رابطه تکبّر و تعصّب

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 07
از بزرگان متکبر خود پیروى نکنیدبخش ششم

 

«تکبّر» به معناى خود برتر بینى و «تعصّب» به معناى وابستگى و غیرمنطقى به شخص یا چیزى و دفاع بى قید و شرط از آن است از ماده «عصب» (بر وزن غضب) یعنى رشته هاى مخصوص که عضلات انسان را به مغز مربوط مى کند و مجموعه آن «سلسله اعصاب» را تشکیل مى دهد.

سپس به گروه و جمعیّتى که با هم همکارى و همفکرى دارند اطلاق شده و چنین جمعیّتى را «عُصبة» (بر وزن سفره) مى گویند و واژه «تعصّب» معمولا به وابستگیهاى غیر منطقى و بى قید و شرط گفته مى شود و سرچشمه آن غالباً جهل و کوتاه فکرى و خود بزرگ بینى است، زیرا کسى که مى خواهد بزرگى به خود ببندد سعى مى کند کسانى را که به او وابستگى دارند یا او به آنها وابستگى دارد بزرگ بشمارد، نقاط ضعف آنها را نبیند و اگر نقاط قوتى دارند بزرگ نمایى کند تا خود از این طریق بزرگى بفروشد.

این رذیله اخلاقى مخصوصاً هنگامى که در شکل تعصب نژادى و قبیلگى ظاهر شود سرچشمه مفاسد بسیارى است و در طول تاریخ همواره منشأ جنگها و خشونتها و درگیریهاى خونین بوده است.

از تاریخ جاهلیّت گرفته تا دنیاى امروز هیچ یک از آسیبهاى تکبّر و تعصّب در امان نمانده اند; در حوادث شوم عصر جاهلیّت مى خوانیم که دوبار درگیرى شدید بین قبایل عرب واقع شد که به نام «فجار» در تاریخ مشهور شده است. فجار اوّل زمانى واقع شد که مردى از طایفه بنى کنانه بدهى قابل ملاحظه اى به مردى از طایفه هوازن داشت. و قادر به پرداختن آن نبود. مرد هوازنى در سوق عکاظ (بازارى که هر سال یک بار در نزدیک طایف تشکیل مى شد) میمونى مشاهده کرد و گفت چه کسى پیدا مى شود که این میمون را در قبال طلبى که من از فلان کس دارم بفروشد و مقصودش از این سخن، تحقیر مرد کنانى بود که از پرداخت بدهى اش عاجز شده بود. در این هنگام مردى از طایفه بنى کنانه رسید و با شمشیر خود میمون را کشت. مرد هوازنى فریاد کشید و مرد کنانى هم طایفه بنى کنانه را به یارى خود طلبید و دو قبیله به جان هم افتادند و درگیرى شدیدى واقع شد که نزدیک بود به جنگ تمام عیارى تبدیل شود.

فجار دوم که مدتى بعد از وفات عبدالمطلب روى داد به این سبب حاصل شد که جوان نادانى از قبیله بنى غفار در گوشه اى از بازار عکاظ نشسته بود و پاى خود را دراز کرده بود و مى گفت من برترین مرد عربم و هرکس قبول ندارد این دو پاى مرا قطع کند جوان بى خرد دیگرى همچون او که از قبیله بنى قیس بود شمشیر کشید و پاى وى را مجروح کرد. فریاد از دو طرف برخاست و قبایل آن دو به جان هم افتادند و درگیرى شدیدى بین طرفین اتفاق افتاد و بعد از مدتى عداوت و دشمنى با یکدیگر صلح کردند.(1)

در قرن اخیر نیز جنگ جهانى دوم همان گونه که مى دانیم بر اثر نژادپرستیهاى آلمانیهاى نازى رخ داد که در طول آن دهها میلیون نفر کشته و دهها میلیون مجروح و مفقود الاثر شدند و ویرانیهاى عظیمى در اروپا و نقاط دیگرى از جهان روى داد و حتى امروز نیز عامل اصلى تجاوزهاى مستکبران و جنایتکاران اسرائیلى چیزى جز خودبرتربینى و تعصبهاى نژادى نیست.

با توجه به آنچه در بالا آمد به عمق کلام امام(علیه السلام) در این خطبه که این همه اظهار نگرانى در ظهور و بروز آثار کبر و تعصب مى کند آشناتر مى شویم، لذا در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «مَنْ کانَ فی قَلْبِهِ حَبّةٌ مِنْ خَرْدَل مِنْ عَصَبِیَّة، بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ أعْرابِ الْجاهِلِیَّةِ; کسى که در قلبش به اندازه یک دانه خردل تعصب ناروا باشد خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلیّت محشور مى کند».(2)

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ تَعصَّبَ اَوْ تُعصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الاْیمانِ; کسى که تعصب بورزد یا براى او تعصب بورزند، رشته ایمان را از گردن خود برداشته است».(3)

 


1. کامل ابن اثیر، جلد 1، صفحه 589 ـ 588 .

2. منهاج البراعة، جلد 11، صفحه 309 .

3. همان.

 

از بزرگان متکبر خود پیروى نکنیدبخش ششم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma