با توجّه به بحث هایى که امام(علیه السلام) در قسمت هاى پیشین خطبه، در مورد زندگى پرغوغاى دنیا پرستان و سپس لحظات پایانى عمر انسان با تمام مشکلات طاقت فرسا و حوادث دردناکش کرد، در این بخش از خطبه به بحث از مرحله دیگرى مى پردازد و آن قیامت، رستاخیز و حساب و کتاب است و با این بخش، بحث را درباره سرنوشت انسان، کامل مى سازد و دورنماى گویا و آموزنده اى در پیش روى انسان ها مى گذارد; به این منظور که تا فرصتى باقى است، بیدار شوند و صراط مستقیم را از جاده هاى انحرافى بشناسند.
مى فرماید: «این وضع همچنان ادامه مى یابد، تا عمر جهان پایان گیرد و مقدّرات به انتها برسد و آخرین مخلوقات، به نخستین آنها، ملحق گردد (همه بمیرند) و فرمان خدا براى تجدید خلقت که اراده کرده است، صادر گردد». (حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ، وَ الاَْمْرُ مَقَادِیرَهُ، وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ، وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللهِ مَا یُرِیدُهُ مِنْ تَجْدِیدِ خَلْقِهِ).
آرى! زندگى انسان در این دنیا هدف نهایى نیست، بلکه مقدّمه اى است براى زندگى در جهان دیگر، که جاودانى و مقصد نهایى خلقت است.
«در این هنگام آسمان (کرات آسمانى) را به حرکت در مى آورد و از هم مى شکافد; زمین را به لرزه درآورده، به سختى تکان مى دهد; کوهها را از جا کنده و به هر سو پرتاب مى کند، و آنها از هیبت جلال و خوف سطوتش به یکدیگر کوبیده شده، و متلاشى مى گردد!» (أَمَادَ(1) السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا، وَ أَرَجَّ(2) الاَْرْضَ وَ أَرْجَفَهَا(3)، وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا(4)، وَ دَکَّ(5) بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَیْبَةِ جَلاَلَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ).
به این ترتیب، انفجار عظیمى در آسمان ها و زمین به وقوع مى پیوندد و جهان مادّه به طور کامل ویران مى شود و همانگونه که قرآن مى گوید، بر ویرانه هاى آن جهان نوینى ایجاد مى شود که رستاخیز در آن واقع خواهد شد: «یَوْمَ تَبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَ السَّمواتُ وَ بَرَزُوا للهِِ الْوَاحِدِ القَهَّارِ; در آن روز که این زمین به زمینى دیگر و آسمان ها به آسمان هاى دیگرى مبدّل مى شود و آنها (انسان ها) در پیشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر مى شوند».(6)
در واقع سخنان امام(علیه السلام) در این جمله هاى کوتاه و پرمعنا برگرفته از قرآن مجید است و عصاره چیزى است که در قرآن به صورت گسترده آمده است.
و درباره آسمان مى فرماید: «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ; هنگامى که آسمان از هم شکافته شود و ستارگان پراکنده شوند و فرود ریزند».(7)
و نیز در مورد زمین مى فرماید: «إِذَا رُجَّتِ الاَْرْضُ رَجّاً * وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً * فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثّاً; هنگامى که زمین به شدّت به لرزه درمى آید و کوهها درهم کوبیده مى شود و به صورت غبار پراکنده اى در مى آید».(8)
و نیز مى فرماید: «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ; آن روز که زلزله هاى هولناک همه چیز را مى لرزاند و به دنبال آن دوّمین حادثه (صیحه عظیم محشر) رخ مى دهد».(9)
در ادامه این سخن مى فرماید: «بعد از این انقلاب هاى عظیم و حوادث کوبنده و هولناک، خداوند تمام کسانى را که در دل خاک آرمیده اند، بیرون مى آورد و پس از فرسودگى نوسازى مى کند و بعد از پراکندگى آنها را جمع مى نماید». (وَ أَخْرَجَ مَنْ فِیهَا، فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلاَقِهمْ(10)، وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ).
و این آغاز رستاخیز انسان هاست که همگى به حیات نوین باز مى گردند و وارد صحنه محشر مى شوند.
تعبیر به «جَدَّدَهُمْ» اشاره روشنى به معاد جسمانى و نوسازى انسان ها و تکامل جسمى آنان در عرصه محشر است.
جمله «وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ» ممکن است اشاره به اجتماع انسان ها در صحنه محشر باشد و یا اشاره به جمع شدن ذرّات پراکنده هر انسانى براى تجدید حیات و مانعى ندارد که عبارت مذکور اشاره به هردو معنا باشد.
در ادامه مى فرماید: «سپس آنها را براى سؤال از اعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسیم مى کند: به این گروه نعمت مى بخشد وآن گروه را مجازات مى کند». (ثُمَّ مَیَّزَهُمْ لِما یُریدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَایَا الاَْعْمَالِ وَ خَبَایَا الاَْفْعَالِ، وَ جَعَلَهُمْ فَرِیقَیْنِ: أَنْعَمَ عَلَى هؤُلاَءِ وانْتَقَمَ(11) مِنْ هؤُلاَءِ).
تعبیر به «خَفَایَا الاَْعْمَالِ وَ خَبَایَا الاَْفْعَالِ» ممکن است اشاره به یک مطلب، یعنى: اعمال پنهانى بوده باشد و این احتمال نیز وجود دارد که «خَفَایَا الاَْعْمَالِ» اشاره به اعمالى باشد که به صورت پنهان کارى، هر چند در دل اجتماع انجام داده مى شود و «خَبَایَا الاَْفْعَالِ» اشاره به کارهایى باشد که در خلوتگاه هاى پوشیده از نظر انجام مى گیرد; زیرا «خبایا» جمع «خبیئه» به معناى شىءِ پنهان است. به هر حال چیزى از کارهاى ما بر خدا پنهان و پوشیده نیست، چرا که او در همه جا حضور دارد و تمام عالم محضر خدا است.