منه فی وصف الاتراک
کَأَنِّی أَرَاهُمْ قَوْماً (کَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطَرَّقَةُ)، یَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَالدِّیبَاجَ، وَیعْتَقِبُونَ الْخَیْلَ الْعِتَاقَ. وَیَکُونُ هُنَاکَ اسْتِحْرَارُ قَتْل حَتَّى یَمْشِیَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَیَکُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ المَأْسُورِ !
بخش دیگرى از خطبه در وصف ترکهاى مغول !
گویا قومى را مى بینم که چهره هاشان همچون سپرهاى چکّش خورده است. آنها لباس حریر سفید و رنگین مى پوشند و اسب هاى اصیل را یدک مى کشند، و در آن زمان چنان کشتار مى کنند که مجروحان از روى بدن کشتگان عبور مى کنند و فراریان از اسیرشدگان کمترند !