هم آشکار و آزمون حج داراى این اوصاف سه گانه است و جمله (تَمْحِیصاً بَلِیغاً) اشاره به نتیجه این آزمون است که تأثیر عمیقى در خالص گردانیدن دلها و نیّات دارد، آن گونه که در روایات وارد شده است که زوّار خانه خدا هنگامى که از این مراسم بزرگ بر مى گردند، چون انسانى هستند که از نو تولد یافته اند. همان گونه که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: پدرم مى فرمود: «مَنْ أَمَّ هذَا الْبَیْتَ حاجّاً أوْ مُعْتَمِراً مِبْرِأً مِنَ الْکِبْرِ، رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهیئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ; کسى که قصد این خانه به عنوان حج یا عمره کند در حالى که دور از کبر و غرور باشد، از گناهان خود پاک مى شود آن گونه که از مادر متولد شده بود».(33)

تمام این بیانات در راستاى هدف خطبه است که همان مبارزه با کبر و غرور و خودخواهى و خودبینى است، زیرا حج لباس غرور و خودبینى را از تن انسان بیرون مى آورد و درس تواضع و اخلاص و فروتنى را به او مى آموزد.

 

 


1. «اوعر» از «وعر» بر وزن «قعر» به معناى زمین سفت و سخت است.  

2. «نتائق» جمع «نتیقة» به معناى مرتفع از ریشه «نتق»، بر وزن «فتق» به معناى کندن و بلند کردن گرفته شده است.

3. «مدر» به معناى خاکهاى خشکیده به هم چسبیده است و به ملاتهایى که فاصله میان سنگها و آجرها را به هنگام بنا مى پوشاند، مدر مى گویند.

4. «قطر» به معناى ناحیه و منطقه است.

5. «دمثة» از ریشه «دماثه» به معناى نرم بودن گرفته شده است.

6. «وشلة» به معناى کمى آب از «وَشْل» بر وزن «حشر» به معناى جریان خفیف آب گرفته شده است.

7. «یزکو» از «زکاة» به معناى نموّ و رویش گرفته شده است.

8. «خف» در اصل به معناى کفش و در اینجا کنایه از شتر است، زیرا قسمت پایین پاى او گویى در کفشى قرار دارد.

9. «حافر» به معناى حفر کننده و در اینجا کنایه از اسب است، زیرا سم او زمین را حفر مى کند.

10. «ظلف» به معناى سمهاى شکافدار و کنایه از گاو و گوسفند است.

11. ابراهیم، آیه 37.

12. «یثنوا» از ریشه «ثنى» به معناى تا کردن و چیزى را به چیزى نزدیک کردن گرفته شده است.

13. «اعطاف» جمع «عطف» بر وزن «کتف» به معناى شانه (انسان) است.

14. «مثابة» به معناى محل بازگشت از ریشه «ثوب» بر وزن «فوق» به معناى بازگشتن گرفته شده است.

15. «منتجع» یعنى محل فایده از «نجوع» به معناى مفید بودن گرفته شده است و لذا به چراگاه و آسایشگاه و محل تفریح نیز منتجع گفته مى شود.

16. «ملقى رحالهم» یعنى بارانداز آنها، از ریشه «القاء» و «رحال» جمع «رحل» گرفته شده است.

17. «مفاوز» جمع «مفازه» به معناى بیابان است.

18. «قفار» جمع «قفر» به معناى خالى بودن از سکنه است.

19. «سحیقة» به معناى دور دست از «سحق» بر وزن «سقف» به معناى کوفتن و نرم کردن و دور ساختن گرفته شده است.

20. «مهاوى» جمع «مهواى» به معناى گرداب و پرتگاه است از «هُوِىّ» بر وزن «حُلِىّ» باضم «ح» و تشدید «ى») به معناى سقوط کردن و پایین افتادن گرفته شده است.

21. «فجاج» جمع «فج» به معناى گردنه و گذرگاه میان دو کوه است از «فج» بر وزن «حجّ» به معناى پاها را از هم گشادن و دور کردن گرفته شده است.

22. بقره، آیه 125.

23. حج، آیه 28.

24. ابراهیم، آیه 37.

25. حج، آیه 27.

26. «یهزوا» از ریشه «هزّ» بر وزن «حظ» به معناى تکان دادن است.

27. «یرملون» از ریشه «رمل» بر وزن «عمل» به معناى راه رفتن سریع (هروله کردن) گرفته شده است.

28. «شعث» جمع «اشعث» یعنى ژولیده مو.

29. «غبر» جمع «اغبر» به معناى غبار آلود است.

30. «سرابیل» جمع «سربال» به معناى پیراهن است و گاه به هر گونه لباسى اطلاق شده و در خطبه بالا همین معنا مراد است.

31. «شوهوا» از ریشه «شوه» بر وزن «قول» به معناى بد نما و بد منظر شدن است.

32. «اعفاء» به معناى رها ساختن است و «اعفاء الشعور» یعنى رها ساختن موها تا بلند شدن آن.

33. الکافى، جلد 4، صفحه 252، حدیث 2 باب فضل الحج و العمرة.

 

 

بخش نهمبخش دهم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma