حتى قادر به خلق پشه اى نیستند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 07
بخش پنجم1. معاد جسمانى و اعاده معدوم

 

به دنبال بحث عمیقى که در بخش گذشته این خطبه درباره آفرینش جهان مخصوصاً زمین و شگفتیهایش گذشت، امام(علیه السلام) در این بخش، سخن از مسئله فنا و نابودى جهان مى گوید و قدرت بى پایان خدا را بر ایجاد و نابودى جهان، آشکار مى سازد و مى فرماید: «اوست که اشیا را پس از ایجاد (در زمان معینى) نابود خواهد کرد (و بساط جهان را در هم مى پیچد) تا وجودش همچون عدمش گردد»; (هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا، حَتَّى یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا).

سپس در تکمیل این سخن، مى افزاید: «فناى جهان بعد از وجودش شگفت آورتر از ایجاد آن بعد از عدم نیست، زیرا اگر همه جانداران; اعم از پرندگان و چهارپایان و حیواناتى که شبانگاه به جایگاهشان باز مى گردند و آنها که در بیابان مشغول چرا هستند و تمام انواع و اقسام گوناگون آنها; اعم از آنها که کم هوش (یا غیر عاقل) هستند و آنها که (مانند انسانها) زیرکند (آرى اگر همه آنها) جمع شوند هرگز توانایى بر خلق ندارند و هیچ گاه طریق ایجاد آن را نتوانند شناخت»; (وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَاخْتِرَاعِهَا. وَ کَیْفَ وَلَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا، وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا(1) وَ سَائِمِهَا(2)، وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا(3) وَ أَجْنَاسِهَا، وَ مُتَبَلِّدَةِ(4) أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسِهَا، عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَة، مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا، وَ لاَ عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَى إِیجَادِهَا).

این سخن نه تنها در زمان صدروش از امام(علیه السلام) واقعیت داشت، بلکه امروز نیز کاملا صادق است، زیرا اگر همه دانشمندان جهان، جمع شوند تا پشه اى بیافرینند توانایى ندارند، زیرا مسئله پیدایش حیات از موجودات بى جان همچنان لاینحل باقى مانده است. افزون بر این، ساختمان پشه از نظر بالها و پاها و مغز و اعصاب و دستگاه تغذیه و تولید مثل به قدرى پیچیده و ظریف و دقیق است که به فرض مسئله پیدایش حیات هم حل شود باز دانشمندان از انجام دادن مثل آن عاجزند.

جمله هاى (مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا، وَ لاَ عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَى إِیجَادِهَا) هر یک به نکته اى اشاره دارد. جمله اوّل اشاره به عجز انسانها و حیوانات از ایجاد پشه و جمله دوم اشاره به عدم آگاهى به عوامل و اسباب آن است.

همین معنا در قرآن مجید نیز درباره آفرینش مگس آمده است که مى فرماید: «(إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ); کسانى را که غیر از خدا عبادت مى کنید هرگز قادر نیستند مگسى بیافرینند هر چند همگى بر این کار اجتماع کنند».(1)

در ادامه این سخن مى افزاید: «(نه تنها نمى توانند پشه اى بیافرینند، بلکه) عقول آنها در کشف اسرار آفرینش آن حیران مى ماند و قواى آنها در این راه ناتوان مى شود. و سرانجام پس از تلاش فراوان شکست خورده و وامانده باز مى گردند و به اعتراف به شکست خود و اقرار به ناتوانى از ایجاد پشه اى مى کنند. حتى به ناتوانى خود از نابود ساختن آن نیز اذعان دارند»; (وَ لَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذلِکَ وَتَاهَتْ، وَ عَجِزَتْ قُوَاهَا وَتَنَاهَتْ، وَ رَجَعَتْ خَاسِئَةً(1) حَسِیرَةً(2)، عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا، مُذْعِنَةً بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا!).

آرى این پشه هاى کوچک اگر تصمیم به اذیت و آزار انسانها و سایر جانداران بگیرند و خداوند کنترل تولید مثل را از آن بردارد به قدرى افزایش پیدا مى کنند که فضاى زندگى را بر انسانها تیره و تار مى سازند و همه مواد حشره کش در برابر نابودى آنها درمانده مى شود و اگر امروز مى بینیم با موادى مى توان آنها را در مناطق محدودى از بین برد از آن رو است که به طور محدود، تولید مثل مى کنند و گرنه مانند ملخها که از کنترل خارج مى شوند گروههاى عظیمى تشکیل مى دهند که مانند ابر فضا را مى پوشانند.

این پشه هاى به ظاهر ضعیف، قدرتنمایى خود را در بعضى موارد ـ به فرمان خدا ـ نشان داده اند گاه به صورت گروهى که به یک فیل حمله مى کنند او را از پاى در مى آورند.

بعضى از آنها ـ در شرایط خاصى ـ ناقل میکروبهاى خطرناک یا سموم کشنده هستند که هر انسانى را در مقابل خود، ناتوان مى سازد تا توانایى خود را به اثبات رساند.

 


1. «مُراح» از ریشه «روح» به معناى استراحتگاه حیوانات است.

2. «سائم» از «سوم» بر وزن «قوم» در اصل به معناى دنبال چیزى رفتن است، سپس به معناى به چرا رفتن حیوانات آمده است.

3. «اسناخ» جمع «سنخ» در اصل به معناى اصل و ریشه است و در اینجا; یعنى انواع حیوانات.

4. «متبلدة» از ریشه «بلادت» به معناى کم فهمى است. نقطه مقابل کیاست (تیزهوشى).

5. حج، آیه 73.

6. «خسأ» از «خسأ» بر وزن «مدح» در اصل به معناى طرد و ذلت آمده و «خاسئ» به معناى ذلیل و خسته و ناتوان است.

7. «حسیره» از «حسر» بر وزن «حبس» در اصل به معناى برهنه کردن و بر داشتن پوشش چیزى است. سپس به معناى ضعیف و خستگى به کار رفته است.

 

 

بخش پنجم1. معاد جسمانى و اعاده معدوم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma