هدایت الهى در سایه قرآن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 07
بخش دوم1. یکسان بودن حکم خدا در اولین و آخرین

 

در بخش اول خطبه امام(علیه السلام) درباره مبدأ و معاد و صفات جمال و جلال الهى و پاداش و کیفر روز قیامت و همچنین بعثت انبیا و رسولان الهى و بیان حلال و حرام براى آنها سخن گفت.

در این بخش درباره قرآن مجید که برترین معجزه پیامبر اسلام و جامع ترین دستور العمل تا روز قیامت است سخن مى گوید و اوصاف مختلفى براى آن ذکر مى کند که همگى دلالت بر جامعیّت قرآن دارد.

مى فرماید: «قرآن امرکننده و بازداره است، خاموش است و گویا، و حجت خداست بر خلق. خداوند پیمان عمل به آن را از بندگانش گرفته و آنان را در گرو دستورات قرآن قرار داده است»; (فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ، وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ. حُجَّةُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ. أَخَذَ عَلَیْهِ مِیثَاقَهُمْ، وَ ارْتَهَنَ عَلَیْهِمْ أَنْفُسَهُمْ).

 

به این ترتیب امام(علیه السلام) هفت وصف مهم را براى قرآن ذکر فرموده است که براى بیان اهمیّت قرآن و موقعیت آن کافى است. جمله «آمِرٌ زَاجِرٌ، وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ» در واقع هر کدام دو وصف است براى قرآن که واو عاطفه در میان آنها حذف شده است; یعنى قرآن اوامر و نواهى اى دارد و در برابر بعضى از امور که مصلحت در سکوت بوده ساکت شده است و در برابر امورى که آگاهى از آن براى همگان لازم بوده زبان گشوده است، یا اینکه قرآن به حسب ظاهر خاموش است، زیرا خطوط و نقوشى بیش نیست; ولى در حقیقت با صد زبان سخن مى گوید و حقایق را فاش مى سازد.

جمله «أَخَذَ عَلَیْهِ مِیثَاقَهُمْ» اشاره به پیمانى است که به هنگام اظهار ایمان به توحید و رسالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خداوند و پیامبرش از مؤمنان گرفته اند، زیرا وقتى کسى اظهار ایمان نسبت به این دو اصل مى کند مفهومش تسلیم در برابر فرمان خدا و دستورات پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.

یا اینکه خداوند از طریق اعطاى عقل، از یک سو و فطرت توحیدى، از سوى دیگر این پیمان را از راه تکوین از همه انسانها گرفته است تا به فرمانش گردن نهند و به کتابش عمل کنند.

جمله «وَ ارْتَهَنَ عَلَیْهِمْ أَنْفُسَهُمْ» اشاره به همان حقیقتى است که در قرآن مجید آمده و مى فرماید: (کُلُّ نَفْس بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)(1) هر کسى در گرو اعمال خویش است. همان گونه که عین مرهونه (چیزى را که گرو گذاشته اند) بدون پرداختن بدهى ها آزاد نمى شود، همچنین تا انسان وظایف الهیش را انجام ندهد به آزادى و حریّت واقعى نخواهد رسید.

در ادامه این سخن، امام(علیه السلام) با بیان دو وصف دیگر براى این کتاب بزرگ آسمانى، عمق اهمیّت آن را آشکارتر مى سازد و مى فرماید: «خداوند به وسیله قرآن، نور خود را (در میان بندگان) کامل ساخت و دین و آیینش را با آن به حدّ کمال رساند»; (أَتَمَّ نُورَهُ، وَ أَکْمَلَ بِهِ دِینَهُ).

منظور از نور در اینجا همان فیض الهى است که از طریق قرآن به بندگان رسیده و تعبیر «أَکْمَلَ بِهِ دِینَهُ» اشاره به آیه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)(2) است که با نزول قرآن و پیام ولایت، دین کامل شد.

امام(علیه السلام)در ادامه سخن به بیان جامعیّت احکام اسلام و قرآن پرداخته، مى فرماید: «خداوند پیامبرش(صلى الله علیه وآله) را در حالى از این جهان برد که احکام هدایت قرآن را به خلق، رسانده بود (و حلال و حرام را به طور کامل براى همگان تبیین نمود)»; (وَ قَبَضَ نَبِیَّهُ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ـ وَ قَدْ فَرَغَ إِلَى الْخَلْقِ مِنْ أَحْکَامِ الْهُدَى بِهِ).

سپس چنین نتیجه گیرى مى کند; «حال که چنین است خدا را آن گونه بزرگ بشمارید که خود (در قرآن) بیان کرده است»; (فَعَظِّمُوا مِنْهُ سُبْحَانَهُ مَا عَظَّمَ مِنْ نَفْسِهِ).

اشاره به اینکه از پیش خود صفاتى براى خدا قرار ندهید و در مقام عبادت و نیایش و تعظیم و تقدیس پروردگار از خود چیزى اختراع نکنید بلکه در همه این امور تابع هدایتها و دستورهاى او باشید که در قرآن آمده است (این تعبیر ممکن است اشاره به توقیفى بودن صفات خدا و تعبّدى بودن عبادات باشد).

سپس به بیان علّت این موضوع مى پردازد و مى فرماید: «چنان که خداوند چیزى از دینش را بر شما پنهان نکرده است، و هیچ مطلبى را که سبب رضایت او یا ناخشنودیش باشد وانگذاشته، جز اینکه (در قرآن) نشانه اى آشکار و آیه اى محکم و روشن براى آن قرار داده است که از آن باز مى دارد یا به سوى آن دعوت مى کند»; (فَإِنَّهُ لَمْ یُخْفِ عَنْکُمْ شَیْئاً مِنْ دِینِهِ، وَ لَمْ یَتْرُکْ شَیْئاً رَضِیَهُ أَوْ کَرِهَهُ إِلاَّ وَ جَعَلَ لَهُ عَلَماً بَادِیاً(3)، وَ آیَةً مُحْکَمَةً، تَزْجُرُ عَنْهُ، أَوْ تَدْعُو إِلَیْهِ).

به بیان دیگر، خداوند نسبت به همه اوامر و نواهیش اتمام حجّت فرموده و رسول خدا در رساندن پیام الهى کوتاهى نکرده ; اصول را روشن ساخته و فروع را تبیین کرده است، بنابراین جایى براى ابداعات این و آن نگذاشته است.

در ادامه مى فرماید: این احکام مخصوص زمان پیامبر نبود، بلکه «رضا و خشم (و قانون) او در گذشته و حال و آینده یکسان است»; (فَرِضَاهُ فِیمَا بَقِیَ وَاحِدٌ، وَ سَخَطُهُ فِیمَا بَقِیَ وَاحِدٌ).

بنابراین نباید بعضى به این بهانه متوسل شودند که احکام عصر پیامبر مخصوص آن زمان بوده و با تغییر زمان و دگرگونى محیط باید اجتهاد تازه اى به راه اندازیم! در واقع این جمله امام اشاره به مضمون حدیث معروف نبوى است: «حَلالُ مُحَمَّد حَلالٌ أبَداً إلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ أبَداً إلى یَوْمِ الْقِیامَةِ».(4)

در ادامه این سخن و در تأکید وحدت برنامه هاى الهى درباره همه انسانها، اعم از آیندگان و گذشتگان و حال، مى افزاید: «بدانید خداوند هیچ گاه از شما خشنود نمى شود به کارى که بر پیشینیان به سبب آن، خشم گرفته، و هرگز بر شما خشمگین نمى شود به چیزى که از پیشینیان راضى شده است. (آرى) شما در راه روشنى گام بر مى دارید (که همه انبیا به آن دعوت کرده اند) و همان سخنى را مى گویید که بزرگان پیش از شما گفته اند»; (وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَنْ یَرْضَى عَنْکُمْ بِشَیْء سَخِطَهُ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، وَ لَنْ یَسْخَطَ عَلَیْکُمْ بِشَیْء رَضِیَهُ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ. وَ إِنَّمَا تَسِیرُونَ فِی أَثَر بَیِّن، وَ تَتَکَلَّمُونَ بِرَجْعِ قَوْل قَدْ قَالَهُ الرِّجَالُ مِنْ قَبْلِکُمْ).

همه این تعبیرات اشاره به آن است که اصول تعلیمات انبیا و رجال وحى یکى است و برنامه سعادت و تکامل انسانها که از سوى خدا به وسیله مردان وحى ابلاغ شده است یکسان است، هر چند با گذشت زمان تکامل بیشترى یافته است و این در واقع یکى از شاخه هاى توحید است. این همان چیزى است که قرآن مجید مى گوید: «(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَد مِّنْ رُسُلِهِ) ; پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان نیز همگى به خدا و فرشتگانش و کتابهاى او و رسولانش ایمان آورده اند (و مى گویند) ما در میان هیچ یک از رسولان او فرق نمى گذاریم (و به همه ایمان داریم)».(5)

امام(علیه السلام) در پایان این بخش به چند نکته پر اهمّیت اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند نیاز دنیاى شما را برطرف ساخته و شما را به شکر نعمتهایش ترغیب کرده (تا نعمتش را بر شما افزون کند) و ذکر و یاد خود را با زبانهایتان بر شما واجب ساخته است (تا دلهایتان همواره بیدار باشد)»; (قَدْ کَفَاکُمْ مَؤُونَةَ دُنْیَاکُمْ، وَ حَثَّکُمْ عَلَى الشُّکْرِ، وَ افْتَرَضَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الذِّکْرَ).

اشاره به اینکه از یک سو شما را مشمول انواع نعمتها ساخته و به حکم (وَسَخَّرَ لَکُمْ مَّا فِى السَّمواتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ)(6) و (هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُمْ مَّا فِى الاَْرْضِ جَمِیعاً)(7) همه مواهب زمین و آسمان را از نور آفتاب گرفته تا باران حیاتبخش و نسیم روح پرور و چشمه ها و نهرها و منابع زیرزمینى و رو زمینى، همه را مسخّر شما کرده است. از سوى دیگر، به شما دستور شکرگزارى داده، همان کارى که موجب فزونى نعمت و بقاى مواهب الهى و الطاف او خواهد شد. از سوى سوم شما را وادار به یاد او کرده، یادى که مایه آرامش دلها و نجات از چنگال شیطان است: «(أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) ; بدانید با ذکر خدا دلها آرامش مى پذیرد».(8) «(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنْ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُّبْصِرُونَ) ; آنها که تقوا پیشه کنند هنگامى که وسوسه اى از شیطان به آنها مى رسد به یاد خدا مى افتند و بینا مى شوند (و راه نجات را پیدا مى کنند)».(9)

اینکه ملاحظه مى شود امام(علیه السلام) از میان همه اعمال واجب و مستحب بر ذکر زبانى تکیه کرده به جهت آن است که ذکر با زبان، مایه بیدارى دل است و این بیدارى سرچشمه اصلى حرکت به سوى خیر و سعادت است. افزون بر این اگر زبان در اختیار ذکر خدا قرار نگیرد در اختیار شیطان قرار خواهد گرفت و مى دانیم که بخش مهمّى از گناهان کبیره با زبان انجام مى شود.

این نکته نیز حائز اهمیّت است که توجه به نعمتها و شکر منعم در برابر نعمتها، پایه اصلى معرفة الله است همان گونه که در علم عقاید آمده است.


1. مدثر، آیه 38.

2. مائده، آیه 3.

3. «بادى» از ریشه «بَدْو» بر وزن «جبر» به معناى آشکار شدن گرفته شده و جنبه وصفى دارد و به معناى آشکار و نمایان است.

4. الکافى، جلد 1، باب البدع و الرأى و المقاییس، حدیث 19.

5. بقره، آیه 285.

6. جاثیه، آیه 13.

7. بقره، آیه 29.

8. رعد، آیه 28.

9. اعراف، آیه 201.

 

 

بخش دوم1. یکسان بودن حکم خدا در اولین و آخرین
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma